تحولات منطقه

نهمین و دهمین جلسه از دوره آموزشی «امثال مثنوی معنوی» در قالب مثنوی‌کاوی با کودکان، با حضور دکتر مهدی فردوسی مشهدی، پژوهش‌گر ادبیات دینی کودک و نوجوان برگزار شد.

مثنوی‌کاوی با کودکان؛ از «کار و اندیشه» تا «قانون و قدرت»
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

فردوسی مشهدی در نشست نهم با طرح بحث درباره دو تشبیه در مثنوی معنوی و با توجه به درون‌مایه انسان‌شناختی آن‌ها، به شرح مفاهیم «ذهن» و «عمل» پرداخت و اشاره کرد: در دهه شصت مجموعه‌ای عروسکی با عنوان «کار و اندیشه» از شبکه یکم سیما پخش می‌شد که محبوب کودکان آن دوره بود. دو برادر در این مجموعه تلویزیونی به نام‌های «کار» و «اندیشه» بازی می‌کردند: کار می‌گفت: «من کارم، بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو می‌سازم، از تنبلی بیزارم» و اندیشه می‌گفت: «اسم من اندیشه، به کار می‌گم همیشه، بی‌کار و بی‌اندیشه، چیزی درست نمی‌شه». این برنامه، به موضوع حل مسئله و پرورش تفکر خلاق مخاطبان متولد اواخر دهه پنجاه ناظر بود، اما دو تمثیل (به معنای تشبیه) مذکور از مثنوی معنوی، به‌رغم این‌که درباره کار و اندیشه انسان آفریده شده‌اند، به موضوعی فلسفی ـ انسان‌شناختی با عنوان نسبت ذهن و عمل ناظرند.

فردوسی مشهدی پس از اشاره به چند نظریه روان‌شناسانه و فلسفی در این زمینه، با تأکید بر تشبیهات پیش‌گفته، افزود: بسیاری از معانی انتزاعی در مثنوی از طریق همین تمثیلات (به معنای عام آن)، به معانی عینی و محسوس تبدیل شده‌اند. پرسش اصلی در این بخش از مثنوی این است که انسان چگونه «ذهن‌مند» می‌شود. مقصود از ذهن در این‌جا، همان بخش پنهان وجود انسان است که گاهی تعبیرات «جان» و «روان» و «نفس» و «روح» را هم درباره‌اش به کار می‌برند و اکنون مجالی برای شرح این اصطلاحات نیست، اما با تسامح در تعبیر، مقصود از ذهن در این بحث، آن بخش ناپیدای وجود انسان است که کار و کنش و عمل او، از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد.

وی با ذکر مثالی درباره کودکی که لفظ «بابا» را به کار می‌برد و کودکی که لفظ «مرد» را به کار می‌برد، افزود: ذهن کودک در فرآیند زبان‌آموزی و مفهوم‌سازی، از مفهوم «بابا» تا مفهوم «مرد» راه بلندی را می‌پیماید؛ زیرا اولی مفهومی جزئی و تداعی‌گر پدر خود کودک و دومی مفهومی کلی و دلالت‌کننده بر هر انسان مذکر بالغ است.

فردوسی مشهدی با اشاره به معانی محسوس و عینی مثنوی و تشبیه‌های مؤثر این کتاب در این زمینه، توضیح داد: آبشخور عمل انسان، تنها بخش معرفتی ذهن نیست، بلکه بخش‌های عاطفی و ارادی ذهن نیز باید باشند تا «کار» یا عمل صورت بگیرد، اما باز با تسامح و بدون کاربرد اصطلاحات فنی و تخصصی در این‌باره، مثنوی بارها همه آن‌ها را «اندیشه» نامیده است. حتی در آن بیت معروف مثنوی که «ای برادر تو همان اندیشه‌ای * مابقی خود استخوان و ریشه‌ای»، مقصود از اندیشه کل حوزه پنهان وجود آدمی است که البته نقش «معرفت» و «آگاهی» و «شناخت» در آن بسیار برجسته است و حتی مقدمه‌ای برای پدید آمدن عاطفه و اراده است. متمرکز کردن مخاطب کودک درباره ذهن و خروجی‌های ذهن که یکی گفتاری است و یکی کرداری، بسیار معرفت‌بخش و رشددهنده است. به تعبیر دیگر، سؤال این است که رفتار انسان از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ تسهیل‌گری از طریق طرح پرسش‌هایی که خدمت دوستان تقدیم شد، می‌تواند راه‌گشای تمرین فلسفی کودکان در این زمینه باشد، اما توجه کنید که افزون بر مثال‌های محسوس مثنوی، خودتان هم مثال بسازید و معانی ناملموس و نامحسوس و به اصطلاح معقول را به معانی ملموس و محسوس تبدیل کنید!

فردوسی مشهدی در نشست دهم با محوریت یکی از پارابل‌های مثنوی معنوی، به گریزی از آن در قالب فابل اشاره کرد و با توجه به درون‌مایه انسان‌شناختی آن‌ها، به شرح دو مفاهیم «قرارداد» و «قدرت» پرداخت و افزود: به گفته فیلسوفان سیاسی کلاسیک، انسان که گونه‌ای از جانوران به شمار می‌رود، بدون «قرارداد اجتماعی» ناگزیر است در «وضع طبیعی» زندگی کند و وضع طبیعی؛ یعنی حاکمیت قدرت و سیطره زور یا وضعی که در قالب کنایی «قانون جنگل» خوانده می‌شود. مولانا در این فابل که گریزی از پارابلی مشابه آن است، دوگانه قانون و قدرت را یا قرارداد و قدرت را مطرح می‌کند. البته استنتاج مولانا از این قصه، چالاکی و تأثیرگذاری معرفت باطنی و شهودی و موهوبی و یافتنی و جوششی در مقایسه با معرفت ظاهری و حصولی و اکتسابی و دانستنی و کوششی است.

به هر روی، از این فابل برای طرح بحث و پرسش‌گری درباره دوگانه مذکور نیز می‌توان بهره برد. کودکان پس از برخورداری از حس مالکیت، در برابر واگذاری داشته‌های خود به دیگری، مقاومت می‌کنند، اما مشکل این است که برخی از کودکان، داشته‌های هم‌تایان خود را به زور از آن خود می‌کنند و به اصطلاح، «قلدری» می‌کنند. قلدری و زورگویی و اتکا به قدرت (که این‌جا قدرت بازو است، اما منحصر در آن نیست)، نوعی وضع طبیعی در دنیای کودکانه پدید می‌آورد. این وضع، وضعی وحشی است؛ یعنی بر پایه غریزه استوار است. کودکان از طریق تأمل درباره این دوگانه آرام آرام از آن وضع طبیعی و وحشی، به وضعی قراردادی و مدنی حرکت می‌کنند؛ یعنی فرامی‌گیرند وضع طبیعی، سرانجامی جز هرج و مرج ندارد، بلکه می‌بایست بنابر ملاک‌ها و معیارهای مقرّر، از منفعتی برخوردار شد. این قصه، ظرفیت بسیاری در این زمینه دارد که پیش‌نهاد می‌شود مربیان گرامی از طریق سی پرسشی که مرتبط با آن مطرح شده است، به گفت‌وگوی تسهیل‌گرانه با مخاطب هدف بپردازند. هم‌چنین نویسندگان محترم، چه در قالب اقتباس چه در قالب ابداع، داستانی درباره این دوگانه تولید کنند که از دید من، چه کودکان چه بزرگ‌سالان در سطح جهانی و ملی به آن تأمل درباره‌اش نیازمندند؛ زیرا چنان‌که ملاحظه می‌کنید به‌رغم فراگیر شدن اندیشه جامعه مدنی در سطح کاغذ و کتاب و سند، هنوز کسانی از این منطق دفاع می‌کنند که «حقیقت از لوله تفنگ بیرون می‌آید» و متکی بر قدرت نظامی خود، در پی جلب منافعند.

فصل سوم دوره آموزشی «امثال مثنوی معنوی» به همت باشگاه دانش‌افزایی و بهره‌وری ادبیات دینی کودک و نوجوان (بادبادک) هر هفته یک‌شنبه‌ها با حضور مجازی و حقیقی گروهی از نویسندگان و علاقه‌مندان ادبیات کودک و نوجوان از میانه فروردین‌ماه امسال (۱۴۰۴) برگزار شد و مقرر بود تا پایان خرداد امسال پایان یابد، اما جلسه پایانی این فصل پس از برگزاری جلسه نهم، بر اثر حوادث اخیر در کشور، به سرانجام نرسید تا این‌که ۱۷ تیرماه این نشست هم تدارک شد. بنابر هم‌آهنگی‌های صورت‌گرفته، فصل چهارم این دوره نیز از اواخر تیرماه برگزار و در این‌باره اطلاع‌رسانی خواهد شد.

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha