به گزارش قدس آنلاین به نقل از تاریخ ایرانی، هرچند کشتار مردم قم در روز 19 دیماه صورت گرفت اما در حقیقت همه چیز از روز 17 دیماه 56 آغاز شد، زمانی که روزنامه اطلاعات به عنوان یکی از دو روزنامۀ اصلی کشور، مقالهای را تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به چاپ رساند. بعدها گفته شد این مقاله که به امضای فردی مجهولالهویه بنام احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید، به قلم داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی بوده و به صورت لاک و مهر شده به روزنامه اطلاعات ارسال شده است. در این مقاله قیام 15 خرداد حاصل اتحاد کمونیستها و ارتجاعیون دانسته شده و امام خمینی به دلیل رهبری اعتراضات مورد توهین قرار گرفته بود.
همزمانی چاپ مقاله مذکور با روز 17 دی هم به خودی خود جالب بود. این روز به عنوان سالروز آغاز کشف حجاب، به بنیانگذار و مؤسس رژیم پهلوی یعنی رضاخان منتسب بود. انگیزههای چاپ این مقاله بعدها بارها مورد واکاوی قرار گرفت اما از جمله جالبترین روایتها متعلق به آنتونی پارسونز سفیر وقت بریتانیا در تهران بود که در کتاب «غرور و سقوط» با اشارۀ صریح به توطئهای که در پشت صحنۀ این مقاله وجود داشت، نوشت: «در اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد که برای بیاعتبار کردن [امام] خمینی مطالبی علیه او منتشر شود.»
اعتراضات نسبت به این موضوع به سرعت و در ابعاد گستردهای صورت گرفت. روز 18 دی، درسهای حوزه و کلاسهای درس دانشجویان دانشگاههای تهران و شهرهای دیگر تعطیل شد و طلاب به راهپیمایی پرداختند. پس از آن بازار قم هم به حوزه ملحق شد. طلبهها صبح همان روز به طرف بیت آیتالله گلپایگانی حرکت کردند. آیتالله گلپایگانی سخنان خود را با «إنا لله و إنا الیه راجعون» آغاز کرد و گفت: «ما هم از وارد شدن این ضایعۀ بزرگ بر جامعه روحانیت و بر فقه و اجتهاد خبردار شدیم. اینها اشتباه میکنند؛ اینها فکر نکنند ما دیگر سکوت کردهایم و چیزی نخواهیم گفت و دست برمیداریم. اینها باید بدانند که اگر سرنیزه را حتی به زیر گلوی ما بگذارند، ما حرفمان را میزنیم.»
گردهمایی از مسجد اعظم شروع شد و مردم بعد به بیوت مراجع دیگر رفتند. بعدازظهر همان روز قرار شد که روز 19 دی یک تظاهرات بزرگ مردمی تشکیل شود. روز بعد بازاریان هم مغازهها را تعطیل کردند و همراه طلبهها تظاهرات پرشوری برپا کردند. در جریان این تظاهرات به دفتر حزب رستاخیز حمله بردند و آن را آتش زدند. نمایندگی روزنامۀ اطلاعات را هم به آتش کشیده شد. در همین زمان نیروهای انتظامی و ساواک وارد صحنه شدند، مردم با چوب و چماق به ماموران حمله کردند و ماموران نیز با توسل به سلاح گرم به سوی مردم تیراندازی کرده و در نتیجه عدهای کشته و جمع کثیری مجروح شدند.
در مورد شهدا و مجروحان قیام 19 دی آمار دقیقی در دست نیست. آن گونه که از گفتهها و نوشتههای شاهدان ماجرا برمیآید بسیاری از مجروحان از ترس ساواک به بیمارستان مراجعه نکرده بودند؛ زیرا در آن زمان، ساواک، تظاهرکنندگان زخمی را با زنجیر به تخت بیمارستان میبست تا پس از بهبودی آنها را به ساواک منتقل کنند. در مورد کشتهشدگان هم غیر از چند نفر که به طور یقین در آن روز به شهادت رسیدهاند سخن از فرد دیگری به میان نیامده است، اما در مجموع نام پنج شهید به ثبت رسیده است که سه تن از آنان طلبه، یک نفر جوان و دیگری نوجوانی سیزده ساله بود.
همزمان با قم، حوزۀ علمیه مشهد نیز تعطیل شد و از طرف روحانیون و طلاب تظاهرات عظیمی برپا شد. تظاهرات در اعتراض به مقالۀ روزنامۀ اطلاعات و کشتار مردم قم در روزهای بعد ابعاد گستردهتری یافت. سه روز بعد از راهپیمایی بزرگ مردم قم، آیتالله گلپایگانی در نامهای به آیتالله خوانساری نوشت: «مقالات اخیر بعضی از جراید و حمله به احکام مقدس اسلام و تهمت و توهین به مقام شامخ روحانیت موجب نگرانی و انزجار و تشنج گردید و ماموریت دولت به جای توجه به اعتراض صحیح و منطقی آقایان طلاب و مردم بیدفاع، اعمالی که در تمام جوامع بشری محکوم است مرتکب و با اسلحه گرم با آنها روبرو شدند و عدهای بیگناه را به قتل رسانده و جمع زیادی را مجروح و مصدوم نمودند.»
آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی هم در پی حوادث قم و اهانت به آیتاللهالعظمی خمینی اعلامیهای صادر کرد که در روزنامه اطلاعات منتشر شد. در این اعلامیه آمده است: «با کمال تأثر و تأسف پیشآمد ناگوار و جانگداز و اسفناک این چند روزه شهر مقدس قم که منجر به قتل و شتم و ضرب عدهای از طلاب حوزه مقدسۀ علمیه و غیر هم که به دنبال اعتراض به پارهای از مطبوعات که در آن به مقام شامخ روحانیت و مقدسات دینی و اهانت به حضرت آیتالله خمینی دامت برکاته شده موجب تشنج افکار و جریحهدار شدن قلوب مومنین خاصه جامعه روحانیت گردیده. لذا مصادر امور را مسئول این قضایا میدانیم شدیداً معترض هستیم...»
در چند روز بعد اصناف و کسبۀ بازار اصفهان به مناسبت وقایع قم و مشهد مغازههای خود را تعطیل کردند. همزمان در اهواز هم علیه رژیم تظاهرات شد و ائمه مساجد از حضور برای اقامۀ نماز خودداری کردند. در تبریز هم بین دانشجویان تظاهرکننده و پلیس زد و خورد شدید آغاز شد و عدهای مجروح و مصدوم شدند.
امواج اعتراضات به فاصلۀ یک هفته از قیام مردم قم به پایتخت هم رسید. 27 دیماه بود که همزمان با اعلامیههای علما و جامعۀ وعاظ تهران دربارۀ حوادث قم، جامعۀ بازرگانان و پیشهوران تهران هم برای ابراز انزجار از کشتار مردم قم روز پنجشنبه 29 دیماه را تعطیل عمومی اعلام کردند. در این روز مغازههای بازار تهران تعطیل و جلوی برخی از آنها پارچههای سیاه نصب شد.
قیام 19 دی 57 نخستین خیزش مردم علیه رژیم پهلوی نبود اما میتوان این حرکت را نقطه عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران پس از 15 خرداد 42 به حساب آورد. کشتار مردم قم زمینهساز تظاهرات زنجیرهای هر چهل روز یکبار در شهرهای مختلف کشور بود که با اربعین شهدای قم در روز 29 بهمن در تبریز آغاز شد و با سرکوب هر یک از راهپیماییها ادامه یافت تا یکسال بعد که به پیروزی انقلاب انجامید.
بهانۀ شکلگیری اعتراضات 19 دی مقالۀ روزنامۀ اطلاعات بود. روایتهای مختلفی دربارۀ این مقاله و نویسندۀ آن مطرح شد و حتی برخی نویسندۀ آن را امیرعباس هویدا معرفی کردند، اما داریوش همایون تا سالها بعد از واقعه بیش از همه به نوشتنِ این مقاله شهره شد. با این حال او خود همواره این موضوع را رد میکرد. همایون در کتاب خاطرات خود نوشت: «مقاله از وزارت دربار سرچشمه میگرفت. این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود، درست است.» او وعده داده بود که نام نویسندۀ این مقاله را پس از مرگ او اعلام کند و اواخر عمرش سرانجام به وعدهاش وفا کرد و فردی به نام علی شعبانی را به عنوان نویسندۀ مقالۀ جنجالی معرفی کرد.
فیروز گوران روزنامهنگار پیشکسوت و از اعضای تحریریۀ روزنامۀ آیندگان دربارۀ صحت گفتههای داریوش همایون دربارۀ مقالۀ روزنامۀ اطلاعات میگوید: «همایون به چنین مقالاتی اعتقاد نداشت. اصلا چنین ادبیاتی نداشت، در هیچ کدام از مقالاتش هتاکی و تهمتی دیده نمیشود. همایون پس از فوت نویسنده اصلی مقاله در مصاحبه با بیبیسی هویتش را فاش کرد و گفت آن مقاله را علی شعبانی نوشته بود. من با شعبانی در دورهای که در چاپخانه مهر ایران کار میکردم آشنا شدم. در آن چاپخانه مجله مهر ایران هم منتشر میشد که سردبیرش علی شعبانی بود و من مسوول صفحات نامههای مردم و مسابقه و سرگرمی مجله بودم. شعبانی در مجلهاش از داوود امینی از نظامیان شهربانی مطلب میگرفت، شاید این کار را برای در امان ماندن مجلهاش انجام میداد، ولی معلوم بود که شعبانی وابسته به دستگاه بود. او در مهر ایران ستونی داشت با عنوان "گل بگوییم و گل بشنویم" هر بار به طنز وزیر یا مسوولی را نقد میکرد، این کار هر کس نبود. من معتقدم شعبانی با محافل اطلاعاتی ارتباط داشت و نویسنده مقاله جز او نمیتواند باشد.»
نظر شما