علاج واقعه...
«محمد بن نایف بن عبدالعزیز آل سعود» خودش هم دو سال پیش با همین روش ولیعهد شده بود. آن هم ولیعهدی که تا پیش از برکناری همه جا صحبت از این بود که بزودی پادشاه خواهد شد. اردیبهشت ماه سال 94 اما «ملک سلمان» دست به تغییرات گسترده سیاسی زد و یکی از آنهایی را که روی کار آورد همین «بن نایف» بود. بی خبر و ناغافل «مقرن بن عبدالعزیز» را از همه جا و همه مسئولیت هایش برکنار کرد تا «بن نایف» بشود ولیعهد. البته رسانه های سعودی گفتند «مقرن» خودش کناره گیری کرده است اما روز بعد خبر رسید او را در کاخش زندانی و دسترسی اش را به وسایل ارتباطی تا اطلاع ثانوی قطع کرده اند. این یعنی اینکه ولیعهد 60 ساله و برکنار شده ، شال و کلاه نکرده و برای بیعت با «بن نایف» نرفته بود و البته معنی دیگرش هم این است که «بن نایف» برای اینکه فردا در کاخش زندانی نشود و دستش از زمین و آسمان کوتاه نشود ترجیح داده خودش با پای خودش برای بیعت برود!
معاون امنیتی
سرنوشت «بن نایف» درست مثل پدرش شد که تا ولیعهدی پادشاه پیش رفته و در همان مرحله مانده بود. او تحصیلات مقدماتی اش را در ریاض گذرانده و از دانشگاهی در آمریکا مدرک علوم سیاسی گرفته بود. پس از آن هم زده بود توی خط نظامی گری و چندین دوره آموزش های پیشرفته ضد تروریستی را در داخل و خارج کشورش پشت سرگذاشته بود. با این همه در بازگشت به کشورش کاری جز شاهزادگی و تجارت پیدا نکرده بود تا اینکه در سال 1999 «ملک فهد» او را به عنوان معاون امور امنیتی وزیر کشور منصوب کرده بود تا ببیند شاهزاده 40 ساله آیا چیزی از آموزش های امنیتی و نظامی در خاطرش مانده یا نه. این حکم سالهای بعد هم برای «بن نایف» البته با رتبه وزیر تمدید شده بود.
طرف مورد اعتماد
این سال آخر ولایتعهدی اش کمتر تحلیلگری از او به عنوان گزینه جانشینی شاه یاد کرد. خودش هم شاید می دانست در عالم سیاست بالاتر از این جایگاه نخواهد پرید. هرچه تحلیل و تفسیر در باره رسیدن او به مقام سلطنت شده ، هر مقدار تلاشی که «بن نایف» و «سدیری» های آل سعود برای رسیدن به تخت پادشاهی کرده اند به سالهای پیش بر می گردد. واقعیت این است که تا سال 94 بیشتر از همه آمریکایی ها اصرار داشتند «بن نایف» را به تخت سلطنت نزدیک و نزدیک تر کنند. در فاصله سالهای 92 تا 93 شاهزاده سعوی آنقدر خودش را به آمریکایی ها نزدیک کرده و باب میلشان رفتار کرده بود که در جریان سفرش به واشنگتن استقبال باشکوهی از او کردند و «اوباما» ، وزیر خارجه – جان کری – و رئیس سازمان «سیا» را فرستاد تا با او دیدار کنند و این پیغام را برسانند که طرف مورد اعتماد کاخ سفید در عربستان تنها «بن نایف» است. پیش از اینها نیز با فشار آمریکا ، شاه سعودی حاضر شده بود «بن نایف» را جایگزین «بندر بن سلطان» کند که نقشه ها و برنامه هایش برای سوریه و دیگر مسایل منطقه با شکست رو برو شده بود.
MBN
در آمریکا به «ام بی ان» معروف بود. آمریکایی ها او را موفق ترین افسر اطلاعاتی جهان عرب معرفی می کردند. واقعیت این بود که آموزش دیده خود آنها بود و در زمان لازم وقتی آمریکایی ها خواسته بودند، توانسته بود با ایجاد تشکیلات اطلاعاتی قوی طرحهای «القاعده» را در بسیاری از مواقع ناکام بگذارد. برای همین او را شاهزاده ضد تروریسم لقب داده بودند. استاد برجسته جاسوسی چند بار هم از ترور جان سالم به در برد تا آمریکایی ها بیشتر از پیش روی قهرمان سازی از او مانور بدهند. «عبدالله العسیری» تروریست معروف القاعده در دیدار با شاهزاده ، فقط خودش را منفجر کرد تا «بن نایف» کمی آسیب ببنید. جزئیات ماجرا را خود بن نایف اینگونه تعریف کرده است: « العسیری وارد دفترم شد، هر دو روی پشتی بر زمین نشستیم ... العسیری از داخل دشداشه اش تلفن همراهش را در آورد و گفت می خواهد با خانواده اش تلفنی صحبت کند. بعد تلفن را به من داد...ناگهان مواد منفجره ای را که در نشیمنگاهش مخفی کرده بود منفجر کرد و تکه تکه شد... ترکش های انفجار به من برخورد کرد».
نماد سرکوب
حالا فکر نکنید این فقط آمریکایی ها بودند که اصرار داشتند «بن نایف» در آینده ،شاه بشود. خاندان «سدیری» ها و در رأس آنها خود «بن نایف» همه جوره دمِ آمریکایی ها را برای جلب این حمایت دیده بود. اگر همه چیز درست پیش می رفت «محمد بن نایف» هم می توانست با نشستن روی تخت سلطنت به آروزی دیرینه و ناکام مانده «سدیری» ها جامه عمل بپوشاند.همه تاخت و تازش در عربستان هم با همین هدف انجام می گرفت. البته بزن و ببند هایی که در داخل کشورش راه انداخت و طرحی که در منطقه به اسم «صلح و ثبات به محوریت سعودی» اجرا کرد و بیشتر از صلح به خشونت انجامید ، بیشتر از اینکه از او چهره ای محبوب بسازد ، سبب شد به مرور در میان مردم عربستان و منطقه به نماد سرکوبگری تبدیل شود .
پول بده ، پادشاهی بخر
درگیری و رقابت درون قبیلگی آل سعود بر سر پادشاهی ، حرف دیروز و امروز نیست. آنها خوب بلدند پای این رقابت حتی گوشت و پوست یکدیگر را بجوند و البته استخوانش را دور نریزند! «ملک سلمان» و فرزندانش هم از روزی که پذیرفتند «بن نایف» را ولیعهد کنند ، حواسشان بود که چطور و چه زمانی پرهایش را بچینند تا بالاتر از این نپرد. از نخستین روزهایی که او ولیعهد شد و پس از آن «محمد بن سلمان» را به عنوان جانشینش معرفی کردند بسیاری از آگاهان سیاسی گفتند و نوشتند که شاه آینده و همه کاره آل سعود «محمد بن سلمان» خواهد بود نه ولیعهد «محمد بن نایف»! فقط مانده بود جلب موافقت کاخ سفید که آن هم در سفر «ترامپ» به عربستان و پول هایی که «محمد بن سلمان» خرج رئیس جمهور آمریکا و اقتصاد این کشور کرد، به دست آمد تا دست تندرو ترین عضو خاندان «سدیری» ها بازهم از سلطنت کوتاه بماند.
نظر شما