شعر خوب همیشه با تعجب و شگفتی مخاطب همراه است. در نثر به دلیل بعیدبودن امکان وقوع حوادث، تعجب حاصل می شود اما در شعر به خاطر امکانناپذیربودن واقعة رخداده شگفتی به وجود میآید. این از آن روست که در نثر، کلمات تنها با ملاحظات معناشناختی و جهت ارجاع به واقعیتی برونمتنی کنار هم مینشینند اما در شعر واژگان بر اساس ماهیت استعاریِ برساخته شاعر، معانی ضمنی و ثانوی، ویژگیهای آوایی و حتی مختصات فیزیکی و شکلی دالّها گرد هم میآیند. در واقع در شعر وجه معنایی کلمه در درخشش وجه استعاری تعدیل میشود و در نثر برعکس.
امیررضا سیدحسینی در شعر خود از تشبیه بلیغ سود برده است. او با حذف وجه شبه و ادات تشبیه، فاصله مشبه (خاطره) و مشبهبه( شیشه خالی ادکلن) را بیشتر میکند و تشبیه را اصطلاحاً ادبیتر مینماید. تشبیه به خاطر ساختار کاملش کمتر میتواند مخاطب را غافلگیر کند اما تشبیه بلیغ و استعاره به خاطر نوعی سپیدنویسی، بیشتر میتوانند خواننده را دچار تعجب نمایند.
وجه دیگر شاعرانة این اثر، پارادوکسِ جاری در متن است. در این منطق متناقضنما حتی شیشه خالی ادکلن میتواند راوی را معطر کند. این امر محال به خاطر وجود تشبیه بلیغ شعر باورپذیر میگردد.
سیدحسینی توانسته است مقوله ذهنی خاطره را به مضمونی عینی بدل نماید و وجه معنایی شعر را با تصویری عینی، مرئی کند.
* «زنی با بوی ابر»/ امیررضا سیدحسینی/ نشر «الف»/ 1395.
نظر شما