تحولات منطقه

زندانی‌های ایرانی در ترکمنستان هپاتیت، سل و یک مشت بیماری دیگر دارند؛ خیلی‌هایشان می‌گویند داروی کبد برای ما بفرستید؛ خب این داروها را برای چه می‌خواهند؟

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

 به گزارش قدس آنلاین به نقل از مشرق، تعداد زیادی ایرانی در زندان‌های ترکمنستان هستند و در بدترین زندان‌های دنیا روزگار خود را سپری می‌کنند. هرچند تعداد دقیق این افراد  مشخص نیست، اما آمارها عمدتاً بین 300 تا 500 نفر را نشان می‌دهند. به نظر می‌رسد اکثر این هم‌وطنان به خاطر پاپوشی که دولت ترکمنستان برای آن‌ها دوخته و بعضاً به خاطر تلاش برخی شرکت‌های باربری برای قاچاق مواد مخدر به ترکمنستان در این کشور بازداشت شده‌اند. وضعیت خود این افراد در زندان‌های ترکمنستان و شرایط خانواده‌هایشان در ایران حقیقتاً اسف‌بار است.

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ دولت دست روی دست گذاشته است/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید

یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای درک بلایی که زندان‌های ترکمنستان بر سر زندانی‌های ایرانی می‌آورند، مقایسه این دو عکس است

تلاش‌ها برای انتقال این زندانی‌ها به ایران طی سال‌های گذشته ادامه داشته است و خانواده‌های این زندانیان از اسفند سال 93 که قرارداد انتقال محکومین میان رؤسای‌جمهور دو کشور به امضا رسید، بیش از هر زمان دیگری چشم به راه هستند تا خبرهای خوبی در این‌باره بشنوند. با این وجود، هنوز خبری از اجرایی شدن این قرارداد (که تا تیرماه سال 95 توسط قوه‌های قضائیه و مجالس دو کشور نهایی هم شد) نیست.

مشرق قصد دارد تا طی روزهای آینده مصاحبه‌های خود با تعدادی از خانواده‌های زندانیان ایرانی در ترکمنستان را منتشر کند. امید است اطلاع و جلب توجه مسئولین محترم به وضعیت این خانواده‌ها، موجب تسریع در روند اجرای قرارداد انتقال محکومین شود تا دست‌کم این خانواده‌ها امکان ملاقات حضوری با عزیزانشان در کشور خودمان را پیدا کنند. گزارش‌ها و مصاحبه‌های قبلی مشرق در خصوص زندانیان ایرانی در ترکمنستان را می‌توانید از انتهای همین خبر بخوانید.

آن‌چه در ادامه می‌آید، مصاحبه  با همسر یکی از زندانیان ایرانی در ترکمنستان است که خواسته‌اند نام‌شان برده نشود.

توضیح بدهید که چرا همسرتان در ترکمنستان دست‌گیر شد، حکمی که برای او صادر شده چیست و چند وقت است که در زندان است.

حکمی که برای همسر من صادر شده، 7 سال زندان است و مهرماه امسال [سال 95] سه سال تمام از زمانی که همسرم در زندان است، گذشت، یعنی الآن سه سال و سه ماه است. همسرم الآن 53 سالش است. 3 ماه اول که هیچ اطلاعی از همسرم نداشتیم، اما بعد از سه ماه بالأخره تماس گرفت و ما فهمیدیم که زنده است. زندانیان ایرانی در ترکمنستان وضعیت بسیار بدی دارند و در مضیقه شدید هستند. ما خودمان هرچند وقت یک بار برای آن‌ها مواد غذایی و دلار و چیزهای دیگر را بفرستیم. دولت هم هیچ کمکی تا به حال در این‌باره به ما نکرده است.

من درباره اتهام همسرم هم خیلی پی‌گیری کردم حتی به وزارت خارجه هم مراجعه کردم. به من گفتند 0/7 (هفت‌دهم) گرم مواد مخدر در ماشین جاساز بوده است. همسر من فقط راننده است و ماشین اصلاً متعلق به کس دیگری است که شوهر من برای او کار می‌کرد. یک ماه هم بود که ماشین پیش شوهر من نبود، چون درگیر نامزدی دخترم بودیم و همسرم بیش‌تر در خانه بود و با ماشین کار نمی‌کرد. اولین باری که بعد از این یک ماه ماشین را تحویل گرفت و بار به ترکمنستان برد، این اتفاق برای او افتاد.

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ دولت دست روی دست گذاشته است/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید

تجمع روز یک‌شنبه 5 دی‌ماه 95 خانواده‌های زندانیان ایرانی در ترکمنستان زیر باران مقابل وزارت کشور

وضعیت همسرتان در زندان چگونه است؟ آیا با هم ارتباط تلفنی دارید؟

اجازه ندارند زنگ بزنند. اگر هم بخواهند با موبایل افرادی که در زندان هستند، زنگ بزنند، باید پول داشته باشند تا به ازای هر یک دقیقه مبلغ زیادی را به صاحب موبایل بدهند. حضوری هم که من خودم تا الآن نتوانسته‌ام به ترکمنستان بروم، اما افرادی که رفته‌اند یا تماس‌هایی که با ایران می‌گیرند، می‌گویند شرایط‌مان خیلی سخت است.

آخرین خبری که از همسرتان و ماجرای انتقال او به ایران دارید چیست؟

شوهر من جزو 130 نفری است که دولت گفته بود در همان مرحله اول، قرار است از ترکمنستان به ایران منتقل شوند. اما ظاهراً الآن مسئله منتفی شده است. من چند ماه است که در تجمع‌های خانواده‌ها شرکت می‌کنم، خودم به وزارت‌خانه‌ها مراجعه می‌کنم، اما تنها کاری که برای ما می‌کنند این است که می‌گویند «امروز... فردا...» هیچ جواب دیگری ما تا حالا نشنیده‌ایم.

الآن که ظاهراً سفارت هم حق دیدار با زندانی‌ها را ندارد، اما قبلاً هم که دو مرتبه رفته بودند، برای زندانی‌ها توپ والیبال و نخودچی و کشمش برده بودند. من نمی‌دانم این‌ها به چه درد زندانی‌هایی می‌خورد که با آن وضعیت در ترکمنستان گرفتار هستند. الآن هم یک سری کاور نازک را برده‌اند و تحویل مسئولین زندان داده‌اند که معلوم نیست برای زمستان با آن سرما به چه کار زندانی‌ها می‌آید.

خودمان هم دیگر واقعاً پولی نداریم که برای زندانی‌هایمان چیزی تهیه کنیم؛ یعنی اگر سرمایه‌مان و پس‌اندازمان کوه هم بود در این مدت سه سال کاه شد. هرچه که داشتیم الآن تمام شده است. من یک پسر دارم و یک دختر عقدکرده. شوهرم وقتی 100 روز از نامزدی دخترم می‌گذشت  راهی ترکمنستان شد. الآن بعد از سه سال، هنوز دخترم بلاتکلیف است. باز هم می‌گویم، دولت هم در این مدت هیچ کمکی به ما نکرده است.

خرج خانواده‌تان را الآن پسرتان تأمین می‌کند؟

نخیر. پسرم الآن 19 سالش است. تازه درسش تمام شده. پایش هم مشکل دارد و در همین مدت سه بار پایش را عمل کرده‌ایم. شما حساب بکنید که این‌ها چه‌قدر خرج دارد. من مستاجر هم هستم. الآن یک یارانه دریافت می‌کنم، البته اگر آن را هم قطع نکنند. بقیه خرجی ما را هم پدرم و برادرم می‌دهند. هر چه هم که این‌ور و آن‌ور رفتم و به وزارت خارجه مراجعه کردم، هیچ‌کس کمکی به ما نکرد.

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ دولت دست روی دست گذاشته است/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید

خانواده‌های زندانیان ایرانی در ترکمنستان طی سال‌های اخیر بارها مقابل نهادهای مختلفی نظیر مجلس و وزارت خارجه جمع شده و خواستار انتقال عزیزان‌شان به ایران شده‌اند

یک جایی را هم خانواده‌های زندانی‌های دیگر به من معرفی کردند در خیابان «سنایی». آن‌جا هم رفتند؛ گفتند «مشاوره و راهنمایی می‌کنیم، اگر هم بخواهیم کمک مالی کنیم، تنها تا دو سال است؛ اما الآن ظرفیت‌مان تکمیل است.» کمیته امداد هم مراجعه کرده‌ام، اما می‌گویند جمعیت شما زیاد است، نمی‌توانیم شما را تحت پوشش قرار بدهیم؛ با این‌که آن هم مبلغی نیست؛ برای سه نفر، کلاً 50، 60 هزار تومان می‌دهند.

الآن تنها درخواستی که ما از مسئولین داریم، این است که این زندانی‌ها را به ایران منتقل کنند. اگرچه که ظاهراً حتی اگر به ایران هم بیایند، باید ادامه دوره حبس‌شان را در ایران زندانی باشند؛ یعنی قرار نیست به ایران که آمدند، آزاد شوند. اما حداقل اگر در ایران باشند، می‌توانیم برویم و آن‌ها را حضوری ببینیم.

این قرارداد بین کشورها مرسوم است، به این شکل که فردی که در کشور دیگر مجرم شناخته شده، در کشور خودش زندانی می‌شود، اما کشور مقصد حق ندارد مستقلاً فرد متهم را دوباره محاکمه کند.

اما من خاطرم هست که تقریباً 9 سال پیش، زمان آقای احمدی‌نژاد که رئیس‌جمهور ترکمنستان هم کس دیگری بود، از همسایه‌های خود ما بودند که می‌گفتند آقای احمدی‌نژاد به ترکمنستان رفته و آن‌جا توافق کرده‌اند که زندانی‌های آن موقع، آزاد شوند و از این به بعد، اگر ترکمنستان از راننده‌های ایرانی مواد مخدر یا موارد غیرقانونی دیگر را گرفت، بار و ماشین آن‌ها را مصادره کند، اما خودشان را آزاد کند.

الآن در دوره آقای روحانی، وضعیت خیلی بدتر شد، یعنی هم بار و ماشین را مصادره می‌کنند، هم خود راننده را زندانی می‌کنند. تازه اگر قرار باشد توافق کنند که زندانی‌های ما به ایران منتقل بشوند، باز هم باید مابقی زمان حبس را در همین جا در زندان باشند. الآن همسر من به ایران هم که منتقل شود،  باید باز سه سال و نیم دیگر را در زندان ایران باشد. من در این مدت چه کار باید بکنم؟

آن‌گونه که ظاهراً مقامات ایرانی می‌گویند، طرف ترکمنستانی دارد درباره انتقال زندانی‌ها سنگ‌اندازی می‌کند. به نظر شما دولت چگونه باید این مسئله را پی‌گیری کند؟ با فشار بیش‌تر یا دادن امتیاز برای گرفتن امتیاز؟

چیزی که من شنیده‌ام این است که ترکمن‌ها زندانی سیاسی در ایران دارند و برای همین است که زندانی‌ها ما را نمی‌دهند. ظاهراً سال گذشته ایران یک خط‌آهن برای ترکمن‌ها احداث کرد و به ازای آن حدود 50 نفر از زندانی‌های ما را به ما دادند. یک بار دیگر هم، ایران فرودگاه برای ترکمنستان ساخت. به نظر من ایرانی‌ها دارند باج به ترکمن‌ها می‌دهند.

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ دولت دست روی دست گذاشته است/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید

زندانیان ایرانی در ترکمنستان اغلب تنها نان‌آور خانواده خود بوده‌اند و خانواده‌های آن‌ها اکنون حتی برای تأمین نیازهای اولیه خود نیز مشکلات زیادی دارند

یعنی ایران آن‌قدر ضعیف شده که به ترکمنستان باج بدهد؟ خوب است بدانید، تا چند سال پیش، همین ترکمن‌ها آن‌قدر ضعیف و درمانده بودند که راننده‌های ما که به این کشور می‌رفتند، زن‌های ترکمن با گالن می‌آمدند و از راننده‌ها گازوئیل می‌گرفتند تا به خانه‌شان ببرند و برای پخت و پز استفاده کنند. اما الآن همان کشور کوچکی که در برابر ایران به اندازه یک نقطه هم نیست، دارد به ما زور می‌گوید.

متأسفانه دولت ما همه‌جوره دارد باج می‌دهد. ما الآن این همه باید از زندگی خودمان بزنیم و دلار از کشورمان خارج کنیم و بدهیم به زندانی‌هایمان که آن‌ها در ترکمنستان خرج کنند. دولت نه تنها این‌ها را حساب نمی‌کند، بلکه تازه به ما می‌گوید اگر ناراحت هستید دلارهایتان را به وزارت خارجه بدهید تا آن‌ها بدهند به زندانی‌ها تا بتوانند از فروشگاه‌های آن‌جا با قیمت بالاتر خرید کنند.

زندانی‌های ما آن‌جا به جز هزینه خورد و خوراک، اگر اتاق‌های خصوصی بخواهند، باید ماهی 100 هزار تومان بدهند. همه این‌ها می‌شود منبع درآمد برای ترکمنستان. معلوم است که نمی‌آید زندانی‌های ما را آزاد کند. زندانی‌های کشورهای دیگر را آزاد کرده‌اند، اما ایرانی‌ها را نگه داشته‌اند، چون این زندانی‌ها برایشان منبع درآمد شده‌اند.

دلارهایی که ما برای زندانی‌ها می‌فرستیم، اولاً 10 درصد آن را خود مسئولان زندان برمی‌دارند. 5 درصد را هم رابطی که پول را می‌رساند به زندانی‌ها، برمی‌دارد. شما حساب کنید، اگر ما 100 دلار بخواهیم برای زندانی‌مان بفرستیم، 15 دلار آن همان اول، هیچ می‌شود. آن هم پولی که ما با زحمت جور می‌کنیم تا بفرستیم. بالأخره جگرگوشه‌مان آن‌جاست و می‌دانیم که در مضیقه است.

من نمی‌دانم، اگر موضوع واقعاً زندانی سیاسی است (که به ما می‌گویند هر یک زندانی را که به ترکمنستان بدهند، مثلاً می‌توانند 50 زندانی ایرانی را بگیرند)، خب این زندانی‌ها را بدهند. زندانی‌های ترکمن که در ایران بد نمی‌گذرانند؛ زندانی‌های ما هستند که آن‌جا دارند عذاب می‌کشند و شکنجه می‌شوند. متأسفانه مسئله سیاسی شده است و دارد بر سر زندانی‌های ما خراب می‌شود که اصلاً زندانی سیاسی نیستند.

خود دولت ترکمنستان خیلی وقت‌ها پاپوش برای ایرانی‌ها می‌دوزد، فقط برای آن‌که ماشین‌های این‌ها را مصادره کند. زندانی‌های ما قربانی یک سری سیاسی‌بازی‌ها شده‌اند. می‌گویند تعدادی زندانی سیاسی از ترکمنستان  در ایران است. از آن‌طرف دولت ایران دارد به ترکمن‌ها باج می‌دهد. بعد از همه این‌ها هم وقتی این زندانی‌ها به ایران می‌آیند، همه نوع بیماری را گرفته‌اند.

زندانی‌هایمان می‌گویند داروی کبد برایمان بفرستید/ توپ والیبال و نخودچیِ سفارت به چه دردشان می‌خورد/ دولت دست روی دست گذاشته است/ کشوری به اندازه یک نقطه مقابل ایران، دارد به ما زور می‌گوید

ضحای 6 ماهه، دختر یکی از زندانیان ایرانی در ترکمنستان، هنوز سایه پدر را بالای سر خود احساس نکرده است؛ مادر ضحا نام سوره‌ای را برای او انتخاب کرد که خواندنش برای «پیدا شدن گم‌شده» سفارش شده است

همین چند روز پیش یکی از این ایرانی‌ها را آزاد کردند و به ایران آمد، اما هپاتیت، سل و یک مشت بیماری دیگر داشت. این‌ها بیماری‌های ساده‌ای نیستند. زندانی‌های خود ما هم اصلاً معلوم نیست که دچار این بیماری‌ها نباشند. الآن خیلی از زندانی‌ها می‌گویند داروی کبد برای ما بفرستید. خب این داروها را برای چه می‌خواهند؟ نمی‌دانم چرا دولت دست روی دست گذاشته و هیچ کاری نمی‌کند. تا کِی این زندانی‌های ما باید قربانی بازی‌های سیاسی بشوند؟

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.