به گزارش قدس آنلاین از تبریز؛ آموزش شهروندي حركتي از «نقص» به سمت «كمال» و برنامهريزي جهت آموزش شهري و شهروندي بهمنظور حركت از «وضع موجود شهر و شهروندان» به سمت «وضعيت مطلوب» است كه اين مهم مستلزم تدوين برنامههاي تدريجي، اجرا و ارزيابي مطلوب است. هرچند موضوع آموزش برای رفتار بهینه و ارتقای فرهنگ شهروندی از آن موضوعات سهل و ممتنع است ولی در عین حال، الزامات و شیوه های معین از پیچیدگی های خاص خود نیز برخوردار است.
درباره نحوه آموزه های شهروندی، مخاطبان و تنوع کار با آن ها به رغم این که با الزامات گوناگون روبرو هستیم اما تا آموزه ای نمود بیرونی و عینی به خود نگیرد، تاثیرگذاری آن قابل ارزیابی نخواهد بود.
رشد و توسعه مطلوب شهري به تغييرات و دگرگونيهايي نياز دارد كه در آن ميبايست منابع آموزشهاي شهري از تمامي قدرت خود جهت تحرك شهروندان و مشاركتپذيري آنان استفاده كند. بنابراين در جهت توسعه مطلوب آموزشهاي شهروندي بايد از شيوههايي استفاده كرد كه مقبوليت اجتماعي با تأكيد بر پيشرفت برنامههاي آموزشي همراه با تغييرات مثبت، توأم باشد ضمن اين كه با معيارهاي اجتماعي، فرهنگي و زيستمحيطي همخواني و سازگاري داشته باشد.
اصلاح نگرش ها و تغییر در رفتارها از طریق ارائه آموزش های موثر و هدفمند امکان پذیر است و از همین روست که گفته می شود آموزشها بیشتر بایستی به صورت غیرمستقیم و با پذیرش مخاطب در ارتباط باشد. به ویژه در موضوعاتی که حوزه وسیعی از اقشار مختلف یا شهروندان را با خود درگیر می کند کارشناسان بر این نکته تاکید می کنند که برای انتقال آموزش های شهروندی روش های غیرمستقیم تاثیرگذاری بسزایی دارند.
استفاده از پیام های مستقیم و آمرانه یکی از بزرگ ترین ایرادها در آموزش شهروندی محسوب می شود. شاید این نوع آموزش ها در ذهن افراد نه تنها نتیجه مثبتی ندارد بلکه گاها نقش تضادگونه ای هم به خود می گیرد؛ مثلا شهروندی با تکرار بیش از حد و کلیشه ای پیام «شهر ما؛ خانه ما» بی تفاوت از این موضوع عبور می کند و چه بسا با تکرار لسانی این پیام، حتی محیط خود را آلوده می کند.
آموزش هاي شهروندي را مي توان از رسمي ترين نظام آموزش کشور يعني آموزش و پرورش آغاز کرد و در سطوح مختلف بنا به ذائقه ،علاقه و پذیرش شهروندان بسط داد
در واقع آموزش های شهروندي در يک جامعه باعث می شود که تمام اعضاي جامعه از حس شهروندي مثبتي برخوردار باشند و ضمن برخورداري از احترام ملي از حقوق مشخص اجتماعي، سياسي و اقتصادي بهره مند باشند.
حضور اجتماعي شهروندان در جامعه مستلزم ايجاد باور عمومي در شهروندان مبني بر دخالت خواست آن ها در تصميمگيري شهري است كه اين امر فقط با تقويت احساس تعلق به محله و شهر منجر به مشاركت داوطلبانه بيشتر شهروندان خواهد شد؛ لذا مديريت شهري بايستي به اين امر خطير توجه داشته و از طريق ارگانهاي اجتماعي به تقويت آموزشهاي شهروندي و تقويت حس مشاركت پذيري آنان بپردازد.
حرف آخر این که باید بدانيم رفتن به طرف كمال، مستلزم «حركت» است و هرگاه حركت باشد به مفهوم «تغيير» خواهيم رسيد.
نظر شما