به گزارش قدس آنلاین، نزدیک به ۴ دهه است که درباره معیارها و شاخصهای قرآنی در سینما بحث میشود، اما طی این مدت هنوز به یک جمعبندی واحد نرسیدهایم، چون میبینیم عدهای بر این باور هستند که روایت مستقیم از آیات کلام وحی، اصلیترین معیار برای مشخص کردن فیلم قرآنی است. در کنار این دست افراد، کسانی هم هستند که تصویرگری از قصص قرآنی را اصلیترین شاخصه برای فیلمهای قرآنی میدانند؛ کارهایی نظیر «ملک سلیمان» و «مریم مقدس»، اما گروه سومی نیز در این رابطه وجود دارد. این افراد بر این باور هستند که داشتن رویکرد غیرمستقیم به موضوعات قرآنی بهترین راه برای اشاعه مضامین مورد نظر است.
با توجه به توضیح فوق، تولیدات سینمایی ما نیز در این عرصه یکپارچه نیست، برای همین هم معمولاً اظهار نظرها در این رابطه گوناگون است. به نحوی که هر فیلمسازی، زبانی خاص برای بیان پیام کارش مد نظر قرار میدهد. در این میان ممکن است عدهای عنوان کنند، اصل سینما بر گوناگونی استوار شده، اعتقادی که کاملاً درست و صحیح است و باید به آن احترام گذاشت. ولی در میان تمامی این نظرات، معمولاً یک نکته مغفول میماند، آن هم اینکه فیلم قرآنی اثری است که زبان بینالمللی نیز داشته باشد، همانند کارهایی چون «بچههای آسمان» یا «آواز گنجشکها».
دو فیلمی که از آنها مثال زده شد، توانستهاند در جشنوارههای مختلف خارجی خوش بدرخشند، اما این تولیدات را در کنار آثاری بگذاریم که این روزها در جشنوارههای خارجی حاضر شده و به بهانه نقد، فرهنگ دینی و ملی ما را زیر سوال میبرند.در اکثر این تولیدات مردم ایران، افرادی دروغگو و پرخاشگر نشان داده میشوند که برای رهایی از وضعیت بد اقتصادی خود، حاضر هستند اخلاقیات انسانی را زیر پا بگذارند. برای مثال فیلم «جدایی نادر از سیمین» را نام میبرم، کاری که توانست جایزه اسکار را نیز کسب کند.
در «جدایی نادر از سیمین» دو خانواده محور داستان هستند. ابتدا خانوادهای از طبقه متوسط که تحصیلات عالیه نیز دارند و خانوادهای فقیر که برای گذران زندگی خود با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم میکنند. این دو خانواده هر کدام حاضر هستند برای رسیدن به خواستهشان دیگری را قربانی کنند. در این میان تنها بازیگر زن فیلم (ساره بیات) به دلیل دلبستگیهای مذهبی خود به این خواسته تن در نمیدهد. این فیلم به اندازهای تصویری سیاه از کشورمان ارائه میدهد که بیننده خارجی، مسلماً بعد از تماشای چنین کاری تصوری ناپسند از ایران خواهد داشت.
البته فیلم اصغر فرهادی (کارگردان فیلم) تنها یک نمونه از این دست تولیدات است، چون هر ساله آثار بسیاری در داخل تولید میشود که با الگو قرار دادن«جدایی نادر از سیمین» میخواهند، چهرهای سیاه از کشورمان ترسیم کنند. فیلم «ابد و یک روز» مثالی دیگر است. این کار توانست در جشنواره فیلم فجر، اکثر سیمرغها را به خود اختصاص دهد، اما در این میان، هیچ یک از اعضای هیئت داوران از خود سوال نکرد که جایگاه عزت و احترام ایرانیان در این فیلم کجاست؟ آیا این کار میخواهد نماد طبقهای باشد که اصطلاحاً ما آنها را مستضعف مینامیم؟
کلمه مستضعف را برای این ذکر کردم که نکتهای را تاکید کنم. امام راحل در بسیاری از سخنرانیهای خود از عزت و شرف مستضعفان به عنوان نقطه اتکای این کشور نام میبردند. برای همین هر گاه میخواستند از آنها سخن بگویند، احترام و عزت اصلیترین محور صحبت ایشان بود. این نکته را بیان کردم تا بگویم در اکثر فیلمهای جشنوارهپسند کشورمان از این طبقه اجتماعی به شکل بدی یاد میشود.
برای اینکه بحث درباره مؤلفههای قرآن در سینما شکلی گستردهتر به خود بگیرد میخواهیم نگاهی هم به سینمای جهان داشته باشیم و ببینیم که دیگر کشورها برای اشاعه مفاهیم مورد نظرشان از چه اهرمهایی سود میبرند. در این میان از سینمای آمریکا چشمپوشی میکنیم، زیرا هم درباره آن اظهار نظرهای فراوان شده است، هم اینکه مجال بررسی آن در حوصله این یادداشت نمیگنجد.
سینمای هند؛ رنگ و امید مشخصه اصلی
سینمای هند که اصطلاحا به آن بالیوود میگویند، بعد از هالیوود پولسازترین سینمای جهان است که به اشکال مختلف آموزههای مد نظرشان را محور تولیدات قرار میدهند، اما یک اصل همیشه برای آنها محور است، آن هم اینکه تصویری که از کشورشان ترسیم میشود باید خوشایند باشد. حال ممکن است محور فیلمی، افراد فقیر جامعه هند باشند، اما در عین حال، شخصیتها روابطی انسانی با یکدیگر دارند. در کلامی دیگر فقر آنها را از عزت و احترام جایگاه انسانها دور نمیکند. نکته جالب دیگر اعتقادات مذهبی آن کشور است. در هند فرقههای مذهبی بسیار زیاد است، اما وقتی درباره این اعتقادات صحبت میشود، احترام اصلیترین ویژگی است. حتی ادیانی که باطل بودنشان برای همه آشکار است، ولی هیچ گاه فیلمساز به خود این اجازه را نمیدهد که در این زمینه توهینی داشته باشد.
در سینمای هند نکتهای همیشه به عنوان اصل رعایت میشود، آن هم داشتن امید و شادی است. در این کارها عمدتاً رنگها، حرف اول را میزند و اغلب در قالب سکانسهایی که پخش میشود، تصویرگر اعتقادات دینی خود هستند. این مسئله را مقایسه کنید با فیلمهای جشنوارهپسند ایرانی که یاس و ناامیدی در آنها ویژگی بارز است. مسئله دیگر در سینمای هند، جایگاه خانواده در فیلمهای سینمایی است. در ادیان هندو و سیک، توجه به خانواده به هیچ وجه قابل مقایسه با ادیان ابراهیمی نیست. برای مثال، عزتی که برای زنان در آن فرقههای مذهبی وجود دارد همانند بردگانی است که باید در خانه محبوس باشند و زندگی خود را صرف خدمت به شوهر کنند، اما فیلمسازان آنها به گونهای از خانواده یاد میکنند که برای همه مردم جهان خوشایند باشد. این مطلب نوعی تیزهوشی است که معمولاً ما از آن غافل هستیم.
هویتسازی؛ شاخصه اصلی سینمای شرق آسیا
درباره سینمای شرق آسیا نیز میتوان گرایشات انساندوستانه را به وضوح مشاهده کرد؛ البته وقتی از فیلمهای این کشورها سخن میگوییم منظورمان سینمایی است که اصطلاحاً به آنها فیلمهای ملودرام میگویند. در این منطقه نیز آثار خشن یا غیراخلاقی وجود دارد که موضوع بحث ما نیست. نکته تاسفآور در این عرصه آن است که سریال این کشورها زینتبخش برنامههای تلویزیون شده، به نحوی که بازیگران سریالهای کرهای در کشورمان محبوبیت فراوان کسب کردهاند، برای همین وقتی «جومونگ» (شخصیت اصلی یکی از سریالهای کرهای) به ایران آمد، استقبال از وی به اندازه یک ستاره مطرح خارجی بود! در سریالها و فیلمهای شرقی نیز، خانواده همانند جایگاهی که در سینمای هند دارد به عنوان نقطه درخشان فیلم است. پس اگر در این زمینه مشکلاتی هم وجود دارد به هیچ وجه تاثیر منفی آن را روی روابط خانوادگی نمیبینیم.
اما مهمترین مثالی که میخواهم در این یادداشت بیان کنم، فیلم«باباجون» محصول رژیم اشغالگر قدس است. اسرائیل نزدیک به دو دهه روی سینما سرمایهگذاری کرده است تا بتواند به واسطه آن، در ظاهر هم که شده است خصلت انساندوستی را به نمایش بگذارد؛ ویژگی که از داشتن آن محروم است، اما به هر نحو ممکن میخواهد خلاف این مطلب را به جهانیان بگوید. فیلمی که از آن یاد میکنیم محصول سال ۲۰۱۵ رژیم اشغالگر قدس است. این کار درام در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. «باباجون» نخستین فیلم فارسیزبانِ سینمای اسرائیل است و کارگردان آن اصالت ایرانی دارد. «باباجون» توانسته در جشنوارههای مختلف خارجی شرکت کرده و در برخی از آنها نیز جوایزی کسب کند.
در خلاصه داستان این کار آمده؛ «موتی» پسری است ۱۴ ساله که از او انتظار میرود به حرفه خانوادگی بپیوندد و در مزرعه پرورش بوقلمونی که پدربزرگش سالها پیش و در بدو مهاجرت بنیان گذاشته، کار کند. اما موتی شیفته سر هم کردن قطعات اوراق شده ماشینها و به راه انداختن آنهاست و علاقهای به کسب و کار موروثی نشان نمیدهد. برای پدر و پدربزرگ، این سرکشی حکم اعلام جنگ را دارد. این قصه به خوبی نشان میدهد که رابطه پدر و فرزندی محور اصلی فیلم است، اما آنچه که اصل است حفظ ارزشهای حاکم بر این رابطه است. کارگردان این فیلم با تیزهوشی سعی کرده آموزههای دینی کشورش را در فیلم جای دهد. برای همین در سکانسی که مراسم دعا در کنیسه ترسیم میشود این اتفاق را به خوبی شاهد هستیم. این فیلم جدا از اینکه یک فیلم درام است، میتواند یک فیلم کاملاً دینی نیز باشد که تورات بارها در آن تبلیغ شده است.
نکته جالب اینجاست که آنان برای تبلیغ تفکرات خود، شخصیت اصلی فیلم را فردی ایرانی انتخاب میکنند تا به نوعی شعار بیطرفی داده باشند. در حقیقت «باباجون» میخواهد بگوید، دین یهود مختص به هیچ جغرافیایی نیست و ارزشهای حاکم بر آن میتواند در هر کشوری باشد. برای همین یک ایرانی تورات میخواند و به کنیسه میرود. در ضمن فیلم سعی کرده با تصویرگری مناسب از فرهنگ ایرانی به نوعی برای خود امتیاز انساندوستی کسب کند. این فیلم را مثال زدم تا بگویم، کشوری که خوی ددمنشیاش برای همه دنیا آشکار است، دریافته که سینما، محلی برای تبلیغ اندیشههاست، اما در کشور ما هنوز این تصور باب است که هنر تنها برای هنر است و هیچ دستاورد سیاسی و دینی به همراه ندارد.
در پایان این گزارش باید تصریح کنم که تا وقتی الگو و معیار ما در سینما، کسب رضایت جشنوارههای غربی باشد، سینمای قرآنی همچنان مهجورترین موضوع خواهد بود؛ اتفاقی که تبعات منفی آنها تنها به هنر ختم نشده و آسیبهای بسیار جدی به همراه خواهد داشت. یکی از این آسیبها، آن است که فرهنگ ایرانی اسلامی با همه پشتوانه غنی تاریخی به مردم جهان معرفی نخواهد شد و دنیا این تصور را خواهد داشت که پرخاشگری و عصبیت، شاخصه اصلی فرهنگی ایرانی اسلامی است.
ایکنا
انتهای خبر/
نظر شما