مهمترین این تحولات ورود روسیه به جنگ در سوریه و پیروزیهای جدی ارتش سوریه در نبرد زمینی بود.
چندی پیش هم اجلاس مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ که امسال به صورت ویژه به موضوع بحران سوریه میپردازد، به شکلی غیر منتظره در تهران برگزار شد و پس از آن ایران برای گفتوگو درباره سوریه به وین دعوت شد که حاشیههای خاص خود را داشت.
این اتفاقات آنهم درست چند روز پس از تأیید توافق جامع هستهای میان ایران و قدرتهای جهانی با این دستور خاص که چگونه میتوان مدل برجام را به مسایل منطقه و به طور مشخص حل بحران سوریه بسط داد، نشان داد که کشورهای غربی پس از تحولات میدانی تعیین کننده چند هفته اخیر با ورود نیروهای روسیه به میدان جنگ در سوریه، برنامههای جدیدی برای استفاده ابزاری از هژمونی و نفوذ تعیین کننده ایران در تحولات منطقه دارند.
پرسش مهم اینکه چرا در شرایطی که معادله جنگ در سوریه با ورود روسها دگرگون شده و غرب در موضع انفعال کامل قرار گرفته است، دولت ایران میپذیرد که اجلاس مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ با حاشیههای بحث بر انگیزش در تهران برگزار شود و چرا باید اجازه دهیم احتمال امکان بسط توافق ایران و قدرتهای جهانی به مذاکره درباره بحران سوریه در ذهن برخی قدرتهای جهانی شکل بگیرد؟
شاید برخی بر این باور باشند که باید از هر تریبون و موقعیتی برای طرح دیدگاههای نظام در مورد بحرانهای منطقه استفاده کرد، اما آیا خاصه در مورد اجلاس مونیخ که در تهران برگزار شد، واگذاری تریبونی در خاک ایران به کشورهایی که در جبهه مقابل قرار دارند، میتواند بهایی ارزان برای این دستاورد باشد؟
ورود نظامی روسیه به میدان جنگ سوریه نه تنها موازنه نظامی در زمین سوریه را تغییر داده که معادلات سیاسی و محاسبات جبهه ضد سوری متشکل از آمریکا، اروپا و متحدان عرب آنها را نیز بر هم زده است، از اینرو معادلات و محاسبات سیاسی جدیدی با حضور طرفها و کشورهای دیگری باید شکل گیرد، اما آیا این معادلات از تهران کلید خواهد خورد؟ آیا نشست وین میتواند نظر بحران آفرینان سوریه را تغییر دهد و آنها را به چاره اندیشی برای ماندن اسد و برگزاری انتخابات دموکراتیک ترغیب کند؟ آیا روسیه به دنبال فشار از بالا و چانه زنی از پایین است و میکوشد همزمان معادلات نظامی و سیاسی را تغییر دهد؟ اینها پرسشهایی است که گروه سیاسی قدس برای یافتن پاسخ آنها و درک بهتر از وضعیت جدید بحران سوریه با دکتر حسین رویوران، تحلیلگر ارشد مسایل منطقه مطرح کرده است. متن این گفت و گو هم اینک پیش روی شماست.
آیا روسیه میخواهد معادله نظامی و میدانی را برای متحول کردن بستر راهکار سیاسی تغییر دهد یا تا زمانی که نیروهای تکفیری از میدان خارج شوند به عملیات نظامی خود ادامه خواهد داد؟
- روسیه از ابتدا اعلام کرد، برای از بین بردن نیروهای تکفیری بویژه چند هزار نیروی تروریستی که از آسیاسی میانه و چچن وارد سوریه شدهاند، پیش از آنکه آنها وارد روسیه شوند و برای این کشور مشکل امنیتی ایجاد کنند، وارد جنگ شده است.
پس در این شرایط باید دید هدف روسها چقدر میتواند معادله سیاسی را تغییر دهد. روسیه چنین ادعایی کرده، اما در عین حال ممکن است با عقب نشینی نیروهای تکفیری به عراق مسأله سوریه تمام شود و بخش عمده نیروهای تکفیری روسی باقی بمانند. از اینروست که روسیه تصمیم دارد، حملات خود علیه تروریستها را به عراق گسترش دهد و مجوز این کار را هفته گذشته از دولت عراق نیز دریافت کرد و سفر رئیس ستاد ارتش آمریکا به بغداد نیز نتوانست مانع از این همکاری میان مسکو و بغداد شود؛ ولی مسکو بدون هماهنگی با اسد کار نخواهد کرد و در این چارچوب حملات روسیه ادامه پیدا خواهد کرد.
اوباما به روسیه هشدار داد که جنگ سوریه برای آنها به یک ویتنام و یا افغانستان جدید بدل خواهد شد. این یک رجزخوانی برای حریف بود تا مسکو را بترساند یا تجربه آمریکاییها از جنگ پنج ساله در سوریه است؟
- پیش فرضهای آمریکا اشتباه است. آنها بر اساس تجربه اشغال افغانستان توسط شوروی و تجربه ایجاد گروههای جهادی و اسلامی ضد شوروی توسط خود در شرایطی که دولت کمونیست افغانستان از پایگاه اجتماعی برخوردار نبود و سقوط کرد، این حرف را میزنند.
آیا در سوریه چنین شرایطی وجود دارد؟ قطعاً خیر. اکثر بخشهای جامعه از دولت حمایت میکنند. در پنج سال گذشته غرب به این دلیل ناموفق بود، چون نظام سوریه پایگاه اجتماعی خوبی دارد و به معارضه برتری دارد، از اینرو، این قیاس اشتباه است.
اشاره کردید که ایران معتقد است، فرایند سیاسی در کنار اقدام نظامی باید جریان داشته باشد. چه سطحی از تغییر در عرصه نظامی و میدانی لازم است تا پروسه سیاسی میانه مطابق با خواست ایران و روسیه و دمشق ممکن شود؟
- نیروهای معارض و تکفیری هیچ آمادگی و خواستی برای گفتوگو نداشتند و بدنبال تحمیل اراده خود بر مردم سوریه بودند؛ به همین دلیل هر راه حل سیاسی متکی بر رأی مردم زمانی ممکن است که نیروهای انحصار طلب از صحنه بیرون بروند. طرح روسیه برای گفتوگوهای ملی و برگزاری انتخابات هم بر همین مسأله تکیه دارد.
پس در کوتاه مدت یا حتی میان مدت این امکان وجود ندارد و روسها باید به جنگ در سوریه ادامه دهند؟
- معتقدم با تحولاتی که در معادله به وجود آمده و سرمایه گذاری روسیه در میان مدت تغییر معادله و زمینه برای گفتوگو فراهم خواهد شود و در آینده نه چندان دور گفتوگو بین دولت سوریه و نیروهایی که انحصار طلب و تکفیری نیستند و حاضر به پذیرش مردم به عنوان حاکم هستند، فراهم خواهد شد.
به نظر میآید این نگاه خیلی خوشبینانه است، نقش دیگر بازیگران این میدان مثل آمریکا، عربستان ترکیه، قطر چه خواهد شد؟ ساده انگاری نیست اگر فکر کنیم، آنها تماشاگر میمانند؟
- بحران سوریه، بحرانی سه سطحی است؛ یک سطح داخلی دارد، یک سطح منطقهای و یک سطح بینالمللی. آمریکا هم در سطح بینالمللی ایفای نقش میکند، اما نباید فراموش کنیم که آمریکا از یک هژمونی و محبوبیت در منطقه برخوردار نیست و نیروی متخاصم و حامی دیکتاتوریهای منطقه تلقی میشود، از این رو آنها از توان کافی برای ایجاد نقش گسترده برخوردار نیستند؛ بنابراین آمریکا اگرچه یک عنصر بینالمللی و یک قدرت بزرگ است و در معادله سوریه حضور دارد، اما توان او محدود است و در جایگاه ابرقدرت مطلق نیست.
اگر متحدانش مثل عربستان وترکیه و قطر و اردن را کنار او بگذاریم چه؟ این کشورها بیکار نمیمانند؟
- بله! عربستان، اردن، قطر و ترکیه از یک توان محدود و در سطح خود برخوردارند، اما توان یکسره کردن معادله سوریه را ندارند.
تا کنون بیش از 50 هزار نفر از نیروهای ارتش سوریه و داوطلبان مردمی در جنگ با تروریستها شهید شدهاند. این نشان میدهد که حکومت و نظام سوریه از هژمونی و مقبولیتی برخوردار است که مردم حاضرند برای آن ایثار کنند و در مقابل نیروهای معارضی که از خارج حمایت میشوند، مشروعیت و مقبولیتی ندارند و توان آنها هم بالطبع محدود است؛ از این رو با جمع همه این بازیگران باز هم آنها در موقعیت پایینتر قرار دارند.
آمریکا با کمی عقب نشینی حاضر شده که اسد در دوران گذار بماند و پس از آن کنار برود، اما برای ایران و روسیه اسد خط قرمز است. پس نقطه میانهای بین این دو دیدگاه وجود ندارد که بر سر آن به تفاهم رسند. آیا غرب مستعد آن است که یک گام دیگر هم به عقب برود؟
- غرب خیلی امیدوارانه وارد بحران سوریه شد، اما پنج سال کافی بود که ناامیدی جایگزین این امید شود. پیروزیهایی که ارتش سوریه با حمایت روسیه در هفتههای اخیر به دست آورده عرصه فعالیت هواداران غرب در سوریه را کم میکند و تأثیرگذاری آنها را کاهش میدهد. اگر غرب احساس کند هوادارانش در حال کم شدن و محدود شدن هستند، متناسب با آن شرایط و قبل از اینکه کار یکسره شود وارد مذاکره خواهد شد و جبهه عربی ضد سوریه را تنها خواهد گذاشت.
به فاصله یک روز از تأیید برجام در ایران و همزمان با سفر معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه کشورمان به اروپا اعلام شد که اجلاس مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ با موضوع سوریه در تهران برگزار خواهد شد. نفس برگزاری این اجلاس در تهران و ترکیب کشورهایی را که حاضر شدند به تهران بیایند، بویژه در حالی که موازنه جنگ در سوریه به نفع نیروهای مدافع این کشور تغییر کرده، چگونه ارزیابی میکنید؟
- اینکه ایران یک مرکز برای مشورت و تصمیم گیری امنیتی در سطح منطقه تبدیل شود، یک اقدام خوب است. کسی هم نمیتواند منکر این بشود که ایران منبع تأمین امنیت در منطقه است و تلاش میکند به گونهای این نقش را به خوبی ایفا کند.
اما اینکه در زمانی که روسیه وارد جنگ سوریه شده و احتمال پیروزی نیروهای سوری به شدت افزایش یافته، آیا امکان مطرح کردن راه حل سیاسی در سوریه وجود دارد یا نه، بحث دیگری است که درباره آن شک و تردید وجود دارد. ایران بیشک از جایگاه ویژهای در تحولات سیاسی منطقه برخوردار است. جمهوری اسلامی ایران معتقد است، حل بحران در سوریه تنها نظامی نیست و باید تلاشهای سیاسی در کنار اقدامهای نظامی باشد تا این بحران پایان یابد. این نوع نگاه اهمیت زیادی دارد و تأکیدی که بر راه حل سیاسی میشود نشان دهنده نگاه ایران است به پدیده تکفیر و بحرانهای منطقهای که نتیجه آن ایجاد گروههای تروریستی ایدئولوژیک است و باید از طریق راهکارهای فکری و سیاسی به آنها پایان داد نه از طریق مداخله نظامی صرف در سوریه. اما اینکه بتوان این دیدگاه را از کانال کنفرانس امنیتی مونیخ دنبال کرد، چندان معقول به نظر نمیرسد.
ترکیب کشورهادر این اجلاس معنا دار بود. کشورهای عرب مداخله گر در سوریه و تأثیرگذار در این بحران، حاضر به شرکت در آن نشدند. روسیه نمایندهای در این کنفرانس نداشت دولت سوریه هم در آن شرکت نکرد؛ دولت عراق هم نمایندهای به تهران اعزام نکرد و تنها رئیس مجلس این کشور و نماینده اقلیم کردستان در آن شرکت کردند و کشورهای اروپایی هم در این اجلاس غایب بودند. در این شرایط، طرح دیدگاههای ایران و اعتنای به آن چقدر در چنین اجلاسی منشأ اثر خواهد بود؟
- کنفرانس امنیتی مونیخ را باید در سطح و اندازه خودش تحلیل کرد و به آن بها داد. کنفرانس مونیخ، یک کنفرانس رسمی و بینالدولی نیست که مأموریت حل بحران سوریه را داشته باشد؛ بلکه یک کنفرانس علمی و سیاسی عام است که هر موضوعی میتواند در آن به بحث گذاشته شود. هر کسی فقط دیدگاههای خود را در آن مطرح میکند و به هیچ وجه منشأ اثر و تصمیمسازی نیست؛ پس نباید به آن بهایی ویژه داد.
به همین دلیل است که میبینیم تصمیمات سیاسی در سطح دیگری انجام میشود، سفر بشار اسد به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین در کرملین؛ دیدار وزرای خارجه روسیه، آمریکا، ترکیه و عربستان در وین، سفر معاون وزیر خارجه ایران به اروپا، سفر جان کری به عربستان، سفر عادل الجبیر به مصر و... از آن جمله است.
البته برگزاری این اجلاس در تهران نشان میدهد، کشورهای اروپایی که تا پیش از این تهران را تحریم سیاسی کرده و هیچ ارتباطی با آن نداشتند، موضع خود را تغییر دادهاند که دلایل و اهداف آن قابل بررسی است، ولی میتوان آن را ناشی از شرایط پسا برجام دانست و اینگونه تحلیل کرد که وتوی غرب علیه ایران پایان یافته، ولی این را هم نباید نادیده گرفت که برگزاری اجلاسی که موضوع آن، بحران سوریه بود، لزوماً به این معنا نیست که آنها موضع ایران را در بحث سوریه به رسمیت میشناسند و به آن تن میدهند و این را از صراحت کلام آقای اشتان مایر در مورد لزوم حذف اسد از آینده سوریه میتوان دریافت.
یک تحلیل این است که اروپاییها در حالی که از ورود روسیه غافلگیر و منفعل شدهاند، میخواهند از ارتباط و همپیمانی ایران و روسیه در بحث سوریه به عنوان ابزاری برای اثرگذاری بر روسها و مجاب کردن آنها به تغییر موضع و مصالحه با خود استفاده کنند. آیا این گزینهای محتمل است؟
- اینکه ایران بخواهد و بتواند روسیه را محدود یا قانع کند که در تصمیم خود تجدیدنظر کند، امر بعیدی است. اول اینکه ایران به صراحت از اقدام روسیه حمایت کرده و آن را ضروری میداند. دوم اینکه ایران خود یک بازیگر مهم و تأثیرگذار در سوریه است و خود به خود و بدون حضور روسیه هم در بحث سوریه شأنیت دارد و من تصورم بر این است که ایران هم میخواهد برخی از طرفهای غربی را اقناع کند که سیاست هایشان در مورد سوریه اشتباه است، ولی طرفهای غربی تلاش میکنند، از طریق چنین کنفرانسهایی و تعبیر آن به یک امتیاز، دیدگاه ایران را تغییر دهند. آنچه باید مبنایی برای حل بحران سوریه قرار گیرد، برآیندی است از دیدگاههای مختلف و دیدگاه یکی از طرفهای بحران نمی تواند مبنا قرار گیرد. ایران،معارضه، دولت سوریه، آمریکا، روسیه، جبهه عربی، ترکیه و ... همه طرفهای مؤثر هستند و راه حل سیاسی زمانی شکل میگیرد که همه این طرفها بر یک نقطه میانی توافق کنند. طبیعی است با ورود روسیه دیگر طرفها مثل عربستان، ترکیه و آمریکا هم بر فشار و سرمایه گذاری خود میافزایند تا موازنه را به حالت قبل یا به نفع خود برگردانند.
وزیر خارجه آلمان در کنفرانس تهران گفت که ورود نظامی روسیه فرآیند سیاسی را که غرب در حال آغاز آن بود، متوقف کرد. فرآیندی که بر مبنای حفظ اسد برای دوران گذار در حال شکلگیری بود. آیا آنها ورود نظامی روسیه را پیشبینی کرده بودند؟
- غربیها فشار میآوردند که یک فرایند سیاسی آغاز شود و آمریکا هم تا حدودی پذیرفته بود که دولت سوریه در این فرآیند تا دوره گذار مشارکت داشته باشد، اما در آینده سوریه، اسد باقی نماند، از همین روست که آقای اشتان مایر میگویدآتش بسی بدون اسد نیست و آیندهای با اسد.
نمیتوان گفت غرب حرکت روسها را پیشبینی کرده بود، چون به نظر میرسد، آنها غافلگیر شدند، اما بیشک این اتفاق، معادلههای سیاسی غرب را بر هم زد. غرب از راه حل سیاسی دم میزند با این هدف که شاید حملههای روسیه را متوقف کند و برنامه خود را از سرگیرد، اما مداخله نظامی روسیه و حمایت غرب از نیروهای معارض، صحنه سوریه را بر هم زده است و موجب شد، موضع واقعی غرب عریان و معلوم شود که آمریکا تنها به دنبال مدیریت و بهره برداری از تروریستهاست. دلیل ناکامی و بیتأثیری ائتلاف آمریکا در پایان دادن به بحران سوریه هم همین است. غرب از طریق حمایت از معارضان و نیروهای تکفیری، سعی میکند تا خود را در موقعیت برتر قرار دهد و حاضر به حذف تروریستها نیست، چون در این صورت، تأثیرگذاری غرب کم میشود.
نظر شما