تحولات منطقه

در سال ۲۵۵ ﻫ.ق، در صبح جمعه نیمه شعبان، هنگام طلوع فجر، کودکی دیده به جهان گشود که بر اثر تولد آن در آن روز و شب برات آزادی از آتش برای افراد زیادی از سوی خداوند نوشته شد و آن شب را به این دلیل «شب برات»، «شب مبارک» و «شب رحمت» نامیدند!

ماجرای تولد امام مهدی (عج) به روایت حکیمه خاتون
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

حضرت بقیة الله حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف، از پدری بزرگوار همچون امام حسن عسکری (ع) و مادری پاکدامن، جناب نرجس خاتون، در شهر سامرا در سحرگاه نیمه شعبان به دنیا آمدند، ولی گویا سرنوشت ایشان چنانچه خداوند وعده نموده بود، از نخستین لحظات همراه به معجزاتی نادر، که تنها از اولیاء الهی سر می زند، قرین بوده است و شاید نخستین آن ها نحوه ی تولد ایشان باشد به عمه ی بزرگوار امام حسن عسگری (ع) جناب حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد (ع) و خواهر گرامی امام هادی (ع) این ماجرا را این گونه نقل فرموده اند:
روزی نزد برادر زاده ام ابو محمد حسن بن علی العسکری (ع) رفتم، وقتی مرا دید به من فرمود: عمه جان! امشب در خانه ما بمان؛ زیرا امشب فرزندم به دنیا خواهد آمد.
از ایشان پرسیدم: از کدام زن پاک دامن؟
به من فرمود: از نرگس خاتون.
عرض کردم: پس چرا آثار حاملگی در نرگس خاتون را نمی بینم؟!
فرمود: ایشان مانند ام موسی (ع) است که آثار حاملگی او نمایان نمی شود، تا وقت زایمان.
حکیمه خاتون می گوید: شب نزد ایشان ماندم و با نرگس خاتون در یک اتاق خوابیدم، وقتی ساعاتی از نیمه شب گذشته بود من همراه نرگس خاتون برای خواندن نماز شب از جای خود بلند شدیم و نماز شب را خواندیم.
سپس با خود گفتم: به راستی که نزدیک طلوع فجر صادق رسیده و هنوز آن موعود آشکار نشده است.
پس امام حسن عسکری (ع) از اتاق دیگر مرا صدا زد و فرمود: عمه جان! عجله نکن.
وقتی چنین شنیدم از حیا و خجالت خواستم آنجا را ترک کنم ولکن وقتی خواستم به خانه خود برگردم نرگس خاتون را دیدم که به سوی من می آید، در حالی که به خود می لرزید، پس وقتی نزدم رسید ایشان را بغل کردم و نوازشش دادم و روی ایشان سوره قدر و آیت الکرسی را زمزمه کردم و یکباره شنیدم که از داخل شکم نرگس خاتون (ع) صدایی به گوش من می رسید که آن مولود مبارک از داخل شکم مادر گرامی اش جواب مرا می داد و سوره مبارکه قدر و آیت الکرسی را تلاوت می کرد. یکباره تمام اتاق درخشان و دیگر چیزی ندیدم، یکباره آن مولود مبارک را نزد مادر گرامی اش دیدم که رو به قبله سر به سجده رفته بود، پس ایشان را بلند کردم در آن وقت امام حسن عسکری (ع) مرا صدا زد و به من فرمود: عمه جان! فرزندم را بیاور.
من نیز آن مولود مبارک را نزد پدر بزرگوارش بردم و به ایشان دادم، پس دیدم که ابو محمد حسن بن علی العسکری (ع) زبان خود را در دهان آن مولود مبارک گذاشت و سپس ایشان را روی پای خویش قرار داد و به او فرمود: ای فرزند دلبندم! به اذن خدای تبارک و تعالی بخوان، پس آن بزرگوار به اذن خدای تبارک و تعالی فرمود:
«اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم و نری فرعون و همان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون». (سوره القصص، آیات ۵ و ۶)
و سپس فرمود: «و صلی الله علی محمد المصطفی و علی المرتضی و فاطمة الزهرا و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی علیهم السلام»
حکیمه خاتون می گوید: یکباره دیدم پرندگان سبز ما را احاطه کردند، پس امام حسن عسکری (ع) به یکی از آن پرندگان رو کرد و با دست به او اشاره کرد تا نزد ایشان بیاید، پس آن پرنده سبز نزد ایشان آمد. ایشان به آن پرنده فرمود: این مولود مبارک را بگیر و بردار و از ایشان به خوبی مراقبت و محافظت کن تا وقتی که خداوند به او اذن دهد خدا به امرش نافذ و روان است.
حکیمه خاتون می گوید: به امام حسن عسکری (ع) عرض کردم: این پرندگان چه هستند؟!
فرمود: این پرنده ای که نزدم آمد جبرئیل امین (ع) بود و سایر پرندگان فرشتگان رحمت الهی هستند. سپس فرمود: این مولود مبارک را نزد مادرش ببر تا نگران نشود تا بداند وعده خدا همه حق است ولی اکثر خلق آگاه نیستند.
پس من مولود مبارک را نزد مادرش بردم و دیدم که روی بازوی راستش چنین نوشته بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا؛ حق آمد و باطل نابود شد، به درست که باطل خود لایق محو و نابودی است.» (سوره الاسراء: آیه ۸۱)

نویسنده: مصطفی لعل شاطری

منابع:
۱- راوندی، قطب الدین. الخرائج و الجرائح، قم: موسسه امام مهدی (عج).
۲- شیخ الرئیس کرمانی، عباس. موعود امم، قم: عصر ظهور.
۳- میر حافظ، سید حسن. تقویم الواعظین، مشهد: نشر الف.
۴- نیشابوری، عبدالحسین. تقویم شیعه، قم: دلیل ما.
۵- متوسل، احمد. قطره ای از معجزات چهارده معصوم، قم: طوبای محبت.
۶- بحرانی، هاشم بن سلیمان. مدینة المعاجز، قم: ارمغان یوسف.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • امیر محمد ۲۰:۱۵ - ۱۴۰۱/۰۱/۰۴
    0 0
    چرا مطالب کامل نیست؟؟؟