اول اینطور بهنظر میرسد که خیلی طولانی است. البته طولانی هم هست؛ یک تابستان طولانی، یک فصل، سه ماه. اووَه! خیلی زیاد است. تازه فقط تابستان که نیست، چند روزی از بهار هم هست. چند روز را دقیقاً نمیدانم، بستگی دارد به اینکه امتحاناتت کی تمام شده باشد. شاید جایی کمی زودتر، جایی کمی دیرتر. پس با یک حساب سرانگشتی میشود یک تابستان و چند روز از بهار مهربان. خدایی بخواهیم حساب کنیم، تابستان فصل شادی است. حتماً منتظر این روزهای طولانی بودهای؛ یک فصل گرم بعد از گذراندن سه فصل که باید در آنها درس میخواندی.
درست است که هشت ماه درس خواندن، خستهکننده است، اما سه ماه تعطیلی هم خیلی طولانی است. حالا به خودت نگیر! فکر نکن قرار است با این حرفها کاری کنم که تعطیلات تابستانیات کم شود، نه! از این خبرها نیست. فقط میخواهم ببینم در این روزهای کِشدار چطور خودت را سرگرم میکنی. اصلاً برنامهای برای این روزها داری؟ حالا گیرم خواستی استراحت کنی. همین چند روزی که از بهار باقی مانده، برای استراحت کافی است. بقیه تعطیلات را چه کار میکنی؟ نمیشود که سه ماه تمام بخواهی استراحت کنی! کوه که نکندهای! اگر هم کنده باشی، باز بعد از یک استراحت کوتاه، خستگیات در میرود. نگو که اینطور نیست!
نمیخواهم از باید استفاده کنم، پس میگویم «لازم». لازم است که برای خودت برنامهریزی داشته باشی. لازم است بدانی در تابستان پیش رو چه کارهایی میخواهی انجام بدهی، قرار است چه چیزهایی یاد بگیری و چقدر پیشرفت خواهی کرد. باور کن تعطیلات تابستان، فرصت خوبی برای یادگیری است، بهترین فرصت که وقتی درس و مدرسهات تمام شد، دیگر برایت پیش نمیآید. بعدتر درگیر دانشگاه میشوی. شاید خواستی شاغل باشی، از صبح تا غروب باید کار کنی. آنموقع هرقدر هم زرنگ باشی، باز وقت کم میآوری، انرژی کم میآوری. مگر یک آدم چقدر میتواند انرژی داشته باشد؟ گیرم انرژی هم داشتی، کارایی و یادگیریات بعد از ساعتها کار کردن کم میشود. پس خوب به تابستان پیش رو فکر کن، برایش برنامهریزی داشته باش. گفتم که! روزهایش طولانی است، اما تا چشم بههم بزنی، تمام میشود. خیلی زودتر از آنچه فکرش را بکنی.
نظر شما