تحولات منطقه

قدس آنلاین/ دکتر محسن زنگنه: در بحث هسته ای، گاه این پرسش‌ها در ذهن جامعه شکل می‌گیرد که آیا رهبری با انجام مذاکره با آمریکا در خصوص انرژی هسته ای موافق بودند یا خیر؟ اگر موافق بودند، پس چرا به کرّات ابراز نارضایتی و عدم خوشبيني کرده اند؟ اگر مخالف بودند، چرا از ابتدا تن به چنین امری دادند، در حالی که آن را مفید جامعه اسلامی، نمی‌دانستند؟

سیره رضوی؛ الگویی برای آزمودن چهره نفاق
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

با اذعان به اینکه تاریخ،  چراغی است برای یافتن مسیر آینده و نیز با تأکید بر اینکه تاریخ پر فراز و نشیب 250 ساله ائمه هدی(علیهم السلام) و سیره آن بزرگواران در برخورد با مسایل زمان خود، می‌تواند مبنای تصمیمات و اقدام‌های ما قرار گیرد، حال به بررسی برشی کوتاه از زندگی سیاسی امام رضا(علیه السلام) می‌پردازیم.
این نوشتار به دنبال تحلیل نقاط قوت و ضعف مذاکرات هسته ای نیست، بلکه بیشتر تلاش دارد تا مقایسه ای انجام دهد میان تدابیر امام رضا(علیه السلام) در ماجرای ولایتعهدی و روش و شیوه رفتار سیاسی نظام جمهوری اسلامی در ماجرای مذاکره با آمریکا در جریان مذاکرات هسته ای.
مامون - که لقب زیرک‌ترین خلیفه عباسی را یافته است - پس از پنج سال جنگ سرد با سایر مدعيان خلافت در حکومت عباسیان و در نهایت تصاحب ردای خلافت، متوجه بزرگ‌ترین دشمن تاج و تخت خود؛ یعنی علویان شد.
مأمون، قیام‌های علوی را که با شعار عدالتخواهی و بازپس گیری خلافت غصب شده در گوشه و کنار سرزمین‌های تحت امرش اتفاق می‌افتاد، بزرگ‌ترین و قدرتمندترین تهدید برای خود می‌دانست و معتقد بود، کانون این مبارزات و قیام‌ها، مدینه النبی و خانه امام رضا(علیه السلام) است.
وی که حکومتش از مشکلات داخلی از جمله مشکل مشروعیت رنج می‌برد، به دنبال چاره ای بود تا هم بحران مشروعیت و مشکلات داخلی قلمرو خود را حل و فصل و هم خیال خود را از بابت علویان، راحت کند.
بر این اساس، در یک سیاست پیچیده و چند لایه، تصمیم گرفت تا امام رضا(علیه السلام) را به مرو آورده و ولیعهدی خود را به وی بسپارد.
وی از این سیاست چند هدف را دنبال می‌کرد:
1- تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلابی و مخفی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی خطر.
2- تخطئه مدعای شیعیان مبنی بر غاصب بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت بخشی به این خلافت‌ها.
3- در کنترل گرفتن امام به عنوان کانون معارضه و مبارزه.
4- جدا کردن امام از مردم.
5- کسب وجهه و حیثیت معنوی برای خود.
6- تبدیل امام به توجیه گر اقدام‌ها و سیاست‌های دستگاه خلافت.
در نهایت وی نه تنها به دنبال بازگرداندن حکومت به علویان نبود، بلکه ایشان را همچنان دشمن تخت و تاج خود می‌دید و همان سیاست پدران خود را در دشمنی اهل بیت(علیهم السلام) البته به شیوه ای زیرکانه و نو، دنبال می‌کرد.

برشی به تاریخ معاصر
در عصر حاضر، جهان سلطه با سرسپردگی آمریکا به این نتیجه رسیده است که اقدام‌های خرابکارانه مستقیم، جنگ، تحریم و تندخویی و ادبیات ستیزه جويانه نمی‌تواند رهبری جبهه حق و کانون مبارزات مستضعفین جهان؛ یعنی نظام جمهوری اسلامی را از پا درآورد، بلکه هجمه مستقیم به جمهوری اسلامی همچون جنگ تحمیلی سبب می‌شود تا چهره مظلومانه ایران اسلامی را در دنیا، بیشتر نمایان کند و به جمهوری اسلامی این فرصت را می‌دهد تا با بهره گیری از این فضا و با اتخاذ راهبرد اختفا و استتار و استفاده هوشمندانه از تاکتیک تقیه در میان شیعیان، تفکر اسلامی ناب و گفتمان انقلاب اسلامی را تا عمق ملت‌ها نفوذ بخشد.
آمریکاییان تصمیم گرفتند تا شیوه خود را تغییر داده و به گونه ای با تبلیغ و تشویق ایران ، جمهوری اسلامی را بر سر میز مذاکره نشانده و دست او را با دستکش مخملی خود، بفشارند.
با کشاندن ایران بر سر میز مذاکره با آمریکا و عادی سازی روابط ایران و جبهه سلطه چند هدف استعمار تأمین می‌شود:
1- تبدیل صحنه حاد، مخفیانه و ایدئولوژیک مبارزه، به صحنه ای سیاسی و آرام.
2- تخطئه چهره ضد استکباری جمهوری اسلامی.
3- سیطره بر ایران از طریق نفوذ.
4- جدا کردن نظام جمهوری اسلامی از مستضعفین و عدالتخواهان جهان.
5- کسب وجهه معنوی و مثبت در جهان.
6- توجیه سیاست‌ها و اقدام‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آمریکا در جهان.
بنابراین، آمریکا و جبهه استکبار، بیش از ما به رابطه با ما نیازمند هستند. منافع مذاکره و عادی سازی ارتباط با ایران، برای آمریکا غیر قابل احصاء است و به همین دلیل طی یک دهه اخیر، آمریکاییان تلاش کرده‌اند به بهانه‌های گوناگون باب مذاکره و ارتباط مستقیم با ایران و فشردن دست ایرانیان را باز کنند. انرژی هسته ای، قضایای افغانستان و طالبان، مسأله سوریه و عراق و... از جمله مسایلی بود که آمریکاییان پیشنهاد می‌کردند به بهانه آن، با جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بنشینند.
ارسال تبریک به مناسبت سال نو طی چند سال اخیر و گفت و گوی مستقیم رئیس جمهور یا وزیر خارجه آمریکا با ایرانیان از دیگر مواردی است که اصرار آمریکاییان و نیاز ایشان به مذاکره و ارتباط با ایران را نشان می‌دهد.
همچنان که مأمون قصد داشت، با دادن امتیازی ظاهری، اهداف خویش را پیش برده و جامه عمل بپوشاند، جبهه استکبار نیز در عصر حاضر قصد دارد با دادن امتیازاتی ظاهری و فریبکارانه و عادی سازی رابطه با ایران، اهداف استثماری خود را پیش ببرد.

بازگشت به قرن دوم هجری
حال بازگردیم به قرن دوم هجری و واکنش و سیاست اتخاذ شده از سوی امام هشتم(علیه السلام) را مورد بررسی قرار دهیم.
امام رضا(علیه السلام) در چنان شرایطی باید به گونه ای برخورد می‌کردند که اولاً اهداف مأمون را جامه عمل نپوشانند، ثانیاً درخت 200 ساله اسلام را در مسیر رشد و تکامل خود، هدایت کرده و از تمام فرصت‌ها، به نحو احسن بهره برداری کنند.
بنابراین، امام برای نیل به این اهداف و نقش بر آب کردن نقشه‌های مأمون، چند اقدام انجام دادند:
1- ایشان در هنگام خروج از مدینه و به روش‌های گوناگون، نارضایتی خود را از سفر به مرو ابراز داشتند. امام در هنگام وداع با کعبه، فرزند و همسر و اقوام و یاران، خوش بین نبودن به فرجام این سفر را یادآور شدند و رضايت نداشتن خود از این سفر را به دفعات و به شیوه‌های مختلف بیان داشتند. هر چند ایشان با پای خود گام در راه مرو گذاشتند، اما به همگان اعلام کردند که وعده‌های مأمون سرابی بیش نیست و ایشان از این سفر رضایت خاطر ندارند و به نتایج این سفر خوش بین نیستند.
2- امام رضا(علیه السلام) در برابر اصرار مأمون بر قبول خلافت و ولیعهدی، بشدت از پذیرش آن استنکاف کردند، به حدی که مأمون ایشان را در صورت نپذیرفتن، به قتل تهدید کرد و در چنین شرایطی امام، ولایتعهدی را پذیرفتند، اما در موقعیت‌های گوناگون بیان می‌داشتند که این پذیرش در پی تهدید و اجبار مأمون انجام شده است.
3- امام، شرط قبول ولایتعهدی را عدم هر گونه دخالت در امور مملکت عنوان کردند. با این تاکتیک عملاً امکان سوء استفاده مأمون از شخصیت معنوی امام رضا(علیه السلام) برای مشروعیت بخشیدن به اقدام‌های حکومتش را منتفی کردند.
4- مهم‌ترین اقدام امام رضا(علیه السلام)، استفاده از فرصت پیش آمده برای معرفی مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به مسلمانان و بلکه جهانیان بود. منبرهایی که از سال چهل هجری، روی آن‌ها لعن امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و اهل بیت(علیهم السلام) جاری بود، به لطف فرصت پیش آمده، به منبرهای وعظ و نعت اهل بیت عصمت(علیهم السلام) تبدیل شده بود. شاعران و سخنرانان در سراسر بلاد اسلامی، از تریبون‌های حکومت عباسی، فضایل و حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) را فریاد می‌کردند. مناظرات امام با مذاهب و بزرگان ادیان مختلف نیز فرصتی بی بدیل برای معرفی مکتب اسلام ناب و معارف اهل بیت(علیهم السلام) در اختیار قرار داده بود. شیعه، به مدد تدبیر امام، برای جهانیان شناخته شد.
5- امام از هر فرصتی برای ارتباط با مردم،  بهره می‌برد و نمی‌گذاشت پیوند عاطفی امام و امت منقطع شود.
6- نهایت آنکه، سرجنبانان شیعه که تا پیش از این روزگار، آواره کوه‌ها و بیابان‌ها بودند، در میان مردم احترام و عزت یافتند. دلگرم تر از پیش به مبارزات خود ادامه می‌دادند.
به طور خلاصه، امام رضا(علیه السلام)، یک تهدید و یک نیرنگ و سیاست فریبکارانه را به یک فرصت بی بدیل تبدیل نمود و سبب شد تا شیعه از تقیه خارج شده و رسماً در دنیای اسلام به تبلیغ و ترویج خود پرداخت.

برشی به عصر حاضر
جمهوری اسلامی که سال‌ها پرچم مبارزه با استکبار و در رأس آن آمریکا را در دنیا برافراشته نگه داشته بود، از سوی سران کشورهای مستکبر، به بهانه «انرژی هسته ای» مورد هجوم و تهدید واقع شده بود. آن‌ها که می‌دانستند ایران اسلامی، آمریکا را برای نشستن پشت میز مذاکره، مشروع نمی‌داند، با تشدید تحریم‌های اقتصادی و صدور مکرر قطعنامه در شورای امنیت ملی در کنار فضاسازی‌های رسانه ای و نیز با ایجاد فضای روانی در داخل کشور و به کمک برخی مدیران و فعالان سیاسی کشور، سعی کردند تا «مذاکره با آمریکا» را بر نظام اسلامی و رهبری آن تحمیل کنند. آنان به ظن خود، نشستن ایران پای میز مذاکره را یک بازی دو سر بُرد برای خود می‌دانستند. اگر مذاکرات به نتیجه دلخواه نرسد، چهره ای جنگ طلب و ضد صلح و آرامش جهانی از انقلاب اسلامی به جهانیان معرفی می‌کنند و زمینه‌ای را برای اجماع جهانی علیه ایران اسلامی، جبهه مقاومت و همه آزادگان و عدالتخواهان دنیا فراهم می‌نمایند. در صورتی که مذاکرات به نتیجه برسد، به اهداف مد نظر خود که بدان اشاره شد، دست یافته، عملا مسأله ایران و حتی اسلام ناب را برای همیشه حلال خواهند کرد.
نظام اسلامی در سایه رهبری فرهیخته و آگاه و زمان شناس، توانست با سرمشق گرفتن از سیره امام همام خود، این تهدید را خنثی کند.
در اینجا به برخی اقدام‌های نظام در این زمینه با همان نگاه تطبیقی به سیره رضوی، اشاره می‌کنیم:
1- رهبر معظم انقلاب از ابتدای ورود به مذاکرات، نارضایتی و خوش بین نبودن خود را به کرات عنوان کردند.
2- ایشان، مذاکره را فقط در مورد انرژی هسته ای پذیرفته، از هرگونه پیشنهاد مذاکره در خصوص سایر مسایل دنیای معاصر از جمله سوریه، عراق، یمن، فلسطین و حتی مسایل نظامی و توان فنی دانشمندان کشور، امتناع و استنکاف فرمودند.
3- نظام از فرصت پیش آمده برای معرفی مبانی و اصول انقلاب اسلامی به جهانیان تا حد زیادی بهره جست. چندین سال مذاکره میان 6 کشور بزرگ دنیا و اتحادیه اروپا و سازمان ملل از یک سو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، ایران را در مرکز توجه دنیا قرار داد و فرصتی دست داد تا انقلاب اسلامی از اقصی نقاط اروپا و آمریکا، از ژنو و لوزان گرفته تا برزیل و نیویورک، به جهانیان معرفی شود و ایرانی که سال‌ها برای انزوای آن طراحی و هزینه کرده بودند، به فعال ترین و شناخته شده ترین کشور دنیا مبدل شد.
4- منطق قوی ایران و صلابت و شجاعت رهبری آن سبب شد که نه تنها جبهه مقاومت، به انزوا نرود، بلکه به عزت و احترام بیش از گذشته دست یابد.
5- سیاست نظام اسلامی به گونه ای پیش رفت که امروز، رابطه قلبی میان امام و ولی امر مسلمین و مسلمانان و مستضعفان و عدالتخواهان جهان، بیش از گذشته شده است. امروز نه تنها مردم سوریه، یمن، بحرین، عراق، افغانستان، ميانمار، اندونزی، کشورهای آمریکای لاتین و... خود را به ایران نزدیک تر می‌دانند، بلکه کشورهای اروپایی و یا ترکیه که با حمایت از گروه‌های ضد سوری، در جبهه مقابل جمهوری اسلامی قرار گرفته نیز چنین احساسی را دارند.
نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکا حکایت از تعمیق این رابطه قلبی است.

سخن پایانی
به طور خلاصه می‌توان گفت، استکبار نتوانست با این حربه و با گشودن دست مخملی خود به سوی ایران، از قداست، حقانیت، روحیه ظلم ستیزی، محبوبیت جهانی و نفوذ و گسترش تفکر اسلام ناب و انقلاب اسلامی جلوگیری کند، بلکه این حرکت به سرعتش افزوده شده است. شیعه در بیشتر کشورهای اسلامی از تقیه خارج شده و در برابر نسخه‌های تقلبی و تکفیری از اسلام، در برابر میلیون‌ها مشتاق، نسخه اسلام ناب را فریاد کرده و نشر و ترویج می‌کند.
مبارزان جبهه مقاومت از استتار و اختفا خارج شده و عملا رو در روی جبهه استکبار در سوریه و عراق و یمن و بحرین و سایر نقاط کره خاکی به مبارزه برخاسته اند.
البته اگر ضریب بصیرت، دشمن شناسی و سیاست ورزی مؤمنانه و انقلابی در میان برخی از سیاستمداران و دولتمردان جمهوری اسلامی بالاتر بود، بیش از این نظام اسلامی امروز می‌توانست از فرصت‌های پیش آمده متنعم شود.
اعتماد به داشته‌ها و ظرفیت‌های درونی، نیروی انسانی مؤمن، متخصص و انقلابی، ذخایر بی نظیر کشاورزی، معدنی و مزیت‌های صنعتی و فناوری و نیز برخورداری مدیران از روحیه جهادی و انقلابی و در نهایت توکل و ایمان به وعده‌های الهی می‌توانست و می‌تواند امام جامعه را در پیشبرد برنامه و نقشه راه کلان هدایت جامعه اسلامی و تحقق تمدن اسلامی و برافراشتن پرچم توحید در سراسر گیتی، بیش از این یاری رساند.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.