وقتی دو سر آن را میفشردیم، صدایی شبیه واق واق سگ از آن برمیخاست. عیب این اسباب بازی این بود که عمر کوتاهی داشت و زود خراب میشد و باید دو سه قران میدادی و «وق وق صاحاب» دیگری میخریدی.
اکنون متأسفانه در «فضای مجازی» که باید آن را «فضای جزایی» هم خواند، فضای بیادبی، وقاحت، اوباش بازی و لات بازی تعداد زیادی وق وق صاحاب مجهول الهویه بدون نام و نشان روییده که هر روز هم تعداد آنها افزوده میشود. من شباهتی بین این سایتهای نشر خبر و شایعه و صدها روزنامهای که تودهایها از یکسو و شرکت منحله نفت انگلیس و ایران از سوی دیگر و افراد معلوم الحال و بیسواد و فرصت طلب از سومین سو راهاندازی کرده بودند مییابم. «وق وق صاحاب»های آن زمان فضا را متشنج و آلوده میکردند.
اکبرآقا پیراهن دوز رفته بود امتیاز روزنامهای به نام «ندای دروازه شمیران» از اداره انطباعات و انتشارات وزارت فرهنگ آن زمان گرفته بود به رئیس برزن و کلانتری و میراب کل و محصل مالیات، فحش ناموسی میداد!
دکتر مصدق طرز فکر اروپایی داشت. به آزادی بیان و قلم معتقد بود. مجلس شانزدهم تصویب کرد هر کس که سواد خواندن و نوشتن دارد مجاز است با پرداخت 12 ریال و یک درخواست، امتیاز روزنامه یا مجلهای را از وزارت فرهنگ آن زمان بگیرد. حزب توده ابتدا چهل پروانه نشر روزنامه و هفتهنامه و مجله گرفت و آن را تا صد امتیاز بالا برد.
هر روز صبح بیست سی روزنامه به قطع کوچک و متوسط و بزرگ با اسامی عجیب و غریب از سوی حزب توده و سازمانها و جمعیتهای مختلف آن، زیر پوششهای صلحخواهی و دموکراتیک و مبارزه با استعمار نشر مییافتند که موجب تشنج آفرینی میشدند.
از سوی دیگر شماری نشریات نفتی بودند که با بودجه شرکت منحله سابق نفت انگلیس و ایران انتشار مییافتند و جنبش بزرگ ملی شدن صنعت نفت را زیر سؤال میبردند.
آن ژاژ خاییها و شایعه پراکنیها و فحاشیها به کودتای 28 مرداد منتهی شد که مفت و مسلم نتیجه تلاشها و مبارزات ملت ایران را بر باد داد.
اکنون نیز به جای نشریات تودهای و نفتی و معلوم الحال، تعدادی سایتهای ستون پنجم اجانب خود را در میان پایگاههای خبری جا داده از بام تا شام به خبرسازی و شایعه پردازی و اهانت و دروغگویی مشغولند.
این «وق وق صاحاب»ها سعی میکنند فضا را متشنج و آشفته کنند. فیس بوک و وب لاگهای خصوصی چندان مهم نیستند. آن سامانههایی مهماند که خود را پایگاه خبری مینامند و در فضای مجازی به تهمت زنی و افتراپراکنی و فحاشی می پردازد و به عنوان نظرات کاربران جعل نظر با نامهای مستعار میکنند. بعید نمیدانم بزودی گروهک جنایتکار داعش نیز تعدادی از این سامانههای کذاب و فحاش و شایعه پراکنی را راهاندازی کند.
نگارنده که از سال 1338 دست اندرکار امور مطبوعاتی و انتشاراتی هستم بخوبی شگردهای وقوق صاحابهایی که خود را نماینده افکار عمومی جا میزنند و زیر هر مطلب چرندی چند پیامک هم جعل میکنند، میشناسم این تفویض نمایندگی جعلی به کاربران خیالی افراد بیوطن یا مزدور، شیوهای کهنه و میراث رادیوهای خاکستری کشورهای کمونیستی به مقبره تاریخ است که اکنون میراث خواران کم تجربه که زیر علم امپریالیسم جهانخوار سینه میزنند آن را ناشیانه به کار میبرند.
معلوم نیست چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ابلاغ نمیکند هر پایگاه به اصطلاح خبری باید کلید مشخصات و شماره ثبت خود و نشانی و محل کار و شماره تلفن را در صدر صفحه اینترنتی خود ثبت کند.
اگر روزنامه و مجله و هر نشریهای مشخصات خود را به چاپ نرساند تحت پیگرد قرار میگیرد. در حالی که در فضای مجازی حتی ستونهای پنجم بیگانه آشکارا پخش خبر کرده، کشور را به فضای آشوب و بلوا میکشانند.
در یکی از این بلاگها دیدم مرد بیادب لات شروری در حال رانندگی با زنان ولگرد با آنان چانه میزد و زنان، الفاظ رکیکی بر زبان میراندند. در کلیپی دیگر پلیس ایران را مورد اهانت قرار میدهند و تلاش میکنند او را خشن جلوه دهند.
وزارت ارشاد باید برای همه کسانی که قصد دارند پایگاه خبری تصویری تأسیس کنند مقرراتی وضع کند و شناسه بگذارد تا شاکیان بتوانند در موارد لازم پیگیری قانونی را انجام دهند و امنیت روانی جامعه هم مورد هجمه قرار نگیرد.
نظر شما