تحولات منطقه

۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۹
کد خبر: ۵۰۱۷۹۷

چشم انداز آلمان با توجه به وزن ژئوپلیتیکش، مترادف با اتحادیه اروپا است. چشم انداز اتحادیه اروپا نیز یک هژمون نیست بلکه حاکمیت قانون، یکپارچه‌سازی، آشتی و صلح بر اساس منافع کشورهای عضو است.

آلمان در عصر ترامپ
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش "قدس آنلاین"،   دونالد ترامپ حالا چهل وپنجمین رئیس جمهور ایالات متحده است و سخنرانی مراسم تحلیف او مشخص کرد که ترکیب تیم دولت او قرار نیست که کارها را به شیوه معمول انجام دهند. شعار «اول آمریکا» نشانه ای از نفی و احتمال تخریب نظم جهانی، به رهبری آمریکا است. تمام روسای جمهور دموکرات و جمهوری خواه، از زمان فرانکلین دی روزولت به مدت هفت دهه ـ البته با درجات مختلفی از موفقیت ـ نظم جهانی را ساخته و از آن مراقبت می کردند.
اگر آمریکا نقش رهبری خود به عنوان قدرتی اقتصادی و نظامی را رها کرده و به سمت ملی گرایی و انزواطلبی حرکت کند، نظم جهانی به مانند خود آمریکا تغییر می کند. آمریکا به جای هژمون، به قدرتی در میان خیل قدرت ها تبدیل می شود.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده موتور محرک تجارت آزاد جهانی بود. حرکت به سوی حمایت از تولیدات داخلی، تلاش برای معکوس کردن روند جهانی شدن و تمرکز بر منافع ملی محدود، عواقب اقتصادی و سیاسی بسیار زیادی در سراسر جهان خواهد داشت. درک پیامدهای کامل چنین تغییری تا حد زیادی غیرقابل پیش بینی است. اما همه ما می دانیم ـ یا باید بدانیم ـ که آخرین بار چه اتفاقی افتاد وقتی که در دهه ۱۹۳۰ قدرت پیشرو در جهان، تغییر ماهیت داد.
اتحادها، نهادهای چندجانبه، تضمین های امنیتی، توافقنامه های بین المللی و ارزش های مشترک بنیادین بر اساس نظم فعلی جهانی، به زودی مورد سوال قرار می گیرند یا همه با هم، رد می شوند. اگر این اتفاق بیفتد، صلح آمریکایی قدیمی، به دست خود آمریکا نابود می شود و هیچ جایگزین آشکاری برای آن باقی نمی ماند تا همه شاخص ها اشاره به آشوب و هرج و مرج در آینده ای نزدیک داشته باشند.
اگر ایالات متحده در دوران ترامپ نقش جهانی خود را رها کند، دو دشمن سابق آمریکا، آلمان و ژاپن، در میان بزرگترین بازنده ها خواهند بود. هر دوی این کشورها شکستی کلی را در سال ۱۹۴۵ تجربه و از آن زمان هر گونه «قدرت دولتی» را با قبول تضمین امنیت از سوی آمریکا رد کرده و تبدیل به کشورهایی تجاری شده اند. این کشورها در سیستم بین المللی به همکارانی فعال برای آمریکا بدل شدند.
اگر ترامپ چتر امنیتی ایالات متحده را بردارد، این دو اقتصاد قدرتمند با مشکلات امنیتی شدیدی روبرو خواهند بود. موقعیت ژئوپلیتیک ژاپن ممکن است به لحاظ نظری به آنها اجازه دهد که توانمندی های دفاعی ملی خود را بازسازی کنند اما دنبال کردن این گزینه می تواند به طور قابل توجهی احتمال رویارویی نظامی در شرق آسیا را افزایش دهد. این مساله با توجه به حضور چندین کشور دارای سلاح های هسته ای در منطقه، چشم اندازی نگران کننده است.
آلمان در عین حال، نهفته در قلب اروپا، در احاطه دشمنان دوران جنگ است. آلمان بزرگترین کشور قاره از نظر شرایط اقتصادی و جمعیتی است اما قدرت خود را مدیون بسیاری از تضمین های امنیتی آمریکا و قراردادهای چندجانبه در اقیانوس اطلس و اروپا در چارچوب ارزش های مشترک و تجارت آزاد است. نظم بین المللی موجود، به کاسته شدن حوزه دولتی و نفوذهای غیرضروری در این کشور منجر شده است.
برخلاف ژاپن، آلمان نمی تواند سیاست امنیتی خود را حتی از لحاظ نظری تغییر دهد، چرا که هر اقدامی در این زمینه می تواند به تضعیف اصل دفاع جمعی در اروپا و فروپاشی اتحاد این قاره منجر شود. نباید فراموش کنیم که هدف از نظم منطقه ای و جهانی در دوران پس از جنگ، تغییر دادن سبک قدرت بود تا قدرت به خطری برای دیگری تبدیل نشود.
چشم انداز آلمان با توجه به وزن ژئوپلیتیکش، مترادف با اتحادیه اروپا است. چشم انداز اتحادیه اروپا نیز یک هژمون نیست بلکه حاکمیت قانون، یکپارچه سازی، آشتی و صلح بر اساس منافع کشورهای عضو است. موقعیت آلمان باعث می شود که ناسیونالیسم در این کشور ایده ای بد باشد. علاوه بر این، منافع اقتصادی و سیاسی این کشور به خصوص در دوران ترامپ، به موفقیت اتحادیه اروپا بستگی دارد.
آلمان در زمینه امنیتی، در همان قایقی است که همه کشورهای اروپایی حضور دارند. در واقع می توان گفت که امنیت فرانسه بدون امنیت آلمان معنایی ندارد همان طور که امنیت آلمان بدون لهستان وجود ندارد. به همین دلیل است که آلمان و دیگر کشورهای اروپایی هم اکنون باید سهم خود را برای امنیت جمعی در اتحادیه اروپا و ناتو افزایش دهند. قدرت آلمان در زمینه مالی و اقتصادی در حال حاضر اهرم قدرت در اتحادیه اروپا و ناتو است.
فارغ از امنیت، دومین علاقه اساسی آلمان تجارت آزاد جهانی است. تجارت درون اروپا بسیار مهم باقی خواهد ماند چرا که این مدلی است که آلمان با آن زندگی می کند. اما هنوز تجارت با ایالات متحده حیاتی خواهد بود. برای آلمان خوب نیست که ایالات متحده و چین ـ دو بازار صادراتی بسیار مهم غیراروپایی ـ با یکدیگر وارد یک جنگ تجاری شوند. حمایت از تولیدات داخلی در هر نقطه ای از جهان می تواند پیامدهایی جهانی داشته باشد.
با این حال با وجود تمام خطراتی که ریاست جمهوری ترامپ برای اروپایی ها ایجاد می کند، فرصت های خوبی نیز فراهم می شود. شعارهای ترامپ در حال حاضر به ایجاد روابط حسنه بین چین و اروپا منجر شده است. مهم تر از همه این که دولت جدید آمریکا شانسی برای اروپا در جهت رشد و تقویت قدرت ژئوپلیتیکی و بهتر کردن موقعیتش، فراهم کرده است. ترامپ رئیس جمهور آمریکاست اما تمام آمریکا نیست. کشورهای آتلانتیک شمالی هنوز تاریخ و ارزش های مشترکی حتی با وجود ترامپ و تغییراتی که او در سال های پیش رو اعمال می کند، خواهند داشت.

منبع: شفقنا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.