قدس آنلاین - در انگاره «آشتی ملی» نباید متوقف شد. آشتی ملی یک صورت بندی ساده دارد که رجوع به آن مانع برخی بدفهمی ها می شــود. مخالفت با آشــتی ملی به چه دلیل است؟ آیا مخالفت با آشــتی ملی یعنــی بن بســت در فعالیت سیاســی اصلاح طلبان؟ مرحله بعد از آشتی ملی چیست؟ مسأله آشتی ملی خیلی پیچیده نیست، اگر ساده سازی و اجزای آن بررسی شود.
- چرا با پروژه آشتی ملی مخالفت شد؟
پاسخ به این پرسش بسیار ساده است. آشتی کردن یعنی عدول طرفیــن از مواضع. یعنی کدخدا منشــانه طرفین دعوا کوتاه بیایند تا صلح و دوستی فراهم شود. این تصمیم آشتی را فراهم می کند اما مقصر در این پروســه گم می شــود. در ماجرای فتنه، عدول از مواضع و رسیدن به صلح، خلاف عدالت و انصاف است.
- یک مثال ساده
فرض کنیم ســارقی وارد خانه مردم شود و به مال و جان خانواده تعرض کند. صاحب خانه هم متوجه شود و ســیلی محکمی به گوش سارق بزند و او را نقش بر زمین کند. حالا تصور کنید شخص ســومی پیدا شود و مدعی آشتی محلی شود و بگوید هر دو طرف تخلف کردند. گناه سارق که روشن است و مرد خانواده هم بهتر بود ســارق را به دست قانون می ســپرد؛ دو طرف کوتاه بیاینــد و صلوات بفرستند؛ چنین داوری و آشتی دادنی مضحک نیست؟
- ماجرای فتنه را درست قرائت کنیم
فراموش نکنیم که ماجرای فتنه ادعای تقلب نبود. اعتراض حق افراد اســت. اما نهاد داور در هر اختلافی قانون است. حالا اگر کسی گفت من این نهاد را قبول ندارم چه اتفاقی می افتد؟ اگر بــرای مخالفت با نهاد داور، لشکرکشــی خیابانی کرد چه حکمی دارد؟ فتنه اینجاست؛ ایســتادن مقابل میثاق نامه مشترک مردم و این یعنی گناه بزرگ اجتماعی.
- آیا طرف مقابل اشتباه نداشت؟
طرف مقابل هم اشتباه داشت؛ اما یک تفاوت ساده در این میان وجود دارد. اشتباه یک طرف انحراف از قانون است و اشتباه دومی ایستادن مقابل قانون. ایســتادن مقابــل قانون یعنی ایستادن مقابل مردم. انحــراف از قانون، درون جبهه ای اســت و امر عجیبی نیست و البته تقاص دارد. اما ایستادن مقابل قانون یعنی رفتن در جبهه مقابل. پس آشتی ملی بی معنی است. خود اصلاح طلبان هم می دانستند سرانجام ماجرا چنین می شود.
- آیا مخالفت با آشتی ملی یعنی انسداد بازگشت؟
انسداد بازگشتی نیست. فتنه گران می توانند به جای آشتی ملی با ملت آشتی کنند. به تعبیر دیگر راه بازگشــت تنها در بازگشت به مردم است. بازگشت به مردم یعنی پذیرفتن اشتباه.
- چرا عذرخواهی؟
برخــی خیال می کنند اصرار بــر عذرخواهی سختگیری است. این تلقی ناشی از عدم فرق گذاشــتن میان گناه فردی با گناه اجتماعی است. اصلاح طلبان بایــد توبه اجتماعی کنند. توبه اجتماعی برای خطایی است که به حق الناس زیــان و صدمه می زنــد. مهم ترین اثر تضییع حق الناس تخریب ســرمایه اجتماعی انقلاب بود. افکار و اعتمــاد عمومی صدمه دید. برای جبران این هزینه باید اشتباه قبلی را پذیرفت. پذیرفتن این اشتباه می تواند بخشی از صدمات به سرمایه اجتماعی را جبران سازد.
- فرق ظلم کردن با سکوت در مقابل ظلم؟
تکلیف ظالم روشن است. اما کسی که مقابل ظلم سکوت می کند به تعبیر امیرالمؤمنین دو گناه مرتکب شده اســت؛ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَ ی بِهِ؛ هم در گناه ظالم شریک است و هم در گناه رضایت به ظلم.از این جهت بین اصلاح طلبی که ظلم کرده است با اصلاح طلبی که مقابل ظلم سکوت کرده است، تفاوتی نیست.
- بازگشت به حاکمیت یا بازگشت به سیاست؟
توبــه اجتماعــی اصلاح طلبان بازگشــت به سیاســت است نه بازگشت به حاکمیت و این نیز به حکم ســاده عقلی است. کسی که یک بار مقابل قانون و مردم ایستاده و در این تقابل نیز اصرار داشــته اســت، قابل اعتماد نیست. این بی اعتمادی به حکم منطق و نص قوانین ماســت. اعتماد امری بین صفر و صد نیست. اعتماد یا صفر است و یا صد. دیوار بی اعتمادی که ریخت به صورت دســتوری و حتی توبه و عذرخواهی، بازســازی نمی شود. فرد «دست کج» محله ما ممکن اســت با توبه بخشــیده شود، ولی پیشــنماز نخواهد شد. اما بازگشت اصلاح طلبان به عرصه سیاسی کمک می کند تا نسل های بعدی این جریان فرصت حضور در قدرت پیدا کنند.
نظر شما