قدس انلاین - مشاور سازمان پژوهش و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش: بنظر میرسد آموزش وپرورش برای پوستاندازی و تجربه تحول، بیش از سند تحول به مردان تحولی نیازمند است. اسناد تحولی در آموزش و پرورش نه غریب است و نه بیسابقه. شاید بهتر آن باشد که بگوییم در آموزش و پرورش به تعداد سالها دست کم به شمار مدیران، سند وجود دارد که غالباً جز جا خوش کردن در کمد و یا تزیین محل کار و تقدیس آن سرنوشتی نداشته است. گویا پدیده سندنویسی در آموزش و پرورش به یک رویه تبدیل شده است.
اگر حال و حوصلهای باشد و تحقیق و مطالعه صورت گیرد، آشکار خواهد شد که در هر معاونت و حتی ادارات کل استانها و... چه اسناد نیک اندیشانهای نوشته و به یادگار به سینه تاریخ سپرده شده است. گرچه تولید سند در اصل و ذاتش اقدامی خوب و پسندیده است، اما زمانی ارزش واقعی مییابد که به بوته عمل سپرده شود.
حال چرا این نهاد بزرگ با این همه اسناد که آهنگ همه آنها ایجاد تحول، حرکت و تغییر بوده است، حرکت قابل ذکر و ملاحظهای نداشته است؟
باید محققان و پژوهشگران با انجام تحقیقات میدانی پاسخی در خور و محکمهپسند بیابند. حداقل میتوان گفت: مردم از این دستگاه بزرگ، معجزه در خور ذکری مشاهده نکردند.
بنظر میرسد این نهاد بهغایت بزرگ مشکلی از جنس سند و نقشه راه که البته در جای خود لازم است، نداشته است. و صد البته باید حُسن نیت مدیران را از گذشته تا امروز ستود که به گمان کاستی و کمبود نیکاندیشانه دست به کار سند نویسی، نقشه راه و... شده و بخش زیادی از انرژی خود و دیگران را به تحلیل برده و به طور قطع با همین توجیه دست به تغییر و تخریب و بازسازی ساختار و برنامه زدهاند و البته عمر اداری آنها کفاف به سرانجام رساندن آن را نداشته و تنها برای خلف خویش زحمت مضاعف تولید کردند.
به عقیده نگارنده مشکل آموزش و پرورش سند یا اسناد تحولی نیست بلکه مدیران تحولی و خطرپذیر و با شهامت میخواهد. مشکل اصلی در مدیران محافظه و ملاحظهکار، مصلحتاندیشی است که تغییر را برای خود زحمت و پرهزینه میدانند که این گره مدیریتی را نه یک سند که دهها سند طلایی نیز نمیتواند باز کند.
آموزش و پرورش باید آغوش خود را به روی مدیران تحولگرا بگشاید و تغییر را در نگاه و تدبیر ایشان جست و جو کند. عقب ماندگیهای زیاد آموزش و پرورش در سرانگشت مدیرانی است که بیملاحظه نان، نام، ماندن و پایداری پست و جایگاه به کارنامهای درخشان میاندیشند، خلاصه میشود.
نگاهی گذرا به کارنامه چهار دهه عمر آموزش و پرورش پس از انقلاب نشان میدهد که با وجود مسایل مهمی چون جنگ و رخدادهای پس از آن و کمیت بالای دانشآموزی و کیفیت پایین منابع و امکانات چگونه دوره درخشانی داشتهاند.
شهامت مدیریتی و خطرپذیریهای تصمیمساز حلقه مفقوده آموزش و پرورش است. دور از ذهن نیست اگر گفته شود بسیاری از معضلات آموزش و پرورش بیارتباط با ضعف مدیریت و ضعف قدرت تصمیمگیریهای بهنگام مدیریت در شرایط بحرانی نیست.
اُفت جایگاه اجتماعی معلمان، آسیب پذیری معیشتی و اقتصادی معلمان با وجود منابع و زمینههای سرشار مالی و اقتصادی از اصلیترین این دلایل است. در کنار آن آسیبهای روانی و شغلی معلمی نیز ضعف حمایتهای حقوق و قضایی از معلمان هم در این بحران دخیل هستند. نُرم 40 نفره کلاسها بویژه در ابتدایی که سرنوشتسازترین مقطع آموزشی و تربیتی است، در حالی که بر اساس آمار نسبت معلم به کلاس کمتر از 1 به 10 است و نیز مهاجرت معلمان نخبه آموزش و پرورش به نهادها و مراکز دیگر نیز در این بحران سهیم است. ضعف دانش عمومی و مهارتی، گسست آشکار بین آموزش و اهداف تربیتی و بیگانگی مدرسه با خانواده و محیطهای تربیتی و مهارتی در کنار انفعال فرهنگی و بویژه تربیتی مدارس، مدرسهگریزی فیزیکی و عاطفی، کاهش اعتماد و مرجعیت معلم نزد دانشآموز، رشد نامتوازن بخشهای اداری، پوپولیستیشدن حرکتهای تربیتی و... همه در این بحران سهم بزرگی دارند.
درست یا غلط، بپذیریم یا نپذیریم همه این مشکلات بیارتباط با مدیریت در آموزش و پرورش نیست.
باید آموزش و پرورش با مدیران جوان مهربان باشد و با حوصلهمندی و تکریم میدان را به دست این مدیران بسپارد و از شهامت، شجاعت و تحولخواهی ایشان استقبال کند. کم نیستند مدیران جوان، فرزانه و فهیمی که به جای کلیدداری تحول و تغییر، سر در جیب عزلت و انزوای تحمیلی، ناظر رخوت و سستی حاکم بر این نهاد عزیز و عظیم فرهنگی میباشند.
امید آنکه وزیر حکیم؛ این معضل را دردشناسانه چاره کند و با جوانگرایی، روحی تازه بر این پیکره دمیده و زمینه چابکی و شادابی این دستگاه بزرگ را فراهم سازد.
نظر شما