تحولات منطقه

قدس آنلاین - ساری - حسین احمدی: هکتارها جنگل و کوه و بیابان را که پشت سر می گذاریم و از زادگاه مرال و خرس و پلنگ و قرقاول که دیدن می کنیم، یادتان در ما، جان می گیرد.

روزگارم در چرخه انقراض و بقا می گذرد
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

چقدر محیط زیست و حیات وحش با نام تان گره خورده است... چقدر شغل شریفِ شما، شبیه عاشقانه ی مردانی ست که می خواهند دنیا را از قحطی نجات بدهند... از انقراض حیوانات و درختان...

شاید برای پاسداری از زمین، به شما نگفته اند محیط بان؛ شاید نام حرفه تان این است چون شما بهتراز هرکسی معنای زیست بوم را فهمیده اید و هوای جاندارانِ عالم را دارید.

روحم با حیات وحش گره خورده است

ارتفاعات سر به فلک کشیده دماوند و علم کوه و تخت سلیمان و دوهزار و سه هزار و چهاردانگه و دودانگه، قدم های او را می شناسند. پناهگاه میانکاله و دشت ناز و سمسکنده و تالاب های فریدونکنار و اوجاکله و سرخرود، خانه ی اوست.

او پاسدارِ جنگل ها و دشت ها و تالاب هاست و قدم های چابکش غارتگران حیات وحش را به وحشت می اندازد.

هر روز با گشت های شبانه، دلسوزِ بقاست و حواسش به سلامت طبیعت هست. او مهرِ مخلوقات را در سینه می پروراند و روحش با حیات وحش گره خورده است.

"مسلم آهنگری" ۲۵سال محیط بان است و برایش آشنا و غریبه ندارد و دلش برای دُرنای سیبری و پلنگ و مَرال و گوزن زرد ایرانی می تپد.

متولد روستای سعید آباد کیاسر است و همسایه پناهگاه حیات وحش چهاردانگه و دودانگه. چالاک و ورزیده است و به گفته خودش، از کودکی عاشق طبیعت بوده و از سال ۷۰ در سرمحیط بانی های سعیدآباد و بَندبن مشغول بکار شد و دوسال پیش بعنوان محیط بان نمونه کشوری انتخاب و مفتخر به اخذ درجه ارشد محیط دار شد.

قانونی که۵۰ سال است تغییر نکرده

در ابتدای گفتگویمان ناراحتی اش را از مرگ توله پلنگ دوماهه در روزهای گذشته در منطقه پارک ملی کیاسر در اثر برخورد با اتومبیل ابراز می کند و از دامداران می خواهد با طعمه های آلوده، مرگ پلنگ- بزرگ ترین گربه سان کشور – را رقم نزنند. چرا که بیمه ای را برای دام های حاشیه مناطق حفاظت شده درنظر گرفته شده و خسارت گله هایی که در اثر حمله پلنگ از بین روند، پرداخت خواهد شد.

محیط بان آهنگری از تکثیر در اسارتِ گوزن زرد ایرانی در "پناهگاه حیات وحش دشت ناز" ابراز رضایت می کند و از مردم می خواهد از مَرال ها مواظبت کنند چراکه این گونه ی ارزشمند، تنها در جنگل های شمال کشور زندگی می کند.

وی از شیفت کاری اش برایمان می گوید و از قانون محیط بانی که از سال ۴۲ تاکنون - علیرغم مکاتبات فراوان- هنوز تغییر نکرده است. از اینکه محیط ‌بانان ۱۸ شبانه ‌روز کار می‌ کنند و تنها ۱۲ روز در خانه هستند. اینکه همسر و فرزندان شان کمتر آنها را می بینند و روزها را با دلهره سپری می کنند. از اینکه در انجام ماموریت مورد حمله شکارچیان متخلف قرار نگیرند و طبیعت و حیات وحش با آنها مهربان باشد.

آهنگری به فعالیت ۳۰۰ محیط بان مازندرانی در ۷۰ محیط بانی در اشاره می کند و می افزاید: طبق استانداردهای جهانی به ازای هر یکهزارهکتار، یک محیط بان فعالیت دارد درحالیکه در کشورمان به ازای هر ۶هزارهکتار، یک محیط بان حضور دارد که این مساله کار حفاظت را سخت تر می کند.

محیط بانان همگی مسلح به تجهیزات می باشند و به هنگام دستگیری متخلفین مجبورند از قوه قهریه استفاده کنند و ممکن است در هنگام ماموریت در اثر خستگی و فشارهای وارده، اتفاقات ناگواری رُخ دهد که در این مساله محیط بانان باید حمایت شوند چراکه هدف شان حفاظت از انفال و حیات وحش بوده و قصد آسیب رساندن به کسی را ندارند.

۵ ساعت پیاده روی با پای شکسته

این محیط بان مازندرانی که چندباری در هنگام انجام وظیفه آسیب دیده است، در این ارتباط می گوید: در پارک ملی کیاسر با شکارچیان قرقاول درگیر شدیم و آنها به روستا فرار کردند و با آمدن خانواده هایشان به کارزار، نزاع شدیدی رُخ داد و از ناحیه بینی دچار شکستگی شدم.

در یکی از ماموریت ها هم که دنبال شکارچیان غیرمجاز بودیم، از صخره پرتاب شدم و پایم آسیب دید و مجبور شدم ۵ ساعت با پای شکسته پیاده روی کنم تا به اتومبیل برسیم.

یکبار هم در تالاب بین المللی میانکاله به همراه ۴ نفر از همکارانم در نیمه های شب با ۳۰ ماهیگیر غیرمجاز مواجه و مجبور شدیم حین تعقیب و گریز به قایق شان بکوبیم که قایق مان غرق شد و با شنا خودمان را به ساحل رساندیم.

نکته تاسف بار اینکه ماهیگران متخلف، فرار را ترجیح دادند و برای نجات محیط بانان کاری نکردند.

در همان تالاب میانکاله همکارعزیزمان "حمید عموزاد" را از دست دادیم. محیط بان عموزاد به همراه دونفر دیگر در حال جمع آوری تورهای غیرمجاز ماهیگیری بودند که طوفان شد و پس از واژگونی قایق، جانش را از دست داد و توانستیم پس از ۱۲ روز تلاش شبانه روزی، جسدش را بیابیم.

همه در برابر قانون یکسان اند

محیط بان آهنگری در رابطه با خاطراتش می گوید: در یکی از ماموریت ها دو شکارچی متخلف هنگام فرار از صخره پرتاب شدند و پایشان شکست که یکی شان را با همان وضعیت، ۶ کیلومتر با پای پیاده تا اولین آبادی حمل کردم.

همچنین خاطره دیگرم، برمی گردد به دستگیری پدرِهمسرم که این مساله دوسالی زندگی ام را دچار چالش کرد.

در سال های اول زندگی از پدرِهمسرم خواستم دست از شکار بکشد درغیراینصورت دستگیرش می کنم. او هم در جوابم گفت اگر می توانی دستگیرم کن.

شبی به همراه همکارم آقای اصغری، هنگام شکار غافلگیرشان کردیم و از همکارم خواستم پدرِهمسرم را دستگیر و من هم دیگری را دستگیر کنم. آن شب آنها شکاری نکرده بودند ولی  بخاطر "شروع به شکار" جریمه شدند.

هم اکنون ایشان با شکار خداحافظی کرده و همیار خوبِ محیط زیست است و کمک کار ماست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.