مهدی آخرتی / سلام به دوستان هنرمند نوجوانم! امروز درباره یکی از مهمترین مسائل شعر صحبت میکنیم. نام این عنصر مهم «تصویر» است. البته اگر یادتان باشد، قبلاً در مورد تصویرسازی با هم حرف زدهایم اما امروز در مورد انواع تصویر صحبت خواهیم کرد.
از آنجایی که امروز سینما و تلویزیون بیشترین مخاطب را در هنرها دارند، شعر امروز هم باید به سمت تصویریترشدن برود تا بتواند مردمی که به تصاویر عادت کردهاند را راضی نگه دارد. تصویرسازی در شعر باعث میشود مخاطب در ذهن خودش یک تابلوی نقاشی، فیلم یا عکس درست کند و از آن لذت ببرد.
البته یادمان باشد تصویرهایی که درست میکنیم باید برای مخاطب قابل درک و فهم باشد، نهاینکه یک معما با تصاویر درست کنی و از مخاطب توقع داشته باشیم که متوجه بشود.
تصویر عینی
عزیزان من! «عین» در عربی به معنای چشم است. تصویر عینی یا «فیزیکی» یعنی تصویری که میشود اجزای آن را در اطراف دید. شاید بارها این تصاویر را دور و بر خودمان دیده باشیم. ممکن است خودِ تصویر را دیده باشیم و ممکن است چیزهایی که در تصویر وجود دارند را دیده باشیم. هرچند در این تصویرها تخیل بهکار میرود اما به هر حال چیزهایی که در تشبیه استفاده میشوند، مصداق و مثال بیرونی دارند. مثلاً:
درختها چون شمشیر در خاک فرو رفتهاند.
ما هم درخت را میتوانیم ببینیم و هم شمشیر را. اما اگر مثلاً میگفتیم «غم مثل شمشیری در خاک فرو رفته»، تصویرمان عینی نبود چون غم را که نمیشود دید!
این تصاویر عینی باعث میشود که مخاطب احساس نزدیکی به شعر کند، با آن همذاتپنداری نماید و حس کند شعر برای او گفته شده و لذت زیادی ببرد.
مثلاً:
به مغرب سینهمالان قرص خورشید
نهان میگشت پشت کوهساران
فرو میریخت گردی زعفرانرنگ
به روی نیزهها و نیزهداران
تصویر انتزاعی
به جز تصویر عینی، یک نوع تصویر دیگر داریم که به آن «انتزاعی» یا «ذهنی» میگوییم. این تصویرها برخلاف تصویرهای عینی، مثالی در بیرون ندارند و همه آنها را فقط در ذهن میشود تصور کرد. بیشتر متخصصان شعر این نوع تصویرها را دوست دارند، چون درک بعضی از این تصویرها سخت است و مخاطب عادی خیلی با آنها ارتباط برقرار نمیکند.
مثلاً :
نور در باور من نفس میکشید
مهربانی مثل گیاه در آسمان رویید
و من به شب اعتقادی نداشتم
تصویر اولِ این بند کاملاً انتزاعی و ذهنی است. ما نمیتوانیم «باور» را ببینیم و مثالی در دنیای واقعی ندارد، یعنی فیزیکی نیست و فقط در ذهن ما وجود دارد. نفسکشیدن نور را فقط میتوانیم تصور کنیم و در دنیای بیرون وجود ندارد.
یا :
چشم من، عکس تو، نوار سیاه
پشت در انتظار میگرید
سرزمینم که بیتو خالی شد
رم درون سزار میگرید
این تصویر هم ذهنی است، چون انتظار، گریه نمیکند و رم درون سزار نیست. اینها چیزهایی است که فقط در ذهن شاعر وجود دارد، پس ذهنی است.
تصویر تلفیقی
گاهی وقتها تصویرها یک قسمتشان عینی و فیزیکی است و قسمت دیگرشان انتزاعی و ذهنی. به نظر خود من، این نوع تصویرها از بهترین نوع تصویرها هستند چون نه خیلی ساده هستند و نه خیلی معماگونه و پیچیده. ضمناً این تصویرها را هم مخاطبهای عادی درک میکنند و هم متخصصان شعر. اگر به ادبیات فارسی نگاه کنیم، میبینیم که شعرهای خوب معمولاً تصویرهای تلفیقی زیادی در خود داشتهاند. مخصوصاً شعر معاصر باعث شد که تصویرهای تلفیقی بیشتر استفاده شود. حالا دلیلش را بعداً میگویم.
مثلاً دقت کنید:
غم چون مورچهای روی دستم راه میرود.
ما میتوانیم مورچه را تصور کنیم که روی دست راه میرود اما غم را نه. چون مورچه عینی است و غم انتزاعی. پس میتوانیم به این تصویر تلفیقی بگوییم.
یا:
میگفت: یلدا یعنی که بیشتر یاد خدا باشیم
یعنی وقت بیشتری داریم
تا بندهتر باشیم
من هم به همان فکر میکردم
و سایه شب یلدا را دیدم
که نماز میخواند
دوستان خوبم! اگر دقت کنید میبینید که تصویر نمازخواندن یلدا، تلفیقی است. چون ما میتوانیم نماز خواندن را تصور کنیم، اما نماز خواندن یلدا را نه!
یک نکته مهم این است که جداکردن تصویر تلفیقی از ۲ تصویر دیگر کمی سخت است. برای همین هر جا فکر کردید که یک تصویر مثالِ فیزیکی و بیرونی دارد اما در عین حال کمی ذهنی هم هست، باید بگویید که این تصویر تلفیقی است.
یک نکته مهم این است که جداکردن تصویر تلفیقی از ۲ تصویر دیگر کمی سخت است. برای همین هرجا فکر کردید که تصویر مثال فیزیکی بیرون دارد اما در عین حال کمی ذهنی هم هست باید بگویید این تصویر تلفیقی است.
آن که تمام کرد!
از قدیم گفتهاند «کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد». برای اینکه کار را تمام کرده باشیم، با هم یک شعر میگوییم که هم تصویر انتزاعی داشته باشد و هم عینی.
یادش به خیر
آن وقت که مادر
در چهارراه نماز میایستاد
با باغی در فکر چادر نمازش
یادش به خیر
آن وقت ها تفنگ چوبی را
به سمت باد نشانه میگرفتم
تا تمرین کنم
نشانهگرفتن به سمت دشمن را
از جبهه نامه مینویسم مادر!
کودکیهایم را فراموش نکن
که تمرین نبرد بود
همانطور که میبینید، تصاویری مثل «در چهارراه نماز ایستادن» تلفیقی هستند، «شانهگرفتن تفنگ به سمت باد» عینی است و «باغی در فکر چادر نماز» ذهنی است، چون نمیتوان تصور کرد که چادر نماز فکر داشته باشد و در آن فکر باغی وجود داشته باشد.
امیدوارم از کارگاه شعر امروز لذت برده باشید. تا مطلب بعدی خدا نگهدار!
نظر شما