از روزی که سلطانی فر نامزد پوشیدن خلعت وزارت شد، بازار خبرها و شایعات برای جانشینی او داغ شد تا اینکه سرانجام دیروز «زهرا احمدیپور» به عنوان رئیس این سازمان معرفی شد. این بازار بیش از هر چیز گویای توقعات و نیازهای انباشتهای بود که برآورده نشده است. اگرچه آمارها و گزارشها حاکی از دستاوردهای بسیارند اما به نظر میآید نیازهای بنیادیتری هست که با این آمارهای کمّی و مصاحبهها برآورده نمیشود. شاید همین درد یا نیاز غیرملموس سالهای گذشته است که حساسیت و تحلیلها بر سر جانشین و رئیس بعدی سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری را شدت بخشید؛ اما براستی این نیاز فراتر از آمارها چیست که این طبیب باید در درمانش بکوشد؟
نگاهی به گزینههای مطرحشده در دو هفته گذشته میتواند نگرشها، اختلافات و توقعات از این سازمان را روشنتر کند. شاید از نامزدهای مطرحشده برای این حوزه بتوان دریافت که دیدگاهها چیست. دیدگاههایی که خود گویای یک چالش درونسازمانی و یا تصورهای بیرونی از این سازمان است.
در نهایت باید در نظر داشت که سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری نهادی چندبخشی است که بدون برنامه مشخصی از آغاز، پیوند داده شده است و ساختار فعلی آن خود گویای نبود برنامه اولیه است، به همین دلیل در مسیر طی شده پس از ادغام فقط بر جایگاه آن یعنی معاونت ریاست جمهوری تأکید شده است و شرایط درونی و حتی بحرانهای پنهان زیرین آن نادیده انگاشته شده است. از اینرو آنان که بهطور موقت از این زیباروی خوشنام جواب گرفتهاند به خواستها و نیازهایش پس از دوره پیوندشان نیندیشیدهاند و بیشتر دوست داشتهاند از جمال نیک آن عکسهای دونفره به یادگار داشته باشند تا خود را به این خاندان و جایگاه منسوب نمایند.
جدای از همه موارد و رویدادهای گفتهشده انتخاب رئیس جدید این سازمان به یک سنجش تبدیلشده است. سنجشی که نشان میدهد دولت چه گفتمانی از حوزههای میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری دارد. در واقع انتصاب جدید حتی در کنار انتصابهای پیشین میتواند نشانهای تلقی شود که دولت تدبیر و امید به این سازمان چگونه مینگرد؛ سازمانی که همه اتفاقات اخیر و قبلی، نشان از یأس و آشفتگی درونی یا بلاتکلیفی در آن دارد. اینکه بخواهیم از این حوزهها بهمثابه مرجع یا نهادی علمی، فرهنگی و سیاسی استفاده کنیم، حاصل نگاه و رویکردی است که بر آن حاکم میشود. انتصاب روز آخر جناب سلطانیفر حتی در مجموعهای مانند سعدآباد گویای رویکردی است که غلبه جریانهای بیرون سازمانی و سهمخواهیها را جلوه میدهد. اما سوابق و برنامه رئیس جدید گویای رویکرد کلی دولت است که آیا به دنبال تولید امید، نشاط، انگیزه، خلاقیت، طراحی زیربنایی و سرمایهگذاری بلندمدت در مدیریت حوزه بزرگی چون میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری است و یا میخواهد از آن در انتظام شبکههای دیگر بیرون از حوزه بهره گیرد؟ آیا برای دولت این سازمان یک صندلی در هیأت دولت است یا یک رویکرد فرهنگی؟
نظر شما