یک. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه که برای حضور در نشست سران قدرتهای گازی جهان به تهران آمده، از فرودگاه به صورت مستقیم به دیدار آیتا... خامنهای، رهبر معظم انقلاب رفت.
خبر این دیدار- صرفنظر از گفتوگوهای مهم انجام شده- در کانون نگاه رسانهها و تحلیلگران سیاسی قرار گرفت، زیرا برای نخستین بار است، رئیسجمهور یک کشور خارجی، پیش از برگزاری آیین و پروتکل تشریفات، به دیدار رهبر انقلاب میرود.
در این میان، اهل نظر و اصحاب تحلیل از کنار این رخداد به آسانی نمیگذرند و کوشش میکنند، زوایای ماجرا را برای مخاطبانشان بگشایند؛ شاید با این پرسش کلیدی که پیام این رفتار «پوتین» در تهران چیست ؟
دو. هرگاه از روابط ایران و روسیه سخن به میان میآید، نگاهها در ایران- شاید ناخودآگاه - بر چند رخداد متمرکز میشود: یک نگاه به گذشتههای بسیار دور بازمیگردد و اعماق تاریخ را میکاود و به رفتار روسیه تزاری با ایرانیان اشاره میکند.
«ذهنیت ایرانی» همچنین اتحاد جماهیر شوروی را در جنگ دوم جهانی به یاد میآورد، سپس به نقش این کشور در جنگ تحمیلی صدام علیه ایران میرسد و در روزگار نزدیکتر، بازی دوگانه کرملین را در مناقشه هستهای غرب با جمهوری اسلامی، تجربه میکند و پرونده پیچیده نیروگاه اتمی بوشهر را نیز در همین چارچوب میبیند. در سالهای نزدیک و تا پیش از نهایی شدن «برجام»، بیشک بسیاری از مردم ایران - کم و بیش - از یکدیگر میپرسیدند: چرا روسیه - کشور دارنده حق «وتو» در شورای امنیت- تاکنون برای یک بار- و نه بیش - قطعنامهای از قطعنامههای ضدایرانی غرب را وتو نکرده است؟
پیش و بیش از اینکه پاسخ این پرسش مهم باشد، فهم این نکته مهم است که جامعه ایرانی چرا از روسیه «انتظار وتو کردن» داشت؟
سه. پاسخ - دستکم در ایران- بسیار روشن بود. ایرانیها میگفتند، درهای پروژههای چرب خود را به روی روسها گشودهاند، خریدهای راهبردیشان را از مسکو انجام میدهند، در بحرانهای «غرب ساخته» در گرجستان و اوکراین - حیاط خلوت روسیه- با همسایه شمالیشان همنوایی کردهاند و از همه اینها با اهمیتتر،ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی - به صورت ذاتی- هرگز اسباب تشویش و نگرانی مسکو نبوده و نخواهد بود.
به تمامی این موارد، این دغدغه بزرگ روسیه را هم بیفزایید؛ نگرانی بسیار شدید از رفتارهای تجزیهطلبانه «ریش قرمز»های تندرو در چچن و داغستان، همان سلفی- وهابیهایی که پیوسته از ریاض پشتیبانی میشوند و با اسلام شیعه خردورز و عقلگرا «مشکل بنیادی» دارند.
چهار. پروندههایی که در مناسبات تهران - مسکو به صورت تیتروار به آنها اشاره شد، میتوانست پرحجمتر و بر این بیاعتمادی نیز افزودهتر شود، اگر در 30 سپتامبر - هشت مهرماه - امسال مسکو «تصمیم مهم» را اجرایی نمی کرد. همان تصمیم بزرگی که به موجب آن، بمب افکنهای روسی دهها تن بمب را برسر مواضع تروریستها در خاک سوریه ریختند.
اینکه چه شد، مسکو به ارزیابی راهبردی رسید تا پایش را به «نبرد شام» باز کند، خود داستان دیگری است که مجال جداگانهای را میطلبد، اما شماری از تحلیلگران در غرب، قدرت اقناع و مجاب کردن رئیسجمهور «پوتین» را به یک «فرمانده نام آشنای ایرانی» نسبت میدهند؛ و این جاست که همه نگاهها به سوی سردار «قاسم سلیمانی» می چرخد.
پنج. میگویند ایرانیها مردمان طنازی هستند و رخدادهای پیرامون خودشان را گاه با زبان طنز بیان میکنند. به یاد می آوریم، چندی پیش یک عکس فتوشاپی از رئیسجمهور روسیه در شبکههای مجازی دست به دست میشد که در آن، کارت بسیجی فعال «پوتین» را نشان میداد!
طنازها و خوش ذوقهای فضای مجازی، وقتی برای «پوتین» کارت عضویت بسیج درست کردند که چند روزی بیشتر از فرمان او برای ورود کشورش به صحنه نبرد در سوریه نگذشته بود. در آن روزها فراتر از یک شوخی، هیچکس به آن عکس فتوشاپی نگاه نکرد، اما آنچه در عالم واقعیت رخ داد، حیرت غرب از مبارزه حقیقی روسیه با تروریستها در پرآشوبترین جای دنیا بود، همان مبارزهای که آمریکا تنها «شعار»ش را میدهد.
نظر شما