به گزارش قدس آنلاین، در شب معهود و در زیر نور ماه تمام چراغهای آلیانز آرنا به یکباره روشن شدند، وقتی شب در پناه اشکهای رویین تنی با ۹٠٠ گل سپری شد و تنگه جبلالطارق در دامن سرخفامِ سلسائو غلتید و حروف رستگاری بر کتیبههای دریانوردان حک شد. اینبار نجاتدهنده با استوکهای خاکستری و رؤیاهای ارغوانی، قدم به کارزار گذاشت تا گلادیاتوری با پنج توپ طلا و یک بغل کفش طلا، از تالاب ساکن و صامت لاروخا به سلامت گذر کند و در سطورِ متورم امواج، بار دیگر جام را ببوسد و چنان بلایی نازل کند که سرجوخههای مغموم و مغبون فراسوی مدیترانه، از رنگ تا نیرنگ و از حسرت تا عزلت به اعجاز ساقهای هفت ابدی ایمان بیاورند و در کنیسههای خیال خویش برابرش تعظیم کنند.
آن شب فوتبال با همه پیچیدگیاش، به سادگی باور کرد که نیکبختی در چمنزار روی کاکل نابغههایی می چرخد که در تناقض سرشکها و قهقههها، یک تنه مشقِ سُریدن به اعماق جاودانگی را مینویسند و قیقاجِ گامهایشان گوشهای قاره همیشه بارانی را نوازش میدهند. مردانی در هیئت و هیبت پسرک بازیگوش کوچههای نمناک فونشال که با نمایش دراماتیک خویش کاری کرد دیوانگان لااقل برای ۱۲٠ دقیقه قرصهای صورتی خود را فراموش کنند و با خندیدن و رقصیدن و چرخیدن روی سکوها، سور فاتحانهای به جبر و جنون بزنند.
حالا دیگر کاپ قهرمانی جام ملتهای یوفا در آغوش پادشاه بیزوال آرام گرفته و این حامی بیچون و چرای بچههای سرطانیِ ایبریاست که در شُرشر ناودانها، ترانههای کولیان را زیر گوش لیسبون زمزمه میکند. حالا دیگر طعم پرتقالهای بهشتِ مادیرا زیر زبان فرزندان خلف پرتغال نشسته تا معابد بدون مأزنه، یکسره نام اعجوبهای را از بَر کنند که به بخشی از خاطره جمعی سوته دلانِ راه شیری بدل شده است. بله، ایشان هستند؛ عالیجناب کریستیانو رونالدو دوس سانتوس آویرو، کوتاهتر از گزاره نامش و بلندتر از قامت فرشتگان نگهبان. خوب بنگرید!




نظر شما