بخش عمدهای از صنایع کهنه و فرسوده و نهادهای فرتوت اقتصاد ایران به دلیل ناکارآمدی و عدم بهره وری به بنبست رسیدهاند. این بخشهای اقتصاد ایران دیگر توانایی اثرگذاری بر اشتغال و رشد اقتصادی را ندارند. دولتها اما به دلایل مختلف اصرار بر تداوم این وضع دارند. در حالی که سالها پیش باید از ادامه فعالیت این نهادها جلوگیری میشد و حکم به ورشکستگی این بخشها میدادند.
اکنون این بخش ها گودالهای منابع اقتصادایران هستند که ناکارآمدی آنها با خروارها منابع، تبدیل به کارآمدی و توانایی نمیشود. قاعدتا اگر سازوکارهای اقتصاد ایران مبتنی بر نظام بازار بود و نهاد دولت این قدر مبسوطالید و غیر پاسخگو نبود، باید ورشکستگی این بخشها را میپذیرفت و ما شاهد ریزش بسیاری از بنگاههای ناکارآمد بودیم. در عوض انتظار این بود که با باز شدن فضا و حرکت به سوی آزادسازی اقتصادی، شاهد رویش بنگاه های چالاک و کارآمد باشیم که نقش و اثرگذاری زیادی بر اشتغال و رشد اقتصادی داشتند.
به هرحال این اتفاق رخ نداد و افراد خلاقی پیدا شدند که از اندک فضای موجود استفاده کردند و شرکتهای کوچکی راه انداختند که در مدت زمان بسیار کوتاه، اثر گذاری زیادی در جامعه و اقتصاد کشور داشتند.
به عنوان مثال، سالهای طولانی بود که با معضل کیفیت پایین و قیمت بالای خدمات تاکسیها و تاکسیهای تلفنی مواجه بودیم. در این میان شرکتهای کم ادعایی ظهور کردند که بدون کمکهای دولتی توانستند هم مشکل قیمت و هم مشکل کیفیت تاکسیرانی را در ایران ارتقا دهند.
تجربه شخصی خرید خدمات از این شرکتها برای من عجیب و فوق العاده بود. عمدا مسیری مشخص را با دو نوع خدمات تاکسیرانی آزمایش کردم. تجربه استفاده از اسنپ و تپسی فوق العاده بود. منظمتر، خوش برخوردتر و ارزان تر.
بدون شک هرکس از خدمات استارت آپ ها در بخشهای مختلف استفاده کرده، ادعای من را تأیید میکند. در بخش طبخ و توزیع غذا، در بخش خرید کالاها، در بخش تاکسی و تاکسیرانی، در بخش خرید کتاب و محصولات فرهنگی و در هرکجا که این شرکت ها فعال شدهاند، رضایت عمومی افزایش یافته و قیمتها نیز کاهش پیدا کردهاست.
در همین شرایط، بخش سنتی بازار ایران علیه این شرکتها دادخواست مطرح کرده و خواستار محدودیت فعالیت آنها شده است. اکنون این سؤال مطرح میشود که دولت در برابر این مشکل بزرگ چه راههایی پیشرو دارد؟
راه اول، پاک کردن صورت مسأله و دادن حکم به توقف فعالیت این گونه شرکتهاست. اما قطعا این سیاست، هزینههای بسیار سنگینی خواهد داشت. پیام این سیاست نیز برای سرمایه گذاران خارجی مخرب و زیانبار خواهد بود. ذره ای تردید نباید داشت که هزینههای توقف فعالیت این شرکتها بسیار زیانبار خواهد بود.
راه دوم این است که دولت با تمام توان از فعالیت این گونه شرکتها حمایت کند. هزینههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی محدود کردن فعالیت این گونه شرکتها باید محاسبه شود و دولت و تشکلهای کسب و کار باید از این گونه فعالیت ها حمایت کنند و نگذارند بخش فرسوده و ناکارآمد اقتصاد ایران، بیش از این برای این گونه فعالیتها محدودیت و نا امنی ایجاد کند. مردم به خوبی قادرند کالای خوب را از کالای بد تشخیص دهند و حذف کالای خوب از سبد مصرفی آنها قطعا هزینههای زیادی خواهد داشت.
علاوه بر این، رهبر انقلاب بارها و بارها درباره اهمیت اقتصاد دانشبنیان اظهارنظر کرده اند. توصیه های ایشان همواره مبتنی بر حمایت از کسب وکارهای دانش بنیان بوده و همواره از دولت ها گلایه کردهاند که چرا به اندازه کافی به کسب وکارهای دانش بنیان اهمیت نمیدهند.
به این ترتیب بخش سنتی بازار به جای مانع تراشی برای فعالیت های نوپا و دانش محور، باید به فکر تجدید ساختار باشد و خود را برای رقابت بهتر آماده کند. در سایه رقابت، هم کیفیت ارتقا پیدا میکند و هم قیمتها کاهش می یابد.
به نظر من دولت یازدهم در معرض یک آزمون مهم و تعیین کننده قرارگرفته است. باید قاطع بود و با حل ریشهای و درست این مشکل، پیامهای درست به سرمایه گذاران داخلی و خارجی و از همه مهمتر به نخبگان جامعه داد.
* محسن جلال پور- رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران
نظر شما