تحولات لبنان و فلسطین

گروه فرهنگ و هنر قدس/خدیجه زمانیان: در گفت‌وگو با علیرضا بهرامی ‌شاعر، روزنامه‌نگار ارشد خبرگزاری دانشجویان ایران، و مدیر نشر آرادمان موضوع تأثیر رسانه بر خیزش ادبیات و همچنین تأثیر ادبیات بر رسانه‌های امروز، به بحث گذاشته شد که می‌خوانید.

نباید نقش مثبت شبکه‌های اجتماعی را انکار کرد

با توجه به فضای فرهنگی که بر رسانه‌های ما حاکم است، رسانه‌ها در عصر کنونی توانسته‌اند تأثیری بر فضای فرهنگی و ادبیات ما بگذارند و باعث جذب و رونق مخاطب شوند یا نه؟

 آثار ادبی و هنری همیشه کارکرد رسانه‌ای خودشان را در تاریخ ما داشته‌اند؛ به‌طوری‌که در حال‌حاضر زنده ماندن فرهنگ را مدیون آثار ادبی گذشته می‌دانیم. ضمن اینکه بسیاری از بحث‌های حکمی ‌و عرفانی از طریق آثار ادبی گسترش پیدا کرده‌اند. پس می‌توان گفت درهم آمیختگی بین کارکرد رسانه و اثر ادبی و هنری به‌شکل ماهوی وجود دارد و نمی‌شود تمایز مطلق و تفکیک خطی بین آن‌ها قایل شد. اما در شکل مدرن که رسانه‌ها ابزار اطلاع‌رسانی برای توسعه و پیشرفت جوامع شده‌اند، همان‌طورکه در همه ساحت‌ها تأثیر مثبت و منفی قابل اثبات داشتند، در حوزه ادبیات هم این دو کارکرد را ایفا کردند، اما در اینکه آن‌ها تأثیر مثبتی بر ادبیات داشته‌اند تردیدی نیست.

 کدام دسته از رسانه‌ها در جلب مخاطب و معرفی ادبیات تا به حال تأثیرگذاری بیشتری داشته‌اند. عده‌ای می‌گویند رسانه‌های تصویری. شما موافق این مسأله هستید؟

اگر بخواهیم در دوران معاصر سهم‌بندی کنیم، سهم نشریات مکتوب به‌ویژه نشریات کاغذی غیرقابل انکار است.  شاید در گستره پیش‌رو سایر گونه‌های رسانه‌ای بتوانند سهم بیشتری به خودشان اختصاص دهند، اما آنچه در سده اخیر تاکنون به دست ما رسیده، نشان می‌دهد که نقش نشریات مکتوب و مجله‌های ادبی در تأثیرگذاری بر ادبیات بیشتر بوده است. در این زمان شاید تأثیرگذاری مثبت و منفی شبکه‌های اجتماعی از جمله خبرگزاری‌ها و گونه‌های صوتی و تصویری حتی از گونه‌های دیجیتال استاندارد تعریف‌شده سابق فراتر رفته است که حتی می‌شود بحث کرد که کدام‌یک از آن‌ها به‌خاطر عملکردهای سابق تأثیر کمتری داشته‌اند و کدام‌یک به فراخور پیشرفت تکنولوژی مؤثر بوده‌اند. اما به هرحال در نقطه‌ای قرار داریم که شبکه‌های اجتماعی رنگ بیشتری به خود گرفته‌اند که البته مطمئن نیستیم با همین شتابی که این نقش را به‌دست آورده‌اند، آیا ممکن است با همین شتاب این نقش را از دست بدهند یا نه! در حال‌حاضر مطمئن نیستیم تا زمانی‌که حاصل این گفت‌وگو منتشر شود، آیا گونه جدیدی از رسانه خلق شده و ممکن است گونه مؤثر فعلی را کنار بزند یا خیر؟

 مسأله‌ای که همیشه مطرح می‌شود این است که ادبیات در رسانه‌ها همیشه به‌عنوان ابزار بوده و خودش هدف نبوده است. این مسأله چقدر به‌نفع ادبیات بوده و چقدر به‌ضرر آن؟

 به‌طور کلی فرهنگ در فضای رسانه‌ای کشور ما نه‌تنها اولویت اول، که اولویت دسته‌های اول هم نبوده و به‌تبع آن ادبیات هم در اولویت مسؤولان قرار نگرفته است و همین مسأله به‌خودی‌خود ایراد بزرگی است؛ چون همیشه لطمه‌های جبران‌ناپذیری از این بی‌توجهی به ادبیات را در مسیر توسعه دیده‌ایم. من تعجب می‌کنم ما چرا نمی‌توانیم حتی از نتیجه مدل‌های موفق توسعه در جهان درس بگیریم و بفهمیم که چرا وقتی اولویت‌های اقتصادی و سیاسی مورد توجه دولتمردان و مدل‌های شکست‌خورده‌ای هم هستند، ما بازهم آن را تکرار می‌کنیم، درحالی‌که واقعیت این است که کارکرد فرهنگ در گذشته و در حالحاضر چندوجهی بوده و کاملاً بر عرصه‌های مختلفی که بعضاً از نظر ما مهم هستند، تأثیر گذاشته است. در حال‌حاضر علاوه بر عرصه‌های سیاسی و اجتماعی، عرصه‌های اقتصادی دنیا را هم بر بستر فرهنگی بنیان نهاده‌اند و من فکر می‌کنم تا زمانی در رسانه‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلان برای حوزه فرهنگی و ادبیات اولویت قایل نشویم، انتظار پیشرفت اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک بر ساز باطل زدن است.

 بی‌توجهی به مقوله فرهنگ و شکست در میادین دیگر یک مسأله اثبات شده است که جدی گرفته نمی‌شود. پیشنهاد شما به‌عنوان یک فعال ادبی و رسانه‌ای برای توجه بیشتر برنامه‌ریزان و دولتمردان به مقوله فرهنگ فارغ از پیشنهادهایی که آن‌ها پشت تریبون‌ها می‌دهند، چیست؟

 در جهانی که سرعت تحولات آن بسیار زیاد است من تردید دارم به درک توجه به فرهنگ نرسیده باشیم. الان در جمهوری خلق چین و ایالات متحده آمریکا سرمایه‌گذاری‌های کلان بر روی حوزه‌های فرهنگی انجام می‌شود که نمونه‌های آن برگزاری اکسپوهای جهانی و حتی المپیک‌های ورزشی با سرمایه‌گذاری‌های کلان اقتصادی است. در این کشورها رقم‌هایی به مسایل فرهنگی و ورزشی تعلق می‌گیرد که این رقم‌ها برای ما که درآمد نفتی داریم، حیرت‌آور است. به گمان من هیچ‌یک از این اصلاح‌ها و بهبودها به‌شکل انقلابی صورت نخواهد گرفت و هرکسی در هر منصبی که قرار دارد، باید سهم خودش را در تجدیدنظر در این زمینه‌ها و تکامل و بهبود آن‌ها ایجاد کند تا این مسأله یک روند رو به توسعه منطقی داشته باشد. در حال‌حاضر جایگاه‌های عالی‌رتبه در نظام ما متوجه مهم بودن فرهنگ شده‌اند؛ چون در سخنرانی‌هایشان به آن اشاره می‌کنند و در نام‌گذاری‌ها تأکید دارند و می‌دانند سهم فرهنگ در ضرورت‌های جامعه اگر بیشتر از اقتصاد نباشد، کمتر نیست. ما هم که در رسانه هستیم و در مورد این موضوع صحبت می‌کنیم، بخشی از سهم‌مان را ادا می‌کنیم. به‌نظرم راه‌حل آن یک بلوغ عمومی ‌است که این بلوغ با شیوه‌های دستوری به‌وجود نمی‌آید. باید به‌سمتی برویم که از ابزار رسانه‌ها و از همین شبکه‌های اجتماعی که این اتفاق همین الان هم در حال وقوع است، بیشتر استفاده کنیم. برای هرچه بیشتر دور کردن جامعه از تاریکی و جهلی که ما را از دورن دچار استحاله می‌کند و در فضای پررقابت بین‌المللی آسیب‌رسان جدی است.

فکر می‌کنید فضای مجازی به‌عنوان نوعی رسانه در حال‌حاضر چنین کارکردی دارد؟

 حقیقت و واقعیت‌هایی در جامعه وجود دارد. اگر به مسأله حقیقت فضای مجازی بپردازیم، نمی‌توانیم نقش استحاله را انکار کنیم، ولی اگر به وجه واقعیت آن بپردازیم باید بپذیریم که فضای مجازی کارکرد منفی هم می‌تواند داشته باشد. اما فارغ از این مسایل می‌بینیم که در همین شرایط وقتی روزنامه‌نگاری که در حوزه ادب و هنر فعالیت می‌کرد فوت می‌کند و در مراسم بزرگداشت او خیزشی به‌وجود می‌آید که به‌جای گل کتاب ببریم و یا می‌بینیم روزبه‌روز تعداد افرادی که به سوپرمارکت‌ها مراجعه می‌کنند و از گرفتن کیسه نایلون پرهیز می‌کنند، بیشتر می‌شود، می‌پذیریم که فضای مجازی کارکرد مثبت خودش را داشته است.

 بعید می‌دانم این مسایل در کتاب درسی آمده باشد و یا در رسانه ملی به آن پرداخته باشند و مطرح باشد و حتی اهالی رسانه روی آن‌ها متمرکز شده باشند.

من فکر می‌کنم جامعه این درک و اصلاح رفتاری را از شبکه‌های اجتماعی آموخته است. به همین استنادها با تأیید نظر دوستانی که معتقدند شبکه‌های اجتماعی به حوزه ادبیات ما لطمه زده که من خودم مهم‌ترین لطمه آن را ایجاد یک آرشیو بزرگ از انتساب‌های غلط  و اطلاعات غلط در حوزه ادبیات و هنر و فرهنگ می‌دانم، اما درکنار این‌ها نمی‌توانم نقش مثبت شبکه‌های اجتماعی را در بهبود اوضاع اجتماعی انکار کنم.

اگر یک‌روز به جایگاهی برسیم که در این فضا تعداد افراد تولیدکننده در این فضا از افراد منتشرکننده بیشتر باشد، قطعاً می‌توانیم به سهم بیشتری از کارکرد مثبت شبکه‌های مجازی در حوزه فرهنگ و ادبیات دست پیدا کنیم.

 از منظر دیگری به این تأثیر و تأثر نگاه می‌کنیم. ادبیات چه تأثیری بر رسانه‌ها داشته است؟ آیا در همه این سال‌ها ادبیات توانسته چنین کارکردی را برای رسانه داشته باشد؟

به هر حال نمی‌توان به این مسأله بی‌توجه بود که رسانه با کلمه شکل می‌گیرد و طبیعتاً وقتی‌که بستر یک نمودی بر کلمه باشد، قاعدتاً از آنچه دستور زبان فارسی و ادبیات معاصر و کلاسیک نام نهاده‌ایم، نمی‌تواند فاصله بنیادین داشته باشد. اما با توجه به اینکه نتوانسته‌ایم بفهمیم اول مرغ بوده یا تخم‌مرغ، قاعدتاً نمی‌توانیم تفکیک کنیم که رسانه‌ها بوده‌اند که اجازه نداده‌اند ادبیات به اعتلای آن‌ها کمک کند یا ادبیات بوده که نتوانسته خودش را به‌شکلی چینش کند که بتواند به رسانه‌ها کمک‌رسان باشد. اما اگر در مباحث آکادمیک پذیرفتیم از شگردهای هنری و ادبی برای تیتر زدن یا نگارش مطالبمان استفاده کنیم، یا اگر زمانی برای مختصر و مفید بیان کردن آنچه در ذهنمان هست از شعر و مصرع‌های کوتاه استفاده می‌کنیم، نشان‌دهنده این است که آگاهانه و ناآگاهانه این ارتباط برقرار بوده و همیشه از این شگردها ناخودآگاه استفاده کرده‌ایم. ضمن اینکه همه می‌دانیم نزدیک‌ترین حوزه به وجوه هنری و ادبی، گزارش‌نویسی ماست. اگر از تکنیک داستان‌نویسی و گزارش‌نویسی استفاده کنیم و همچنان در کلاس‌های دانشگاهی خبرنویسی برای تأثیرگذاری در حوزه اطلاع‌رسانی تأکید ‌کنیم که برای نوشتن گونه‌های مختلف خبری باید به نثر سلیس برسیم و یا توصیه‌هایی به خبرنگاران می‌کنیم که همان توصیه‌ها در کلاس داستان‌نویسی و جلسات نقد شعر عنوان می‌شود، طبیعتاً این‌ها همه نشان از تأثیر و تأثر ادبیات و رسانه بر یکدیگر است. ضمن اینکه تجربه نشان داده وقتی حال ادبیات ما خوب نیست، حال رسانه‌های ما هم چندان تعریفی ندارد و برعکس.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.