حوالی امروز : معلوم است در روزگاری که رسانهها حرف اول را در خبرسازی، خبررسانی و خبر غیره میزنند، لاپوشانی و پنهان کردن خیلی از اقدامها و اتفاقها تقریباً محال است. خیلی از رسانههای مطرح دنیا هم که اسم و رسمی دارند و صاحب نفوذ آنچنانی هستند معمولاً دروغ نمیگویند بلکه واقعیت رخدادها را آنطور که سیاستهایشان اقتضا میکند منتشر کرده و برخی زوایای آن را درشتنمایی کرده و به آنهایی هم که دوست ندارند، اشارهای نمیکنند. دقیقاً از همینجا به بعد تکنیکها و فوت و فن رسانهای اهمیت خودش را نشان میدهد. رژیم صهیونیستی و رسانههای حامی آن، به جز بهره بردن از سانسور، سالهای سال است به مدد همین تکنیکها دارند کشتار فلسطینیان را آنطور که خودشان دوست دارند روایت میکنند.
همرنگ دیگران باش!
رسانههای بزرگ دنیا با نوع و شیوه خاص تلاش دارند روایتهایشان را کاملاً حرفهای، باورپذیر و مؤثر به مخاطبان عرضه کنند. «مجله مهر» با آوردن مثالی از کتاب «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» که روایت «اوریانا فالاچی» خبرنگار معروف ایتالیایی از جنگ ویتنام است، در این باره مینویسد: نوشتههای فالاچی در حقیقت بیانگر ترفندی است که رسانهها سالهای سال است دارند از آن استفاده میکنند تا مردم را مجاب کنند که در جهان دو گروه زندگی میکنند: آدمها و آدمترها! سادهتر اینکه رسانهها کاری میکنند تا خیلی از مخاطبان باور کنند خون برخی انسانها از خون برخی دیگر در مناطق دیگر جهان رنگینتر است. مثلاً شغل مردمان خاورمیانه و جایی مثل فلسطین لابد جنگیدن و کشته شدن است! این باور که در میان خیلیها به وجود آمد دیگر خبری از رگغیرت، مفهوم اصیل انسانیت، آزادگی و شرافت نخواهد بود و ممکن است کار به جایی برسد که با وجود انتشار هر روزه تصویر کودکان کشته شده در غزه، وجدان کسی معذب نشده و صدایی از جهان بلند نشود! کسی هم چندان به فکر نسلکشی ناجوری که دارد در یک نقطه جهان اتفاق میافتد نباشد.
اما تکنیک رسانهای برای انجام چنین کاری چیست؟ اصطلاح و نظریه «مارپیچ سکوت» را شاید شنیده باشید. این نظریه را نخستین بار یک محقق آلمانی به اسم الیزابت نوئل نئومان مطرح کرد. تعریف ویکیپدیایی این نظریه میگوید مارپیچ سکوت زمانی اتفاق میافتد که گروهی از افراد احساس میکنند چون نظر و عقیده آنها در اقلیت قرار دارد پس بهتر است سکوت کنند. به عبارت دیگر مارپیچ سکوت به زبان خودمانیتر همان ضربالمثل ایرانی است که میگوید «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» به عبارتی طبق این نظریه آدمها برای اینکه مورد حمله و هجمه افکار عمومی قرار نگیرند تصمیم میگیرند سکوت کنند و همین ترس موجب میشود رفته رفته درباره یک موضوع حائز اهمیت همه آدمها به یک سکوت اجباری دست بزنند. اتفاقی که طی این سالها نمونههای قابل لمسش را میشد در میان کاربران شبکههای اجتماعی به خوبی رؤیت کرد. کافی است کمی به عقب برگردید به چند سال پیش که آتشسوزی در جنگلهای استرالیا موجب شد بیشتر کاربران و بهخصوص سلبریتیها با ابراز تأسف درباره این قضیه، برای کوالاهای اقیانوسیه نیز ابراز تأسف کنند؛ در صورتی که جنایتهای اسرائیل در غزه به سکوت آنها ختم شد عدهای که خیال میکردند با واکنش نسبت به این قضیه انگ وابسته بودن به نهاد و ارگان خاصی را خواهند خورد و مورد حمله قرار خواهند گرفت. بماند که طی ماههای اخیر با شدت گرفتن بیش از پیش کشتار اسرائیل در غزه آش به قدری شور شد که مارپیچ سکوت درباره این قتلعام در شبکههای اجتماعی شکست.
به آنچه ما میگوییم فکر کن
یکی از پرکاربردترین تکنیکهای رسانهای در دنیا نظریه «برجسته سازی» است. ترفندی که مأموریتش این است به جای آموزش چطور فکر کردن و چطور دیدن، خیلی نامحسوس مخاطب را مجاب کند که باید درباره فلان مطلب فکر کرد و حرف زد. این تکنیک رسانهای با به حاشیه بردن، حرف نزدن و یا کم حرف زدن درباره یک موضوع حیاتی میتواند آن را کم اهمیت جلوه دهد و موضوع مهم دیگری را که اهمیت کمتری دارد، به اصطلاح بولد کرده و تا حد قابلتوجهی مهم و حیاتی نشان دهد. مثلاً تا همین چند سال پیش رژیم صهیونیستی سعی میکرد بمباران مردم نوار غزه را درست با پخش مسابقات جام جهانی فوتبال یکی کند به این امید که با پوشش خبرهای فوتبالی جنایت این رژیم لابهلای هیاهوی ورزشی مردم دنیا گم شود. مثال دیگری که میتوان درباره موضوع برجستهسازی رسانهای گفت خبر قتل خاشقجی روزنامهنگار عربستانی بود. رسانههای مختلف جهان به قدری در پوشش خبری این روزنامهنگار علیه عربستان سعودی آب و تاب به خرج دادند که فرانسه اعلام کرد به خاطر خاشقجی قصد تحریم سعودی را دارد و آلمان میخواهد فروش سلاحش به عربستان را متوقف کند. این در حالی است که ما در کنار جنایتها و اخبار دردناک کشتار زنان و کودکان غزه کمتر شاهد چنین کارکردی از سوی رسانهها هستیم.
شایعههای زیر آب
تکنیکهای رسانهای هرچند امروزی و حاصل تجربیات انسان معاصر هستند، اما واقعیت این است که اساس و پایه آن قدمتی به اندازه خود بشر دارد. یکی از قدیمیترین این تکنیکها تکنیک شایعهسازی درباره عوامل مختلف بوده است. امروز هم رسانههای حامی اسرائیل در ماجرای غزه از این روش استفاده میکنند. ناگهان سروکله شایعههایی پیدا میشود که اگر رد آنها را بگیرید به هیچ منبع موثق و مستدلی جز کانالها و گروههای مجازی نمیرسید.
این شایعهها در زمان مناسب هرازگاهی سر و کلهشان مثل غواصی که زیر آب از چشم پنهان بوده پیدا میشود تا افکار عمومی را به سمت دیگری ببرد. مثلاً و لابد اخباری مثل ناصبی بودن فلسطینیها و باز پس فرستادن خونهای اهدایی ایرانیان از فلسطین و... را به خاطر دارید. خبروارههایی که بیهیچ سند و مدرکی فقط منتشر میشوند و ذهن و افکار مخاطبان را مسموم کرده و به سمت و سویی میبرند که از واقعیت آنچه دارد در فلسطین رخ میدهد غافل شوند.
۲۶ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۵
کد خبر: ۱۰۶۱۳۰۴
رژیم صهیونیستی و رسانههای حامی آن، به جز بهره بردن از سانسور، سالهای سال است به مدد تکنیکها و فوت و فن رسانهای دارند کشتار فلسطینیان را آنطور که خودشان دوست دارند روایت میکنند.
زمان مطالعه: ۴ دقیقه



نظر شما