اين منطقه همچنان با حجم وسيعي از بيثباتي و ناامني مواجه بوده و حتي با وجود موفقيت مناطق عمده جامعه بينالملل و کشورهاي منطقهاي در استقرار نظام امنيتي جامع و پايدار و علی رغم برخي تلاشهاي انجام گرفته، هيچ گونه نشانهاي جدي از استقرار اين گونه نظام امنيتي در محيط پيراموني ايران به چشم نميخورد. از سوي ديگر، چگونگي و نقش قدرتهاي خاورميانهاي در برقراري ثبات و امنيت نيز بايد مدنظر قرار ميگيرد. در اين خصوص، جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک قدرت منطقهاي از جايگاه مهمي در ايجاد امنيت در خاورميانه برخوردار است و ميتواند در تعامل سازنده با ديگر کشورهاي منطقه، نقش محوري در برقراري ثبات و حل بحرانهاي ديرينه ايفا کند. در حال حاضر، تروريسم و افراط گرايي، دولتهاي ضعيف و بحران اقتدار و همچنين مداخلات قدرتهاي فرامنطقهاي، سه چالش امنيتي اصلي در محيط پيراموني ايران محسوب ميشود که با يکديگر ارتباطي چند بعدي و تنگاتنگ دارند. در اين ميان، به نظر ميرسد دولتهاي ضعيف دچار اقتدار چالشي اساسيتر باشد که باعث تحريک دو مؤلفه ديگر يعني اشاعه تروريسم و افراطگرايي و نيز گسترش نفوذ و مداخلات قدرتهاي فرامنطقهاي باشد. دولتهاي ضعيف و شکننده در عراق، افغانستان و پاکستان باعث گسترش تروريسم و افراطگرايي ميشود و علاوه بر اين، زمينه تداوم حضور قدرتهاي فرامنطقهاي را نيز فراهم ميسازد. در کشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس نيز بحران اقتدار و ضعف دولتها، زمينهاي را براي همکاري نامتقارن با قدرتهاي فرامنطقهاي و افزايش مداخلات قدرتهاي خارجي فراهم ساخته است.
رويکرد امنيتي ايران با توجه به تحولات و تجارب سالهاي اخير در منطقه داراي مؤلفهها و عناصري است که در صورت توجه و اهتمام منطقهاي ميتواند به شکلگيري مجوعه نظامي- امنيتي پايدار منجر شود.
اولين مؤلفه اين رويکرد، کاهش حضور نظامي قدرتهاي منطقهاي است که باعث تشديد افراطگرايي و تروريسم و تخريب همکاري و روابط طبيعي کشورهاي منطقه شده است. دومين مؤلفه همکاري و مشارکت بازيگران منطقهاي در ساختار امنيتي، بويژه همفکري و همکاري کشورهاي بزرگتر مانند ايران، ترکيه و عربستان سعودي در حل و فصل چالشهاي مشترک نظير تروريسم و مديريت الگوهاي تعاملاتي گروههاي قومي – مذهبي فروملي با واحدهاي ملي است. جمهوري اسلامي ايران در هر يک از حوزههاي محيط پيراموني خود در پي حل و فصل چالشهاي امنيتي با همکاري و مشارکت بازيگران منطقهاي است. جمهوری اسلامی ایران بي ترديد، يک قدرت منطقه اي است و ناديده گرفتن اين قدرت موجب ظهور مشکلاتي براي کشورهاي منطقه خواهد شد.
سواحل طولاني ايران در خليج فارس و درياي عمان، جمعيت جوان و بسيار، سرزمين گسترده و عمق راهبردي و وجود منابع نفتي و گاز سرشار موجب مزيت جمهوري اسلامي در کنار همسايگان خويش هستند.
از سوي ديگر، عواملي همچون حل نشدن قضيه فلسطين و به نتيجه نرسيدن طرحهاي صلح خاورميانه، سرسختي سران رژیم صهیونیستی در مذاکرات صلح، عدم فشار آمريکا به اسرایيل در روند مذاکرات و تقابل سياستهاي جمهوری اسلامی ایران و رژيم صهيونيستي، سران کشورهاي منطقه خليج فارس را به انديشه ايجاد توازن در منطقه وامي دارد، بويژه آنکه رژيم اسرایيل با ترکيه پيمان همکاري استراتژيک منعقد نموده و استراتژي مشترک «ضد عرب، ضد فارس» را دنبال مي نمايند. ايران پس از انقلاب در جهت اتخاذ سياست امنيتي مستقل حرکت کرده و کوشیده تا خود را خارج از استراتژي ها و رويکردهاي دو قدرت جهاني تعريف کند و همين تغيير رويکرد دليل اصلي قدرت يابي تدريجي جمهوري اسلامي در صحنه جهاني و منطقه خاورميانه گرديد. در نقطه مقابل، کشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس به رغم حمايتهاي همه جانبه آمريکا، گرفتار بحران اقتدار هستند و ضعف روز افزون اين دولتها زمينه اي را براي همکاري نامتقارن با قدرتهاي فرامنطقه اي فراهم ساخته است. بسياري از آرمانهاي اسلامي - عربي در اين مسير قرباني شد، اما رهاورد آن به جز گسترش تروريسم و افراط گرايي چيزي نبوده است.
ايران تلاشهاي متعددي را براي تنش زدايي و اعتمادسازي با کشورهاي عربي خليج فارس به انجام رسانده و مداخله و افزايش حضور آمريکا در منطقه را نه تنها به عنوان مانعي در راه تحکيم پيوندهاي خود با کشورهاي عربي براي امنيت سازي در خليج فارس تلقي مي کند، بلکه حتي روابط دوجانبه نظامي - امنيتي آمريکا با اين کشورها را به عنوان عاملي عمده در جهت پيشگيري از همکاري ها و تعاملات خود با اين کشورها به شمار مي آورد.
نظر شما