قدس آنلاین- علیرضا رشیدیان استاندار خراسان رضوی در دولت یازدهم است؛ وی پیش از این مسئول نظارت و بازرسی حوزه، نمایندۀ ولیفقیه در امور حج و زیارت و همچنین مدیرکل اطلاعات استان خراسان بود. گفتوگو با استاندار خراسان رضوی پس از حادثۀ پلاسکو در پایتخت انجام شد؛ او پس از اظهارنظر دربارۀ این حادثه به پرسشهای ویژهنامه قدس در قبال مرحوم آیتالله واعظ طبسی پاسخ داد. آنچه میخوانید گفتوگو با استاندار خراسان رضوی است.
آقای رشیدیان در اولین سالگرد ارتحال آیتالله واعظ طبسی قرار داریم. چه زمانی با آیتالله واعظ آشنا شدید؟ آیا خاطرهای از اولین دیدار خود با ایشان دارید؟
جا دارد مجدداً خدمت مقام معظم رهبری درگذشت آیتالله واعظ را تسلیت عرض کنم و از خداوند بخواهم عمر طولانی به این بزرگمرد انقلاب اسلامی بدهد. در یک سال اخیر ایشان (مقام معظم رهبری) دو یار قدیمی خود را از دست دادند، دو یاری که به نظر من در جامعه به آن دو یار دیرین جفاهایی شد. در فضای خراسان مطالب مختلفی پیرامون حضرت آیتالله طبسی گفته میشد و در مورد آقای هاشمی همینگونه بود. من به خیلی از دوستان عرض کردم که صحبتهای آقای هاشمی و پیام مقام معظم رهبری برای مردم مکمل و درس بود. مکمل بود از این بابت که آقا در صحبت و پیامشان خیلی زیبا و ظریف اشارهای داشتند به تفاوت آرا و اجتهادشان و درعینحال به دوستی دیرینه و استفاده از هوش سرشار مرحوم هاشمی هم پرداخته بودند، نکاتی که شاید آقا کمتر در مورد کسی با این فصاحت اشاره کرده باشند.
به نظر بنده حضرت آیتالله طبسی از سلالۀ بهشتی و هاشمی بود، از کسانی بود که بهعنوان استوانۀ انقلاب شناخته میشد. من جایی در یکی از سخنرانیها گفتم: وقتی به خراسان آمدم یکی از اولین کارهایی که کردم این بود که کل پروندههای آیتالله طبسی را خواندم. آنطور که به یادم دارم ۴ یا ۵ جلد پرونده داشتند، پروندههایی که در زمان شاه برای ایشان تشکیل داده بودند (پروندههای ساواک)؛ پروندههای ایشان سند افتخاری برای روحانیت بود. من میگفتم هماکنون از شما میخواهند از انقلاب اسلامی دفاع کنید، آن هم در مشهد. این خیلی کار سختی نیست، اما شما تصور کنید در دهۀ ۴۰ آن هم در دورۀ حاکمیت شاه مستبد و با حمایتهای امریکای جنایتکار شاهد خفقان در کشور بودیم. در آن شرایط اگر کسی مبارزه و در مقابل ساواک -که اسم او رعشه به تنها میانداخت- ایستادگی میکرد، نشان میداد از چه استحکامی برخوردار بود. یکی از دوستان که الحمدلله در قید حیات است نقل میکرد: «من سه بار در کمیتۀ مشترک خودکشی کردم، به خاطر شدت شکنجهای که صورت میگرفت، قابل تحمل نبود.»
بنده زمانی پسران خود را به موزۀ عبرت بردم، گفتم اینجا را ببینید. توصیه هم میکنم دیگران موزۀ عبرت را ببینند، ضمن اینکه امیدواریم موزۀ عبرت ۲ هم در خراسان دایر شود. امیدواریم مکانی که کنار پادگان ارتش و محل نگهداری بزرگان انقلاب اسلامی بود، بزرگانی که در زمان دوران ستمشاهی مبارزه میکردند، زندان رفتند را بتوانیم بازسازی کنیم تا مردم مخصوصاً جوانان بیایند از آنجا بازدید کنند. الآن هم برخی تاریخنگاری جعلی صورت میدهند؛ پرویز ثابتی مصاحبه میکند، جعل تاریخ میکند و میگوید: «ما در ساواک شکنجه نداشتیم. ما آنجا توجیه میکردیم و ابهامات بیان میشد.» این جعل تاریخ است؛ چراکه بعضی از بزرگان همچون مقام معظم رهبری، آیتالله طبسی و هاشمی رفسنجانی و... در آن مقطع مبارزه میکردند و شکنجه نیز شدند، اما با همۀ سختیها و شکنجهها، ایستادگی میکردند؛ در جایی که جز خدا هیچ پشتیبانی ندارید و این استقامت، ایمان قوی میخواهد.
همانطور که گفته شد، پروندۀ آیتالله طبسی سراسر افتخار و مقاومت است. من تصاویری از آیتالله واعظ طبسی دیده بودم که در یکی از این تصاویر، محاسن ایشان تراشیده شده بود (عکسهای دیگر آیتالله واعظ هم مربوط به مراحل مختلف اعم از دستگیری، شکنجه، اذیتهایی که شدند، موجود است، اما این عکس به خاطر تراشیدگی خیلی خاص بود) و عینک کائوچوی کج زده بودند، پلاک گردنشان بود و با حالت لبخند از ایشان عکس گرفته شد. گفتم چرا خندیدید؟ گفتند: این داستان دارد. گفتم داستانش چیست؟ گفت: من ممنوعالمنبر بودم، مطابق خیلی از روحانیون انقلابی که در آن دوره ممنوعالمنبر بودند، اما در یک مناسبتی در مشهد منبر رفتم و صحبت کردم، بعد بلافاصله از مشهد خارج و به قوچان رفتم. ساواک رد ما را در قوچان زد و دستگیرم کرد و من را به دفتر رئیس ساواک خراسان آوردند (دستبسته بردند). آیتالله واعظ نقل میکردند: او آمد، ریش من را گرفت و گفت: مثلاً فلان، فلانشده تو ممنوعالصحبت بودی به چه حقی صحبت کردی؟ ایشان میگفت من پاسخ دادم: من واعظ طبسی هستم، روحانی هستم، کارم سخنرانی کردن است. خیلی عصبانی شد و دستور داد ریش من را همان جا تراشیدند. وقتی تراشیدن من خندهام گرفت. گفت برای چی میخندی؟ گفتم: ما آماده شده بودیم بیشتر از اینها در راه خدا بدهیم فقط یک ریش دادیم که آنگاه یک سیلی محکم به صورت من زد و گفت: «او را ببرید، ببریدش.» فردی که رئیس ساواک بود و در آن ایام برای خود ابهتی داشت با او چنین برخورد میکند، اینگونه با او سخن میگوید. شاید شما این شجاعت را در امثال مدرس سراغ دارید.
ما در دانشگاه تهران استادی داشتیم، استاد تاریخ سیاسی ایران بود. این آقا موقعی که تاریخ میگفت وقتی به رضاخان میرسید از وی خیلی تعریف میکرد، از مرحوم مدرس هم تعریف میکرد. به یاد دارم یک وقت جلوی استاد را گرفتیم و خطاب به او گفتیم: تکلیف ما را مشخص کن تو طرفدار مدرس هستی یا رضاخان؟ گفت: من طرفدار قدرت هستم. میگفت وقتی که رضاخان با آن قلدری آمد از او خوشم آمد، همچنین از مدرس هم خوشم میآمد. گفتیم چطور؟ پاسخ داد: وقتی این آدم با این قلدری در مجلس میآمد و چیزی طلب میکرد، مدرس جلوی او میایستاد و رضاخان بهعنوان آدم وحشی و قلدری در مجلس یقۀ مدرس را میگیرد، به مدرس میگوید سید از جان من چه میخواهی؟ میگوید میخواهم که تو نباشی. ازاینرو استاد ما میگفت: این شجاعت مدرس برای من بینظیر است. به اعتقاد بنده، شجاعتی که امثال آیتالله طبسی در زمان مبارزه داشتند مثل شجاعت مرحوم مدرس مثالزدنی و باعث افتخار است.
اولین دیدار شما با آیتالله واعظ چه سالی بود؟
بهصورت رسمی سال ۷۴ بود. این را هم بگویم که آیتالله واعظ طبسی برای بنده تداعیکنندۀ شهید بهشتی بود. در زمانی که شهید بهشتی رئیس شورای عالی قضایی بودند با آقای علی ربیعی قرار گذاشتیم ساعت ۸ صبح برسیم خدمت شهید بهشتی. من از ۵/۷ صبح دل تو دلم نبود و تمایل داشتم هرچه زودتر شهید بهشتی را زیارت کنم. این نکته را هم بازگو کنم که آشنایی من با آیتالله بهشتی به قبل از انقلاب برمیگشت، قبل از انقلاب در زمان سازماندهی انتظامات تظاهرات تاسوعا، شهید بهشتی برای بچههای انتظامات صحبت کردند. من از آنجا با شهید بهشتی آشنا شدم و شیفتۀ ایشان به خاطر شخصیت و منشش شدم، اصلاً ویژه و بینظیر بود.
آن جلسهای که قرار بود با آقای ربیعی خدمت ایشان (شهید بهشتی) برسیم، من از ساعت ۵/۷ آنجا بودم. پایین قدم میزدیم. آقای ربیعی با تأخیر آمد، موتورسواری او خوب نبود تازه یاد گرفته بود، شاید دلیل تأخیرش همین بود (خدا رحمت کند همسرش نرگس خانم را؛ او هم عضو خواهران حزب بود). بالاخره وقتی رسیدیم بالا، آقای مجیدی که عضو دفتر شهید بهشتی بود به ما گفت که آقای بهشتی از ساعت ۸ گفته بودند نه تلفن وصل کنید و نه کاری بیاورید. به محض اینکه وارد اتاق شدیم شهید بزرگوار نگاهی به ساعت کردند و گفتند: جواب این ۱۰ دقیقه عمر من را روز قیامت شما باید بدهید. گفتم آقای بهشتی من از ۵/۷ پایین بودم، گفتند بههرحال باید این ۱۰ دقیقه را جواب بدهید. بعد ایشان فرمودند: یکی از بزرگترین منکرات که کمتر افراد به آن توجه دارند «وفای به عهد است». شما عهد کردید ساعت ۸ با من دیدار کنید، وقتشناسی بسیار مهم است، سر ساعت ۸ باید اینجا میبودید، من هم ساعت ۸ وقتم را برای شما گذاشتم. حقیقتاً شهید بهشتی در زمانبندی دقیق بود.
این خاطره نقل شد که به آیتالله واعظ طبسی برسیم. جلسهای با آیتالله واعظ داشتیم با تأخیر وارد شدیم، آیتالله طبسی (ره) نگاهی کردند و گفتند: وقت این تعداد نفراتی که در این جلسه حضور دارند تلف شد، شما باید جواب بدهید. من گفتم: ما فکر کرده بودیم جلسه در دفتر شما است، ساختمان و راههای رسیدن را بلد نبودیم، بنابراین با تأخیر رسیدیم. هدف اینکه شهید بهشتی و مرحوم آیتالله واعظ طبسی از یک جنس بودند.
جناب آقای رشیدیان دربارۀ مدیریت مرحوم آیتالله واعظ هم توضیح میدهید؟ مهمترین ویژگیهای ایشان در تولیت آستان قدس رضوی چه بود؟
مدیریت ایشان بسیار قاطع و محکم بود، بسیار اخلاقمدار و باوفا بودند. آیتالله واعظ قدرشناس عناصر دلسوختهای که در مبارزه و شرایط سخت با انقلاب همراهی کرده بودند، بود و از آنها حمایت میکردند. من راجع به یکی از این افراد خدمتشان رسیدم، خیلی سختشان بود که حتی در مورد آن فرد مطلبی را بشنوند؛ اما درعینحال بسیار هم قاطع بودند، اگر احساس میکردند آن طرف از خط قرمزهای نظام عبور کردهاند بسیار قاطع عمل میکردند.
به یاد دارم در مورد فردی خدمت ایشان رسیدیم فقط باب اینکه ایشان را در جریان امور قرار دهیم. ایشان اول امتناع میکرد بشنود، اما وقتی شنیدند و احساس کردند آن فرد از خط قرمز عبور کرده، تحمل نکردند که من از اتاق بیرون بروم؛ ازاینرو جلوی من زنگ زدند به آقای عسگری که معاون صادقی در دفتر بودند. او را صدا کرد و گفت: همین الآن میروی فلانی را رد میکنی و میگویی «بههیچوجه حق ندارد پایش را در آستان قدس بگذارد». بسیار در مطالبی که به خطوط قرمز مربوط بود قاطع و محکم بودند و نسبت به آن حساسیت بالایی داشتند؛ اما برای حفظ افرادی که احساس میکردند از سابقون هستند و باید آنها را حفظ و صیانت کرد هم بسیار دلسوز بودند.
به طور مثال عرض میکنم، عزیز سفرکردۀ دیگری «آیتالله هاشمی رفسنجانی» را داریم. شاید یکی از انتقادها و حملاتی که نسبت به شخص آیتالله طبسی صورت میگرفت میزبانیهایی بود که ایشان برای مرحوم هاشمی انجام میدادند. آیتالله طبسی واقعاً صادقانه، برادرانه و مشتاقانه از آقای هاشمی میزبانی میکرد. من روابط و ارتباطات ایشان را دیده بودم؛ درعینحالی که ایشان ممکن بود در بعضی مسائل با هاشمی اختلافنظر داشته باشد، اما روابط کاملاً برادرانه بود و من میدانستم گاهی اختلافنظر هم هست. یک وقتی ایشان درددلی با ما کردند و گفتند: خدا شاهد است بعضی اوقات مطالبی که این آقایان میگویند اینقدر دلم درد میگیرد که میخواهم بروم فریاد بزنم، اما باز پیش امام رضا (علیهالسلام) میروم و خودم را آرام میکنم و تسکین میدهم. در واقع آیتالله واعظ طبسی ارتباط، دوستی و میزبانی از آیتالله هاشمی را خیلی وفادارانه تداوم میدادند و اصلاً این تصور حاکم نبود که مثلاً اگر از آقای هاشمی میزبانی میکنند این اقدام مغایر با نظر مقام معظم رهبری است؛ اصلاً، ابداً چنین نگاهی نبود؛ اما بعضی آدمهای سطحی بودند، تعابیری میکردند که دل این مرد بزرگ را به درد آورند.
در زمینۀ مدیریت اجرایی هم باید بگویم آقای طبسی برای ما بهشتی دیگر بودند. ایشان از نظر مدیریت اجرایی بسیار توانمند بودند، نظرات بسیار بلندی داشتند. توسعۀ حرم یکی از آثار ماندگار مرحوم آیتالله طبسی است، این نشاندهندۀ افق و نگاه ایشان نسبت به توسعۀ حرم بود. آیتالله واعظ طبسی خود را محدود به چهار رواق نکرد، بلکه نگاه بلندی داشت که مشهد بهعنوان نقطۀ کانونی و پایتخت معنوی ایران اسلامی باید وسعت و جایگاه پیدا کند. به خاطر دارم آیتالله واعظ در مورد کاشی آستان وسواس داشت. به یاد دارم در مورد غذا خدمت ایشان رسیدم و گفتم این غذاها که در مهمانسرا داده میشود زیاد است، اگر اجازه بدهید آنها را در ظرفهای یکبارمصرف قرار دهیم و کم کنیم تا به تعداد بیشتری داده شود. ایشان گفت: ابداً، اینجا زائرسرای امام رضا (علیهالسلام) است، بنابراین باید در شأن امام از زائرین پذیرایی شود. حتی اگر چینی لبپر میشد ایشان وسواس نشان میداد. اعتقاد داشتند باید بهترین برنج، خورشت و به عبارتی بهتری مواد اولیه با بهترین کیفیت پذیرایی برای زائرین فراهم شود؛ بنابراین تولیت فقید آستان روی این مطالب به شدت حساس بود، روی توسعه، کاشیکاری و معماری حساسیت داشت.
مرحوم آیتالله واعظ طبسی زمانی که راحتتر تردد میکردند، حتماً دقت میکردند اگر یک خادمی دکمۀ پالتو را نبسته بود یا لباسش مناسب نبود حتماً به او تذکر میدادند؛ یا اگر چراغی خاموش بود، لوستر آویزان بود، بلافاصله تذکر میدادند؛ ازاینجهت نظم و مدیریت بسیار دوراندیشانه، بلندنظرانه بر مسائل آستان داشتند و از طرف دیگر بر مسائل مالی آستان قدس در حد بسیار شدیدی دقت میکردند که اموال آستان قدس به ناحق جایی نرود و هر جایی که میرود با دقت و در جای خود هزینه شود.
یکی از چیزهایی که شاید خیلی به ایشان جفا شد پیگیریهایی بود که آیتالله واعظ برای اموال امام رضا (علیهالسلام) و موقوفۀ آستان قدس انجام میدادند. شاید اگر یک عنصر سیاسی بود به دنبال مطامع دیگری غیر از خدمتگزاری به امام و زائرین امام بود و میگفت چرا خود را درگیر کنم؛ اما حقیقتاً هدف آیتالله طبسی خدمت به امام رضا (علیهالسلام) و زائرین امام بود.
ولایتپذیری مرحوم آیتالله واعظ طبسی در دوران امام (ره) و مقام معظم رهبری چگونه بود؟ پیرامون ولایتپذیری ایشان مصداقی میتوانید صحبت کنید؟
امام (ره) هم ایشان را خیلی دقیق و بهصورت خیلی شاخص میشناختند. ایشان میگفتند: من هم از زمان حضرت امام و هم در دورۀ مقام معظم رهبری مبسوط الید بودم. مقام معظم رهبری هم تأکید داشتند: ایشان در مشهد محور هستند.
بنده (رشیدیان) شهادت میدهم بینی و بینالله آیتالله طبسی بسیار دلسوز مردم بود. از سوی دیگر ایشان به اموال و مخارجی که انجام میشد حساس بودند. ایشان مثل طبیبی بود که برای شفا ممکن بود گاهی داروی تلخ تجویز میکرد و به کام فرزندان و بیماران خود میریخت، اما این داروی تلخ برای تلخ کردن کام این فرزندان و بیماران نبود، بلکه برای این بود که آنها تنشان سالم باشد؛ ازاینرو ایشان بر ورود مال حرام و مال وقف، زندگی دنیوی و اخرویشان حساس بود.
نکتۀ دیگر آنکه آیتالله طبسی برای مصالح نظام، انقلاب و مردم با کسی تعارف نداشت، قاطعیت و صراحت لهجۀ ایشان مثالزدنی بود. من یک وقت برای جمعی از ایشان درخواست کردم وقت بگذارند و برای آنها صحبت کنند. وقتی ما آنها را بردیم همزمان با جریانی شده بود که در سطح کشور رخ داده بود. این جمعیتی که ما آنجا برده بودیم نسبت به آن جریان واکنش منفی داشتند. آیتالله طبسی دقیقاً از همان جا شروع کرد. آنها نیز همه نسبت به مسئله موضع نفی داشتند و خیلی به آنها برخورد و مقداری سختشان آمد. آقایان که رفتند خدمت حضرت آیتالله گفتم شما خیلی زحمت کشیدید تا آنها را بیاورید. ایشان گفتند: من برای اینکه آنها از من خوششان بیاید، مطلب حق را نگویم؟
یا یک زمانی فردی در مشهد بود که مسائلی داشت، ما تلاش میکردیم جهت منفی این آدم را نسبت به نظام و انقلاب بگیریم. مقام معظم رهبری هم نسبت به این مسئله خیلی نظر مثبت داشتند. یکی از دوستان خیرخواه آن زمان به ما پیشنهاد کرد که شما قبل از اینکه سراغ این کار بروید، نظر آیتالله طبسی را هم دریافت کنید. ما هم رفتیم خدمت ایشان؛ آیتالله با بخش اول موافقت کرد، بنابراین آن فرد را آوردیم. او سه درخواست داشت، یکی از درخواستهایش به آستان قدس برمیگشت. من رفتم خدمت آیتالله طبسی و موضوع را گفتم. ایشان گفت: حاشا و کلا. کسی نسبت به حضرت امام توهین و جفا کرده! حاشا و کلا من بگذارم. ما دیدیم تمام کارمان خراب شد. یک وقتی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم، آقا پرسیدند که آن کار را چه کردید؟ گفتیم به یک بنبست اینطوری خوردیم. آقا نگفت من به آیتالله طبسی میگویم که مثلاً نظرشان را تغییر دهند، نگفتند من رهبرم ایشان تولیت را با حکم من دارند و من به ایشان میگویم که مثلاً علیرغم نظر شما این کار بشود؛ اما آیتالله طبسی پس از انعطاف مقام معظم رهبری تبعیت خود را اعلام کردند. بعدها که خدمت آقای واعظ طبسی (ره) رسیدم، گفتم در مورد مطلب حاشا و کلا ما خدمت آقا رسیدیم و آقا سؤال کردند. ما توضیح دادیم، ایشان گفتند حکم همان است که آقا فرمودهاند، هرچه آقا بگوید همان است. گفتیم شما فرمودید حاشا و کلا. گفت: این بحث دیگری است، اینجا هرچه که آقا بفرمایند همان است. میخواهم بگویم درعینحالی که در شاخصهایی مثل امام، انقلاب و ارزشهای انقلاب قاطع بودند، اما جایی که حتی به نظر خودشان نسبت به فردی که به امام جفا کرده بود به شدت موضع داشتند، ولی وقتی مقام معظم رهبری در این حد انعطاف نشان دادند، ایشان گفتند: من هیچ بحث دیگری ندارم و از نظر من این مطلب تمامشده است. هرچه آقا بگویند از نظر ایشان تبعیت میکنیم؛ بنابراین تبعیت ایشان از آقا مثالزدنی بود. ارتباط دلی بسیار نزدیک با آقا داشتند و در این رابطه تبعیت ایشان بسیار بالا بود. بااینکه سن ایشان مثل آقای هاشمی از مقام معظم رهبری بزرگتر بود، اما این ارتباط ربطی به سن نداشت، ارادت قلبی بود. تأکید این است: آیتالله واعظ خدمات بزرگی برای کشور، آستان و زائرین حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام) انجام داد.
سادهزیستی مرحوم آیتالله طبسی چگونه بود؟ در زمان حیات عدهای ایشان را تخریب و به اشرافیگری متهم میکردند، حتی برخی از جریانها تلاش میکرد آیتالله واعظ را به نفع خود مصادره کنند؛ نظر شما در این باره چیست؟
سلامت مالی آیتالله طبرسی مثالزدنی است. ایشان تولیتی بود که حق قانونی و مشروع خود را نگرفت و این حق قانونی و مشروع را به کتابخانۀ حرم مطهر که یکی از مدرنترین مراکز در زمان خود بود، بخشید و آنجا احداث شد. کار به جایی رسیده بود که خیلی از دوستان و حتی نزدیکان ایشان خواهش میکردند اجازه دهید خانه را جابهجا کنیم. وسایل و امکانات خانه تغییری نکرده بود. من بعضی اوقات با بعضی از آقایانی که به ایشان جفا میکردند و حرفهای ناروایی نسبت به ایشان نسبت میدادند، میگفتم: شما ایشان را نمیشناسید، نه با ایشان تماس داشتید، نه زندگی ایشان را دیدهاید، نه تاریخ ایشان را میدانید.
من به بنده خدایی که در همان سالها جفا به ایشان را از حد گذرانده بود، گفتم: متولد چه سالی هستی؟ گفت مثلاً ۴۰، سپس گفتم میدانید اولین پروندۀ ایشان برای چه سالی است؟ سن شما اندازۀ سن مبارزۀ ایشان نیست، حداقل به السابقون احترام بگذارید. همین آدم در جلسهای حضور داشت، وقتی از جلسه بیرون آمدیم به من گفت: فلانی یک چیزی بگویم، گفتم بگو. گفت من آدمی با هوش و ذکاوت آیتالله طبسی ندیدم. ایشان خیلی باهوش و تیز و نکتهبین است. میگفت این نکاتی که ایشان در مطالب و جمعبندی جلسه جمع کرد بسیار ذکاوتمندانه بود. این را آدمی میگفت که نسبت به ایشان موضع منفی داشت، هم از لحاظ جناحی و خطی با ایشان تعارض داشت و هم از لحاظ برخوردهایی که بینشان بود؛ اما وقتی در آن جلسه افراد از گروههای مختلف حضور داشتند او اذعان کرد که آیتالله واعظ مدیر باهوش و باذکاوتی است.
بسیار به امام رضا (علیهالسلام) توکل و توسل داشت و همین عشق به امام باعث شد هیچ پیشنهاد دیگری جز خدمت به امام را نپذیرد. به نظرم همین خدمات و توسلی که داشتند هم ذخایر خوبی برای شخص ایشان بود و هم برای دیگران که از این ظرفیت استفاده کنند. من برای روح ایشان از خداوند رحمت و غفران الهی را آرزو میکنم و دعا میکنم خداوند به ما این قدرت را بدهد که از این بزرگان و کسانی که استوانۀ انقلاب و نظام بودند برای خدمت صادقانه و مخلصانه به نظام، مردم و سربلندی کشورمان درس بگیریم.
* این مطلب در ویژه نامه «یار صادق انقلاب» به چاپ رسیده که به مناسبت نخستین سالگرد ارتحال آیت الله واعظ طبسی توسط روزنامه قدس منتشر شده است.
*جهت دریافت ویژه نامه اینجا کلیک کنید
نظر شما