آرایشی که تا حد زیادی متأثر از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی حسن روحانی به عنوان پرچمدار نیروهایی است که خود را اعتدالگرا مینامند.
ناکامی اصولگرایان در رسیدن به یک نامزد واحد و تشتت آرای آنها که در انتخابات ریاست جمهوری بین چهار نامزد تقسیم شد، از یک سو و اقبال کم محمدرضا عارف گزینه اول اصلاح طلبان در نظر سنجیهای روزهای آخر مانده به انتخابات که موجب شد، شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان تصمیم به حمایت از حسن روحانی بگیرد تا برای پنجمین بار از اصولگرایان شکست نخورند، جریان سومی را که با عنوان اعتدال گرایی وارد میدان شده بود، در موقعیت پیروزی کامل قرار داد.
حسن روحانی که جریان اعتدال گرایی را نمایندگی میکرد، اگر چه در پیشینه خود چهرهای نزدیک به هاشمی تعریف میشد، اما آشکارا در این دوره از انتخابات تلاش کرد تا فاصله خود را با هاشمی و جریان کارگزاران حفظ کند.
محمد هاشمی در مصاحبه با پایگاه خبری نماینده درباره این ماجرا میگوید: گروههایی که به نحوی با آیت ا... هاشمی رفسنجانی مربوط هستند، جریان اعتدالگرا را تشکیل می دهند؛ مانند حزب کارگزاران، اعتدال و توسعه و حزب اسلامی کار و روحانی بخشی از جریان اعتدالگرایی را نمایندگی میکرد نه کل جریان را. روحانی درست است که در دوران مختلف همکاریهای زیادی با آقای هاشمی رفسنجانی داشتهاند، ولی همیشه و بخصوص پس از پیروز شدن در انتخابات، تلاش خودشان و اطرافیانشان اینگونه بوده و هست که خود را جریانی مستقل از آقای هاشمی نشان دهند.
با این حال باید درباره تعریف کارگزاران که به گفته محمد هاشمی برخی از اعضای آن تفکرات لیبرال دموکرات دارند، ذیل جریان اعتدالگرایی دقت و یا حتی تردید کرد زیرا این جریان به فراخور زمان تمایل و ظرفیت آن را داشته و دارد که با جریان حاکم و در قدرت نزدیک شده و پیوند بخورد. کما اینکه اکنون شامه سیاسی کارگزارانیها آنها را به سوی اصلاح طلبان سوق داده و آنها خود را در جریان اصلاحات تعریف میکنند.
آزمون دوباره پروژه عبور
اصلاح طلبان که با طراحی یک مانور تاکتیکی پشت سر روحانی قرار گرفته بودند، بنای آن را نداشتند تا برای همیشه پشت سر این جریان حرکت کنند.
آنها می دانستند که در انتخابات ریاست جمهوری بخت بالایی برای برنده شدن ندارند و برای همین عزم خود را از همان زمان برای مجلس دهم جزم کردند.
جریان اصلاحطلبی بنای آن را داشت تا پروژه عبور از خاتمی و هاشمی را که در سال 76 و 80 آزمایش کرده و البته در آن ناکام مانده بود، یک بار دیگر با پرچم «عبور از روحانی» بیازماید؛ اما این اتفاق باید پس از ورود به مجلس و بازیابی نسبی جایگاه آنها در ساختار سیاسی قدرت، رخ دهد. چهرههایی مانند هاشمی و روحانی در رقابتهای انتخاباتی جزو برگهای بازی آنها تعریف شدهاند. در واقع، هاشمی و اعتدال گرایان در پروژه اصلاح طلبان چارپایهای هستند که پس از استفاده برای صعود باید وارونه شوند.
از این روست که شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان در تصمیم گیریهای خود بر این نکته تاکید دارند که باید هاشمی را تحریک کرد تا در انتخابات فعالتر موضعگیری کند و بر حواشی سیاسی بیفزاید.
اکنون سؤال اساسی این است که هاشمی در برابر این تاکتیک اصلاح طلبان چه رفتاری خواهد داشت و در زمین آنها بازی خواهد کرد یا نه؟
هاشمی آیا فراموش کرده؟
بیشک «هاشمی کهنه کار» رفتارها و هجمههای اصلاح طلبان را در انتخابات مجلس ششم فراموش نکرده است. زمانی که حزب مشارکت، نشئه از پیروزی در انتخابات مجلس ششم، پروژه ترور شخصیت هاشمی را کلید زد تا مانع از تکیه زدن او بر کرسی مجلس شود و سربازان پیاده نظام مشارکت همچون اکبر گنجی، هاشمی را «عالیجناب سرخ پوش» و کارگزارانیها را عالیجنابان خاکستری نامید و نوشت: اگر ايشان بر كرسی رياست مجلس تكيه زند، با چنين شخصی چه نوع رابطهای میتوان برقرار كرد؟ آيا هاشمی رفسنجانی غير از تبعيت محض، نوع ديگری از رابطه را به رسميت میشناسد.
محمد هاشمی اکنون پس از سالها در اینباره میگوید: ما مجلس ششم، سال ۷۸ و نوشتههای روزنامههای زنجیرهای و حرفهایی را که میزدند، فراموش نکردهایم.
اما سیاست قاعده مشخصی نداردو باید منتظر ماند و دید که وی در فضای انتخابات آینده با چه برگهایی و چه رویکردی نسبت به اصلاح طلبان بازی خواهد کرد؟
سید حسین نقوی حسینی، نماینده مجلس و فعال سیاسی اما معتقد است که به هر دلیل، هاشمی اتفاقها و رفتارهای دهه هفتاد و هشتاد اصلاح طلبان را فراموش کرده و یا موقعیت اقتضا میکند که با گروههایی که در گذشته، وی را دشمن میدانستند همراه شود و اشتراکهایی بیابد.
وی به خبرنگار «قدس» میگوید: اصلاح طلبان ابتدا بدنبال ایجاد وحدت درونی بین گروههای اصلاح طلب از افراطیترین تا معتدل ترین احزاب و جریانها هستند که برای این منظور میکوشند از برگ هاشمی و حتی جذب ناطق نوری استفاده کنند.
وی تاکید می کند: البته این ابهام وجود دارد که چگونه کسانی که سالهای گذشته ناطق نوری را کوبیدند و شخصیت او را خدشه دار کردند و کسانی که هاشمی را در مظان اتهامات قرار دادند و او را عالی جناب سرخپوش نامیدند، میتوانند به این افراد رجوع کنند.
نقوی با بیان اینکه در ظاهر برای اصلاح طلبان «هدف وسیله را جبران میکند»، میگوید: آنها سعی میکنند از هر نردبانی بالا بروند، خواه هاشمی باشد، خواه ناطق نوری اما هیچ کس رفتاری را که اصلاح طلبان در سال 76 با ناطق نوری کردند و آنچه را روزنامههای زنجیرهای برای تخریب هاشمی انجام دادند، یادش نمیرود. حال آنکه در همان دوران بعضی از جریانهای اصولگرا برای حفظ شخصیت هاشمی تلاش میکردند، اما متأسفانه گویا آقای هاشمی اینها را فراموش کرده است.
اصلاح طلبان و نردبان لاریجانی
اما این یک وجه از استراتژی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس دهم است.آنها برای تضمین موفقیت خود در این انتخابات به تضعیف اصولگرایان نیاز دارند.
این در حالی است که جبهه اصولگرایی با تجربه ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری میداند که اگر با همه قوا و اتحاد کامل وارد میدان نشود، چه بسا یک بار دیگر شکست سال 92 را در انتخابات مجلس دهم تجربه کند.
از این روست که محمدرضا باهنر به صراحت میگوید که همه احزاب و تشکلهای اصولگرا بر این امر اتحاد نظر دارند که ائتلاف کامل آنها تنها گزینه برای پیروزی در انتخابات است و میگوید همه چهرههای شاخص اصولگرا اذعان کردهاند، مجلسی را که امثال من و ما در آن نباشیم به مجلسی که اصلاح طلبان در آن اکثریت را به دست آورند، ترجیح میدهند.
اصلاح طلبان نیز درک روشنی از این فضا دارند، برای همین در پی ایجاد شکاف در طیف اصولگرایان هستند تا پروژه انتخابات 94 را کامل کنند.
از این رو شعار ائتلاف اصلاح طلبان این روزها قدری گسترش یافته و به شعار ائتلاف با جریانهای معتدل اصولگرایی نیز رسیده است.آنها مصداق این ائتلاف را هم تعیین کردهاند تا آنجا که محسن هاشمی از اعضای کارگزاران که این روزها بحث سرفهرستی او از سوی اصلاح طلبان مطرح است، آشکارا به خبرنگار ما گفت: بدنبال ائتلاف با طیف نزدیک به علی لاریجانی یعنی رهروان ولایت در انتخابات مجلس هستیم.
نقوی حسینی اما در اینباره میگوید: تاکتیک دوم اصلاح طلبان این است که با تقسیم بندی اصولگرایان به معتدل و تندرو و طرح این ایده که میتوان با اصولگرایان معتدل به ائتلاف رسید در جبهه مقابل شکاف بیندازند.
نماینده مردم ورامین تأکید میکند: اصولگرا اصولگراست و نمی تواند با اصلاح طلبان به اشتراک نظر و ائتلاف برسد، پس این یک خط انحرافی است که اصولگرایان باید نسبت به آن هوشیار باشند و از زیر چتر جامعتین که محور وحدت و موفقیت آنان است، بیرون نروند.
وی تصریح میکند: برداشت ما این است که اصلاح طلبان این دوره به دنبال نردبان سوم که لاریجانی است رفتهاند و میخواهند از ایشان استفاده کنند. این همان دامی است که اصلاح طلبان برای هاشمی گذاشتند، اما آقای لاریجانی، شخصیتی پخته و معقول است و در این دام نمی افتد زیرا میداند سرنوشت آقای هاشمی برایش رقم خواهد خورد.
این استراتژی البته مخالفان جدی در طیف رادیکال اصلاح طلبان دارد که معتقدند اگر این ائتلاف صورت بگیرد، همه شعارها و جناحبندیها «کشک» میشود و تاکتیک ایجاد شکاف در جبهه مقابل به بروز شکاف در جبهه خودی اصلاح طلبان هم منجر شده است.
کما اینکه ابراهیم امینی، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی می گوید: ائتلاف با لاریجانی از سر ناچاری و زمانی است که اصلاح طلبان و دولت قدرت مانور شخصی در ارایه لیست نداشته باشند و تاکید میکند که هنوز «عارف» بهترین گزینه ائتلاف برای اصلاح طلبان است.
حسین کنعانی مقدم اما بر این باور است که توفیق شعار اعتدال گرایی در انتخابات گذشته برخی جریانها را به این نتیجه رساند که در انتخابات مجلس هم می توان با همین تابلو و نزدیک شدن به جریانهای معتدل جناح رقیب جریان سومی را در موقعیت برتر قرار داد و پیروز انتخابات شد.
رئیس کمیته سیاسی جبهه ایستادگی این ائتلاف را ائتلافی انتخاباتی و نه ائتلافی سیاسی میداند و میگوید: ائتلاف سیاسی اصلاح طلبان و اصولگرایان، هر چند جریانهای معتدل آنها ممکن نیست، از این رو، اینکه فکر کنیم کارگزاران یا رهروان، اعتدال گرایانی هستند که از اصول خودشان دست برداشتهاند، نادرست است.
وی تأکید میکند: این تز، رفتار اصلاح طلبان در انتخابات 76 را با آقای هاشمی توجیه میکند؛ تز «من طرفدار تیم برنده هستم». برخی جریانها بدنبال این هستند که ببینند چه گروهی برنده است و به آن نزدیک شوند. اما دور از ذهن است در جریان اصولگرایی نیز این تفکر پیش بیاید که بخشی از آنها به لحاظ اینکه جریانهای اعتدالگرایی رأی میآورند، بخواهند از اصول خودشان دست بردارند.
نظر شما