قدس آنلاین-طوبی ساقی:اصرار مادر بیفایده بود. مادر مژگان گفت: «دخترم تازه تحصیلات دانشگاهی را به اتمام رسانده بود که حال و هوای کار به سرش زد. من و پدرش اصراری به کسب درآمد او نداشتیم. اما او میخواست دستش در جیب خودش باشد. بالاخره با اصرار مژگان من و پدرش به علائق او احترام گذاشتیم و کوتاه آمدیم.
مژگان در یک شرکت مشغول به کار شد، حدود دو سه سالی از این ماجرا گذشت تا این که یک روز به طور اتفاقی متوجه شدم در داخل اتاقش سرگرم گفتوگوی عاشقانه تلفنی با فردی است. در این باره از او توضیح خواستم.
زن آهی کشید و افزود: از گفتههای این دختر کم تجربه فهمیدم از دو سال قبل با پسری ارتباط دارد که کارگری ساده است. شغل کارگری عیبی ندارد اما با فرهنگ و شرایط خانواده ما سازگار نیست. ضمن آن که برای ازدواج و انتخاب همسر باید معیارها و ملاکهایی داشت و به شناخت کامل از همدیگر رسید.
مدتی گذشت. دخترم مدعی شد بدون اطلاع ما با آن پسر به صورت موقت ازدواج کرده است. او نمیدانست فریب خورده و کلاه بزرگی سرش رفته است. من و پدرش بسیار ناراحت شدیم و با توجه به این که آبروی خانوادگی و وجه اجتماعی مان به خطر افتادهه بود و از طرفی برای این که حال و هوای مژگان عوض شود و فکر آن پسر از سرش بیرون کند به مدتی او را از این شهر دور کردیم.
یک ماه گذشت. آرام شده بود و وانمود میکرد میخواهد گذشتهها را جبران کند. خیالمان راحت شد واو را برگرداندیم. البته بیشتر از قبل دخترم را کنترل میکردم و به صورت غیرمستقیم او را زیر نظر داشتم.
اما دوباره او با آن پسر رابطه برقرار کرد و... . این اواخر خیلی مضطرب و نگران بود. انگار حال خودش را نمیفهمید و چیزی را از ما پنهان میکرد. بالاخره یک روز، آن هم به اصرار من لب به سخن گشود و گفت باردار شده است. با شنیدن این خبر دنیا روی سرم خراب شد. باور نمیکردم دختر یکی یکدانهام به این سرنوشت دچار شده باشد. متأسفانه از آن پسر خیابانی که هیچ شناختی از او نداشتیم فقط یک بار پشت تلفن پیشنهاد سقط جنین را داد و بعد از آن هم گم شد. ما هیچ رد و اثری از این فرد بیمسؤولیت و لاابالی که معلوم نیست اهل کجاست و پدر و مادرش چه کسانی هستند نداریم و ماندهایم که این مشکل را باید چگونه حل کنیم.
در این اظهارات، ستوان دوم نادری، کارشناس مشاوره کلانتری ۱۲ مشهد اقدامهای لازم را به عمل آورد.
نظر شما