گوشهای از حرفهای «ابراهیم حاتمیکیا» بود در محفل پایانی جشنواره فیلم مقاومت. او در واکنش به سخنان عجیب «عباس کیارستمی» اینها را گفت. آقای کیارستمی در اروپا مصاحبهای کرده و جنگ تحمیلی را بیمفهوم دانسته و از شهدای دفاع مقدس به عنوان قربانیان جنگ نام برده و البته توهینهایی نیز به حاتمی کیا روا داشته است. من اینجا کاری به نظر ایشان درباره این فیلمساز بزرگ سرزمینم ندارم. در جایی دیگر در این باره خواهم نوشت. درباره اینکه امثال کیارستمیها به سرزمینی که سنگ آن را به سینه میزنند چه خدماتی کردند و ابراهیم حاتمیکیا چه کرد. اما عجالتاً حرفم این است که این جماعت چرا تا این حد بغض کسانی را در سینه دارند که جان و دار و ندار خود را سپر حمایت از آنها و وطنشان کردند؟
شاید اغلب این جماعت را دیدهاید که کورکورانه سنگ ایران باستان را به سینه میزنند و از افتخارات روزگاری میگویند که اغلب هیچ مطالعه و اطلاع دقیق و درستی از آن ندارند. معلوم نیست آنها چرا افتخاراتی فراتر را که جلو چشمشان رخ داده را نمیخواهند ببینند و قدر قهرمانان آن را بدانند. البته حرفم را تصحیح میکنم، زیرا در مورد اغلب آن معلوم است. عموم این جماعت وقتی شیپور جنگ نواخته شد تا به تعبیر زیبای شهید چمران فرق مرد از نامرد آشکار گردد، به خلوتهای عیش و نوش و رفاه خویش خزیدند و جرأت تجربه یک روز در سنگر بودن را برای دفاع از وطنی که بعدها با نمایش پرستیدن آن جیبهایشان را پر کردند، نداشتند. حالا اغلب همین آدمها که از میدان دفاع از ایران عزیز گریختند و به این جرم اگر محاکمه شوند نیز بیراه نیست، از آنها که هستی خود را فدای وطنشان و باورهایشان کردند طلبکارند. به جای عذرخواهی از کوتاهی و بیتفاوتی خود، جنگاوران را محاکمه میکنند و ژست ضدجنگ میگیرند! حیرتا!
آقای کیارستمی! اگر شما یکی از ساکنان خرمشهر بودی و عراقیها به بود و نبودت میتاختند و همه چیزت را به آتش کشیده و به تاراج میبردند، باز هم از مدافعان شهر و دیارت همین طور یاد میکردی؟! اگر ما بیهوده جنگیدهایم، لابد کار درست را صدام انجام داده است در طرف دیگر جنگ؟ وقتی جماعتی از آن دست که بعثیون بودند به خاک و نوامیس تو با حمایت تمام زورگویان جهان شبیخون میزند و خوزستان را استان چهاردهم عراق اعلام میکند، در قاموس شما شهدا باید چه میکردند؟ اگر امثال تو صحنه گردان جنگ بودند لابد امروز ما باید مستعمره صدام میبودیم؟
آقای روشنفکر! کار غیربیهوده در آن زمان چه بود؟ واقعاً شما حیا نمیکنید؟ از خانواده شهدا و از این همه جانباز قطع نخاعی و بیدست و پا خجالت نمیکشید؟ حتی صدام در اواخر عمر خود پذیرفت که ایرانیها چارهای جز چنین مقاومت دلیرانهای نداشتند... شما دیگر چه موجوداتی هستید. اگر آن قربانیها آن دفاع بیهوده از نظر جنابعالی را رقم نمیزدند، خدا میداند شما و امثال شما امروز چند فرزند و خواهر و برادر بعثی داشتید؟ این همه بیغیرتی به خدا نوبر است.
نظر شما