هرچند با ترفندهای رسانه ای بیگانه نیست، اما محافظه کار نبودنش و صراحت کلام اش موجب می شود، هر آن چه را به نظرش درست و در خط انقلاب و امام می رسد، بر زبان بیاورد. زندانی زمان شاه و فعال سیاسی که دو روز پیش- سحرگاهان- دنیای خاکی را وداع گفت.
نگاه گذرا
جعفر شجونی فومنی، زاده شده به سال ۱۳۱۱ خورشیدی در فومن، از همراهان شهید نواب صفوی در روزگار مبارزه، زندانی سیاسی در رژیم شاه، عضو جامعه روحانیت مبارز، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی، فعال سیاسی و نماینده کرج در اولین دوره مجلس شورای اسلامی.
25 بار زندان
سال ۱۳۳۴ برای اولین به زندان شاه می رود، با شهید نواب صفوی. از ۱۸ سالگی مبارزه را شروع می کند. شجونی زندگی در زندان را به دو دوره پیش از سال ۴۵ و پس از آن تقسیم میکند و می گوید: تا پیش از سال ۴۵، زندانیها در زندان ریاست و آقایی میکردند اما پس از آن شرایط زندان بسیار سخت شد. خودش می گوید: من ۲۵ بار زندان بودم اما مدت آن کم و زیاد بود. او سال ها بعد در مصاحبه ای به صراط نیوز می گوید: سالهای 54 و 55 خیلی خفقان بود. آن قدر خفقان بود که صبح ها وقتی ورزش و نرمش صبحگاهی می کردیم از پشت بام ماموران داد می زدند که این ها دارند تمرین جودو می کنند!
موسی چمبه و ...
یک بار من را به دادگاه نظامی برده بودند. ... اتهام بنده این بود که علیه "موسی چُمبه" صحبت کردم یا از "پاتریس لومومبا"، آزادی خواه کنگو تعریف کردم. من می گفتم که ما تعهد کرده ایم که بر خلاف مصالح کشورمان حرفی نزنیم. مگر موسی چمبه -یک استوار مزدور- جزو مصالح عالی کشور ماست؟ شما را چه کار به آنجا؟ بعد که دادگاه تنفس می داد. آن قاضی می آمد من را بغل می کرد و می گفت: آقای شجونی! زیاد شلوغ می کنی. شلوغ نکن. به من دستور داده اند به تو زندان بدهم و تو را بفرستم پی کارت. من هم می گفتم : ای بابا! به تو دستور داده اند؟ تو قاضی مستقل نیستی؟ قاضی باید استقلال داشته باشد. می گفت: ای بابا! گرفتار چه آدمی شده ایم!
رهبر ارکستر !
سایت گفتوگوی تاریخ ایرانی نیز مصاحبه ای را با جعفر شجونی منتشر کرده است. در بخشی از آن گفت و گو، حجت الاسلام شجونی می گوید: یادم است که وقتی پس از چندی دوباره به زندان قصر برگشتم، آیتالله طالقانی به من گفت: «شجونی به داد ما برس». گفت اینها اجبار کردهاند که ما صبحها برویم صبحگاه و سرود «شاهنشاه ما پاینده بادا» را بخوانیم. تودهایها بریده بودند و برای همین میآمدند و برای شاه دعا میکردند. من گفتم که رهبر ارکستر کیست و ایشان گفت: آقای حکیمی. گفتم از فردا صبح من رهبر ارکستر میشوم. فردا صبح همه رفتیم در صف و آقای طالقانی عقبتر ایستاد و اعضای نهضت آزادی و مهندس بازرگان هر کدام چهارتا چهارتا ایستادند. من هم رفتم حکیمی را کنار زدم و خودم رهبر ارکستر شدم، اما به جای اینکه «شاهنشاه ما پاینده بادا» را بخوانم شروع کردم به خواندن «ای ایران ای مرز پر گهر» و همه زندانیها هم با من شروع به خواندن کردند. ماموران که نقشه ما را فهمیدند دیگر اجازه ندادند من رهبر ارکستر شوم.
این مرد را بشناسید
حجتالاسلام شجونی در مصاحبه ای در تاریخ پنجم شهریور 1391 به خبرگزاری دانشجو می گوید: در دوره اول مجلس که من در مجلس بودم، آقای کشمیری همیشه با ریشهای فراوان و اورکت خاکی رنگ دم در مجلس میآمد و مجلسیها را ورانداز میکرد تا آنها را خوب بشناسد... کشمیری چنان در کاخ ریاست جمهوری نفوذ کرده بود که در آنجا برای افراد، مساله نشر حرمت درباره شیردادن زن به بچه دیگری یا مسائل مربوط به ربا از توضیح المسائل میگفت. یکی از دوستان میگفت در خیابان پاستور، کشمیری را درحالی دیدند که در زمستان و خیابان پوشیده از برف وقتی مؤذن اذان میگفت، کشمیری در همان شرایط اورکت خود را از تنش در میآورد، روی برف میانداخت و همان جا نماز میخواند.
روایت فروش اموال کاخ شمس
پس از انقلاب اسلامی با حکم حضرت امام خمینی (ره) مسوول کاخ شمس پهلوی در کرج می شود. شمس پهلوی، خواهر محمدرضا است که گفته می شود، چون آسم دارد، این کاخ را برای زندگی در کرج انتخاب کرده. حجتالاسلام شجونی، نخستین مسوول کاخ شمس است. او بعدها در گفت و گویی به خبرنگار خبرگزاری فارس، روزی را که اولین بار به کاخ شمس رفته، به ذهن می آورد و می گوید: وقتی ما را بردند کاخ را تحویل دادند تمام شیشههای بزرگ کاخ، شکسته بود. ... مردم آن جا میگفتند که خود باغبانها و کارگران 2 بار این کاخ را غارت کردهاند. من در یک عملیاتی دیدم که مثل این که این خاندان همه چیز را بردند هیچچیز آنجا نیست، دلیل دارم. ... این که میگویم این خاندان،"گدا" بودند و همه چیز را برده و چیزی نگذاشته بودند، دلیلش این است که ما با 20 نفر از پاسداران که برای کمک خود به کاخ برده بودیم رفتیم درون کاخ دیدیم دو گاوصندوق، آنجا است گفتیم شاید در اینها چیزی باشد یک نفر آهنگر آوردیم که گاز و هوا بیاورد این گاوصندوقها را باز کند ببینیم چه چیزی درونش است. امام (ره) گفته بود که آنجا مخارج دارد و مخارجش را از آن اموال، تأمین کنیم. آهنگر آمد قرار گذاشت 200 تومان بگیرد تا در گاوصندوقها را باز کند... خدا میداند که آهنگر گاوصندوقها را شکافت به اندازه 200 تومان درون آنها پول نبود که به آهنگر بدهیم. ... شجونی در پاسخ به این پرسش که برخی سایتها نوشته اند گویا شخص شما لباسهای زنانه را روی دست گرفته و در کاخ، حراج میکردید؟ گفت: «این مطلب صحت ندارد. یک پسری بود که میرفت بالای مینیبوس و اتوبوس، لباسها را نشان میداد. این حرفها برای روزنامه صهیونیستی «آیندگان» در آن زمان بود. مگر میشود یک آخوند برود لباس زنانه بفروشد؟!
فتنه 88
حجتالاسلام شجونی در برنامه زنده تلویزیونی "دیروز، امروز، فردا" که در تاریخ دهم بهمنماه 1388 از شبکه سوم سیما پخش شد، با بیان اینکه ما راضی نیستیم که هیچکس بیشخصیت و بیآبرو شود و این اتفاق هیچ لذتی ندارد، می گوید: سران فتنه موجب شدهاند، سلطنتطلبان، بهاییها ابراز وجود کنند.
روایت واپسین از زبان پسر
فرزند حجتالاسلام شجونی با بیان اینکه پدرش -چندی پیش- از لوزالمعده دچار عارضه شد و داروهای قلب استفاده می کرد، می گوید: وی صبح امروز-دیروز یکشنبه شانزدهم آبان- هنگام اذان صبح به رحمت خدا رفت.
مهدی شجونی درباره شخصیت پدر می گوید: وی همیشه حرف حق را بر زبان داشت، پدر اصولگرا و در یک خط مشخص بود، او هیچ گاه حزب باد نبود. پدرم عاشق ولایت و شهدا بود.
نظر شما