دو رویکرد متفاوت است که آثار آن نیز مختلف خواهد بود. چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی«سبک زندگی»، توجه به برخی رفتارها مورد توجه است که در دیدگاه غرب توجه به آنها اصلاً بیمورد میباشد و آنها را اصولاً داخل در سبک زندگی نمی دانند که به تبع این وضعیت، برنامهریزی درخصوص اصلاح سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.
دکتر مهدی خانبانی، استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی در گفت و گو با قدس به مشکلات ساختاری در ترویج نیافتن سبک زندگی اسلامی در آموزش و پرورش و رشد و تعالی معنوی دانش آموزان میپردازد.
به نظر شما عمده ترین مسایل و معضلات در نظام آموزش کشور که نتوانسته سبک زندگی اسلامی را محقق کند، چیست؟
- بیتردید سبک زندگی یعنی شیوه زندگی و راه و روشی که هر فرد یا جامعهای برای خود در نظر گرفته و آنچه مسلم است سبک زندگی در فرهنگها، قومیتها و ملتها با یکدیگر متفاوت است. حتی در داخل یک کشور به دلیل وجود فرهنگها و قومیتها شاهد رواج سبک زندگی متفاوت از هم هستیم. به دلیل متمرکز بودن نظام آموزشی کشور که از نظام آموزشی واحدی برخورداریم و تمامیآموزشها با ارایه یک مدل خاص در کشور اجرا میشود، باید به مسایل زیربنایی و ساختاری در نظام آموزش و پرورش کشور توجه شود. کودکان از 7 سالگی وارد این نظام آموزشی میشوند و 12 سال از بهترین لحظات زندگی را در مدارس بسر میبرند و قسمت عظیمی از بودجه کشور صرف آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان ایرانی میشود. متاسفانه آموزش و پرورش کشور از معضلات مهمی رنج میبرد. بچههای خلّاق وارد این نظام آموزشی میشوند و مدارس بچه هایی مقلد تحویل میدهد. دانش آموزانی شاد به مدارس سپرده میشوند، اما دانش آموزانی عصبانی از این نظام آموزشی خارج میشوند. دانش آموزانی کنجکاو وارد مدارس میشوند و خروجی این کنجکاوی از نظام آموزشی ما دانش آموزانی خموده و بی تحرک است. آنچه مسلّم است آسیب شناسی دوره 12ساله تحصیلی در ایران است که این مسأله حتماً باید مورد توجه قرار داده شود که در این نظام آموزشی چه آموزشهایی و چگونه آموزش داده میشود که نظام و ساختار آموزشی کشورشاهد رخدادهای ناخوشایندی است. متأسفانه یکی از معضلات نظام آموزش کشور کاربردی نبودن آن است. به دانش آموزان درسها و مهارتهایی آموزش داده نمیشود که بتوانند در زندگی خود از آن استفاده کنند. بیگمان اگر بخواهیم سبک زندگی ایرانی- اسلامی را مد نظر قرار دهیم، باید مهارتهایی را به دانش آموزان یاد بدهیم که بتوانند در زندگی خود آن را کاربردی کنند.
توجه به آموزش دانش آموزان از چه مقطع آموزشی از اهمیت خاصی برخوردار است؟
-متأسفانه آموزش و پرورش نتوانسته بین سبک زندگی ایرانی - اسلامیانطباق خاصی به وجود بیاورد حتی میتوان گفت در آموزش و پرورش برای سبک زندگی ایرانی اسلامیآموزش خاصی در نظر گرفته نشده است یا اگر آموزشی ارایه میشود کافی نیست و کتابهای دین و زندگی که برای بچه ها طراحی شده چندان کاربردی نیست و به جای اینکه آموزش «سبک زندگی» اسلامیرا در دوره شش ساله دوم درسی دانش آموزان گذاشته شود، بهتر است که بر دوره 6ساله اول آموزشی کودکان تأکید شود و حتی رویکردی جدید به دوره پیش دبستانی در آموزش سبک زندگی ایرانی - اسلامی دانش آموز داشته باشیم و هرگز دو فرهنگ ایرانی و اسلامی را از هم جدا نکنیم، زیرا این دو فرهنگ در قرون متمادی با هم سازگار شدهاند و حتی در باستانی ترین لحظات ایرانیان ما شاهد استفاده از دعاها و آموزشهای دین مبین اسلام هستیم که در دعای سال نو تغییر و تحول یکی از نمادهای رشد و تعالی زندگی بشر است. بنابراین آنچه مهم است کاربردی و عملیاتی کردن این دو فرهنگ توأمان است تا بچه ها بتوانند با سبک زندگی ایرانی - اسلامی آشنا شوند و خود را با آن همسو و همسان کنند.
تناقضهایی که موجب همسان نبودن آموزشهای نظام تربیتی کشور میشود را در چه میبینید؟
- بدون تردید نظام آموزشی کشور از تناقض و تضادهایی رنج میبرد، یکی از عمدهترین آنها همسو نبودن تبلیغاتی است که دانش آموز در مدرسه و رسانه با آن مواجه میشود، زیرا خانواده و رسانه در کنار آموزش و پرورش نقش مهمیدر تربیت و تعالی روحی دانش آموزان دارند. به عنوان مثال کودکان دبستانی باید ساعت هشت شب بخوابند، اما این کودکان همپای خانواده تا دیر وقت بیدارند. برخی از خانوادهها در کنار فرزندانشان برنامههای ماهواره را میبینند. آنچه در سبک زندگی غربی در ماهواره به دانش آموزان آموزش داده میشود زندگی تجملاتی و مصرفی است که عمدتاً با فرهنگ اسلامی ما همخوان نیست. در کتاب «دین و زندگی» از قناعت، سادگی و سبک زندگی پیامبران صحبت میشود که در نهایت سادگی زندگی میکرده اند اما بچه در هجوم آموزشهای متفاوت دچار تعارض میشود که کدام رفتار و سبک را اجرایی کند. آموزش و پرورش نیز در این میان نتوانسته آموزشهای خانواده محور به دانش آموزان ارایه کند و متأسفانه آموزشها فرد محور است، بنابراین همسو نکردن خانوادهها با آموزشهای لازم گروه سنی مختلف دانش آموزان ضربه سنگینی را به نظام ساختاری دانش آموزان در آموزش وارد کرده است.
به نظر شما بهترین کار برای ترویج سبک زندگی ایرانی- اسلامی در نظام آموزشی؛ چیست؟
- بیگمان استفاده از حضور طلاب و روحانیون خوشفکر و پر انرژی در نظام آموزشی برای ارایه سبک زندگی ایرانی- اسلامیلازم است، اما توأم با شناخت از ویژگی ها و نیازهای گروههای سنی گوناگون و آموزشهای کاربردی و عملی دورههای سنی. متأسفانه شیوه بهرهگیری از معلمان پرورشی در کشور راه به جایی نبرده است، بنابراین نظام آموزشی کشور میتواند با امضای تفاهمنامهای در سطح کلان با حوزههای علمیه از توان علمیدینی روحانیون استفاده کند، اما باید این مسأله را در نظر گرفت، این روند هم میتواند شمشیر دو لبه ای باشد و نگاه ظریف و کارشناسی را میطلبد تا به این موضوع آگاه باشیم که بچه ها را در معرض آموزشهای بیش از حد و نه در بی آموزشی قرار ندهیم و حتماً حد وسط را در نظر داشته باشیم و سعی کنیم آموزشها را در زندگی خود به عنوان مربیان و والدین و ارباب رسانه عینی و عملی کنیم تا بتوانیم آن را در زندگی فرزندان مشاهده نماییم، حتی میتوانیم آموزشهای دینی را محله محور کنیم بیتردید در مناطق پایین تر مردم از اعتقادات دینی محکم تری برخوردارند. ممکن است در برخی مناطق دانش آموزان به خاطر تضادهایی که در آموزشهای خانواده و مدرسه وجود دارد به کار بیشتر و اطلاع رسانی و آموزش مناسب تر دینی نیاز داشته باشند، بیگمان میتوان با طراحی ساختاری در دو یا چند محله از تعارضهای اجتماعی کاست و برای همسو کردن آموزشهای مدرسه و خانواده با تعامل بیشتر با خانوادهها برنامهها را کاربردی کرد و به خانوادهها آموخت، زیرا آنچه رسانههای غربی به بچه ها آموزش میدهند، ترویج الگویی از تغذیه نادرست است که به آسیب بدنی و بلوغ زودرس منجر میشود. بنابراین اگر نتوانیم الگوی ایرانی- اسلامیرا به دانش آموزان یاد بدهیم و آنها را به حال خود رها کنیم، با بلوغ پیش از موعد به بروز بسیاری از اختلالات و نارساییهای جسمی و روانی آنها کمک کردهایم!
نظر شما