قدس آنلاین - با همه اعتراضی که به رفتارهای رئیس جمهور آمریکا و به قول خودش «سیاستمداران افراطی» داشت اما در بیانیه اش برای اسکار و اسکاری ها نشانی از بغض یا عصبانیت دیده نمی شد. یعنی بر خلاف بسیاری از بیانیه نویسی هایی رایج میان برخی هنرمندان ، ورزشکاران و یا سیاستمداران، «فرهادی» خیلی مؤدبانه و با احترام ، از اعضای آکادمی اسکار، بازیگران و دست اندرکاران «فروشنده»، پخش کنندگان فیلم ، امپکس ، نودال ، اهالی محل و ...تشکر کرد!
دربیانیه اش گفت: « به احترام مردم کشورم و شش کشور دیگری که با یک قانون غیر انسانی مورد بی احترامی واقع شده اند به آمریکا نیامدم... تقسیمبندی جهان به ما و دشمنان ما توسط سیاستمداران افراطی، باعث ترس میشود، ترسی که توجیهی دروغین است برای خشونتها و جنگها... ». برای اینکه «فرهادی» را سوژه «گزارش از شخص» کنیم به بقیه گفته های او و یا پیام هایی که ممکن است در این بیانیه آمده باشد و همچنین نقد و بررسی فیلم «فروشنده» کاری نداریم. همین شرکت نکردنش در مراسمی که خیلی ها برای آن پروبال می زنند و انتقاد آشکار و تند و تیز از «ترامپ» و تصمیم های نژادپرستانه اش، بهانه خوبی است برای اینکه در ادامه مطلب، کارگردان اسکاری کشورمان را یک بار از اول تا آخر و با سبک و سیاق خودمان مرور کنیم!
۱۳ سالگی
از آن دسته سینماگرانی است که شاید خیلی زود و از دوران کودکی و نوجوانی فرصت و امکانش را پیدا کرده تا خیلی جدی تر از رؤیاهای و آرزوهای این سن و سال به دنیای جذاب و پر رمز و راز هنر و سینما سرَک بکشد. کارگردان ۴۵ ساله ایرانی شاید خاطرات دوران ۴ یا ۵ سالگی اش از فیلمها و سینماهای شهر اصفهان را خیلی پررنگ در ذهن نداشته باشد اما دهه ۶۰ ، نمایشنامه نویسی های دوران کودکی که معمولاً به سرانجامی نمی رسید ، دوره نوجوانی و حضور در انجمن سینمای جوان اصفهان، آشنایی با برخی اثار سینمایی مطرح آن سالها و خواندن کتابها و جزوه های آموزش فیلمسازی و فیلمنامه نویسی را خیلی خوب و پررنگ در ذهن دارد. البته فیلمنامه «رادیو» را که خودش نوشت و مجوزی که از انجمن سینمای جوان اصفهان برای ساخت آن گرفت ، دوربین سوپر۸ و سه حلقه فیلم و نخستین تجربه فیلمسازی آن هم در ۱۳ سالگی را محال است فراموش کرده باشد.
پزشک ناتمام
در همان ۱۳ سالگی فرصت پیدا می کند سر صحنه فیلم « تفنگ شکسته» حضور پیدا کند و حتی نامش هم جزو عوامل پشت صحنه فیلم در تیتراژ بیاید. در دوران دبیرستان سراغ فیلمهای ۱۶ میلیمیتری می رود و هر سال یک فیلم کوتاه برای انجمن سینمای جوان می سازد تا اینکه وقتی آخرین ساخته اش – چشم ها – را برای ظهور به تهران می فرستد ، همه نگاتیو ها گم می شود و «فرهادی» از شدت سرخوردگی برای مدتی فیلمسازی را رها می کند. می نشیند به فیلمنامه نوشتن اما فیلمنامه اش را در مرکز گسترش سینمای تجربی – شاید به دلیل کم سن و سال بودن فرهادی – کسی تحویل نمی گیرد. سال آخر دبیرستان، رشته تجربی ، درسخوان و پرتلاش و حالا هم سرخورده از سینما! یعنی تنها یک راه نرفته برایش مانده : کنکور و رشته پزشکی و رفتن دنبال درس ، زندگی و درآمد. رتبه ۲۰۰۰ اما نمی تواند مجوز ورود به دانشکده پزشکی باشد تا فرهادی این بار و در کنکور بعدی شانسش را برای رشته هنر آزمایش کند. دانشکده هنرهای زیبا و ادبیات نمایشی نتیجه تلاش بعدی اوست هرچند در مقایسه با سینما سرسوزنی هم به تئاتر علاقه ندارد. یعنی فعلاً ندارد!
... و اما تلویزیون
تجربه های تئاتری، ابزار علمی، هنری و فنی «فرهادی» می شود برای پیشرفت در سینما. قدم های نخست به سوی موفقیت اما در تلویزیون و با نویسندگی آغاز می شود. سال ۷۵ ، نویسندگی سریال «ماه مهربان» ، پله اول است و «چشم به راه ، پزشکان، روزگار جوانی ، داستان یک شهر» و سرانجام سال ۸۱ و «یادداشت های کودکی» از جمله کارهای بعدی فرهادی است که در آنها نویسندگی، کارگردانی و حتی تهیه کنندگی را تجربه کرده است.پرونده تلویزیونی او با همین ۸ سریال بسته می شود و از سال ۸۱ دیگر اثری از «فرهادی» در تلویزیون نیست. برخلاف خیلی ها ، کارهای تلویزیونی کمکی به دیده شدن او نمی کند و شاید به همین دلیل است که سال ۸۱ تصمیم می گیرد خیلی جدی و محکم پا به عرصه سینما بگذارد. نوشتن فیلمنامه «ارتفاع پست» که از جمله کارهای متفاوت حاتمی کیا به شمار می رود این امکان را برای او فراهم می کند.
هفت
طرفداران پروپاقرص سینما و «فرهادی» این را که می خواهم بگویم می دانند اما من و شما اگر جزو آنها نباشیم ، کمتر به این مسأله فکر کرده ایم که نخستین سینماگر اسکار گرفته ایران و برنده دو جایزه اسکار، تا به امروز تنها هفت فیلم برای هنر هفتم ساخته است و در ۴ فیلم دیگر تنها نویسندگی کرده است! سال ۸۱ «رقص در غبار» ، ۸۲ «شهر زیبا» ، ۸۴ «چهارشنبه سوری»، ۸۷ «درباره الی» ، ۸۹«جدایی نادر ازسیمین» ، ۹۱ «گذشته» و سال ۹۴ هم «فروشنده». این را هم اضافه کنم که مجموع جوایز بین المللی و داخلی این ۷ فیلم بیشتر از ۶۰ مورد است که در میان آنها جایزه جشنواره هایی چون : فجر ، برلین ، گلدن گلوب ، کن ، ونکوور ، لوکارنو ، ... و اسکار دیده می شود.
می پیچاند
منتقدان جدای از همه تعریف و تمجید ها و یا انتقادهایی که از فیلم های «فرهادی» کرده اند روی یک نکته شاید اختلاف نظری نداشته باشند. «فرهادی» به جز اینکه عاشق باز گذاشتن پایان فیلمهایش است ، خیلی سعی دارد با سبکی منحصر بفرد و متفاوت و نه کلاسیک ، قصه گویی کند و پیام فیلمش را در لایه های مختلف قصه اش بپیچاند و گاه اجازه برداشت های متفاوت و حتی متضاد از فیلم را به مخاطبانش بدهد. «فرهادی» از هر مفهومی اعم از عدالت اجتماعی و یا مقوله های دیگر که حرف می زند و حتی فیلمش اگر تلخ به نظر می رسد اما اهل رُک گویی و یا شعار دادن های تابلو نیست. ما که نه، اما برخی منتقدانش می گویند «فرهادی» حتی در ابراز نظرهای سیاسی نیز همین رویه را مد نظر دارد. برای مثال کمپینی که برای حمایت از غزه به راه انداخت و البته در آن یک کلمه آشکار علیه صهیونیستها یا ظلم به فلسطینیان حرف نزد ، از آنها نام نبرد و تنها به مفاهیمی چون انسانیت و پرهیز از همنوع کشی اشاره کرد.
برای سینمای ما
حالا که بسلامتی تا اینجای مطلب را صحیح و سالم نوشته ایم! اجازه بدهید دیگر چیزی در باره نقد های مخالف یا موافق با فیلمهایش ، تعریف های «رابرت دنیرو» یا «مایکل مور» از او ، ضد تعریف های برخی منتقدان سرشناس داخلی و خارجی، محکوم شدنش به سیاه نمایی ، حرف ها و انتقاد حاتمی کیا از او ، پاسخ هایش به این انتقادها، تأثیر مسایل سیاسی در اسکاری شدن «فروشنده» ، اینکه حامی مالی فروشنده» یک شاهزاده خانم قطری است و ... نداشته باشیم. فعلاً با همین حس و حال خوب «دومین اسکار» برای سینمای ایران حال می کنیم و فراموش هم نمی کنیم که «فرهادی» صرف نظر از همه حریف و حدیث هایی که در باره اش وجود دارد ، برخاسته از سینمای ایران است و جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار هم به طور معمول و در همه دوره ها به سینمای کشور سازنده تعلق می گیرد و نه تنها به کارگردانش.
نظر شما