تحولات منطقه

۲۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۷
کد خبر: ۱۰۹۵۹۷۶

برای شناخت عارفان دشت توس باید فراتر رفت؛ پس از نجم‌الدین کبرا، این بار نوبت به علاالدوله سمنانی است.

درویش ستیهنده سمنانی
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

همچنان که پیش از این نوشتم برای شناخت شماری از عارفان دشت توس، و آشنایی با مشرب فکریشان، به ناچار باید قدری از توس، دورتر برویم و دو عارف نامی را بشناسیم؛ نخست «نجم‌الدین کبرا» که درباره‌اش نوشتم؛ و سپس «علاالدوله سمنانی» که این ستون درباره او است.

زندگی علاالدوله سمنانی به زندگی نجم‌الدین کبرا می‌ماند؛ او هم درویشی ستیهنده‌ بود که می‌کوشید از حدود شریعت الهی و طریقت پیران، پاسداری کند. «شیخ ابوالمکارم علاالدوله احمد بیابانکی سمنانی» ۴۱ سال پس از شهادت نجم‌الدین کبرا، در «بیابانک» سمنان زاده و در همان دیار، در «کومِش» تاریخی، در منتهی‌الیه خراسان بزرگ پیش از رسیدن به ری و جبال بالیده بود. در روزگار او، مغول‌ها بر سرتاسر ایران ‌زمین حاکم بودند. «ارغون‌خان» چهارمین ایلخانی بود که بر گسترهِ آن روزگارِ ایران‌ زمین، از ورارود تا ترکیه، حکومت می‌کرد. یکی دو ارغون‌ دیگر هم در تاریخ مغول هست. یکیشان پیش از حکومت هلاکو می‌زیسته و عموماً با نام «ارغون‌شاه» یا «ارغون‌آقا» شناخته می‌شود و متفاوت از این ارغون‌خان است. این ارغون‌خان پسر «اباقا» و نوه «هلاکو» بود که پس از کشمکش با عمویش، «تگودار»، به ایلخانی رسیده بود.ارغون‌خان از خاندان‌های ایرانی برای حکومتش بهره فراوان می‌گرفت؛ یکی از آن خاندان‌ها، خاندان همین احمد بیابانکی بود. پدر احمد، محمد، ملقب به «مَلِک شرف‌الدین» در دستگاه ایلخانی دارای عزت و اعتبار بود. احمد به همراه عمویش، «مَلک جلال‌الدین»، وارد دستگاه دیوانی شد و به تدریج در درگاه شاه ایلخانی مقامی یافت. عنوان «علاالدوله» هم به پاس همین خدمت‌ها به او اعطا شد. با وجود این، خدمت او در دستگاه سلطنت، دیری نپایید. شوری در دل علاالدوله افتاد و او را مجذوب خود کرد. و سرانجام علاالدوله توانست با اجازه ایلخان وقت، سلطان محمد خدابنده، اولجایتو، از دربار ایلخانی بیرون بیاید.«با سر رضا آمدن اولجایتوخان خدابنده محمد با شیخ رکن‌المله و الدین علاءالدوله احمد بن محمد البیابانکی، به عزلت و فقر قیام نموده، انقطاع کلی او را میسر شد و اولجایتوخان او را به فقر و درویشی بازگذاشت».
(فصیح خوافی مجمل فصیحی)
علاالدوله از خدمت دیوانی فاصله گرفت و به زهد و ریاضت پرداخت؛ و بعدها در بغداد، به خدمت پیری از پیران خراسانی به نام «عبدالرحمن اسفراینی» و از مشایخ طریقت نجم‌الدین کبرا رسید (که جا دارد درباره او هم بنویسم؛ هر چند که در زمره عارفان دشت توس جا نمی‌گیرد) و سرانجام از او اجازه یافت تا به ارشاد خلق بپردازد. علاالدوله به زادگاهش برگشت و تا پایان عمر در همان ‌جا ماند و به ارشاد خلق و البته ترویج طریقت کبروی پرداخت. بنا به قولی، علاالدوله در سمنان در خانقاه به شیخ ابوالحسن سکاکی سمنانی معتکف شد که با یک واسطه شاگرد ابوعلی فارمدی بوده است. او همچنین دهی را نزدیکی سمنان، آباد کرد که هنوز هم هست و «صوفی‌آباد» نام دارد. آرامگاه شیخ هم در همین روستاست. از علاالدوله شماری شعر هم به جا مانده از جمله این رباعی؛
هر رند که در مصطبه مسکن دارد
بویی ز من سوخته‌خرمن دارد
هر جا که سیه‌گلیمِ آشفته‌دلی است
شاگرد من است و خرقه از من دارد

در همان سال‌های ارشاد، دست روزگار، کودکی را به محضر علاالدوله کشاند که بعدها، پس از سال‌ها شاگردی در محضر شیخ، یکی از عارفان بنام دشت توس ‌شد. شماره بعد این ستون، درباره او است.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha