اگر از شما بپرسند چه چیزهایی در طبیعت قابل خوردن هستند، ممکن است بعد از گفتن نام گوشت گاو و گوسفند و مرغ و بعضی از پرندهها، به سراغ گل و گیاه هم بروید. ولی بدون شک هیچکدام حتی اگر روزهای زیاد بدون آب و غذا رها شوید، به فکر خوردن کوهها نمیافتید! کوهخواری پدیدهای است که چند سالی است بلای جان محیط زیست شده و ظاهراً خیلی هم به دهن بعضیها مزه کرده و بهطور گسترده ادامه دارد. در این گزارش به سراغ علتهای کوهخواری در کشور رفتهایم.
خوردن کوه به بهانه ساخت و ساز
تا همین چند سال پیش افراد سودجو برای اینکه ویلای چیتانپیتان بسازند و باغشان بهمان بشود، یواشکی و کمکم مشغول خوردن جنگلها و مراتع کشور شدند. اما چون این کار را توی تاریکی یا روزهای تعطیل انجام میدادند، کسی متوجه نمیشد. تا اینکه یک کف دست یک کف دست از جنگلها از روی نقشه پاک شد و بعد، تازه، سازمان محیط زیست و سازمانهای دیگری که مسئول مراقبت از جنگلها و مراتع کشور بودند، شستشان خبردار شد و فریاد «وای کی جنگلمون رو خورد» «آخ کی جنگلمون رو برد» راه انداختند! بعد، یک چند صباحی هم مواظب جنگلها بودند. اما افراد سودجو که نمیتوانستند در این فاصله بیخوراک و غذا بمانند، گشتند دنبال یک خوراکی دیگر و از آنجایی که دریا از همه دمدستتر بود، مشغول خوردن دریا برای ساخت ویلا و مجتمعهای تفریحی شدند. این بار هم تا مسئولان خبردار شدند، بساز و بفروشها دلی از عزا درآورده بودند. کمی بعد، چون بالانشینی و کوهرفتن خیلی بیشتر از دریا رفتن و ساحلنشینی مد شد و تقریباً شمال از مد افتاد، عالیجنابان سودجو به فکر کوههای کشور افتادند. منتهی کوه دیگر مثل دریا نیست که بشود کمکم خوردش و صدایش حالا حالاها در نیاید. برای همین سر و صدای این ماجرا زودتر از بقیه بلند شد. با این همه، باز هم تقریباً دیر شده بود. چون ظاهراً تا دلتان بخواهد، ورژن این آدمهای سودجو زیاد و متنوع است و آنها به شکلهای مختلفی به جان کوهستانهای کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب افتادهاند.
از حق نگذریم، از پس کارشان به خوبی برآمده و آثار تلاش شبانهروزی آنها در ارتفاعات غرب و شمال کشور بهخوبی برجسته است. به شکلی که در سالهای اخیر تپهها، کوهپایهها و حتی برخی کوهها و مناطق حفاظتشده صاحب پیدا کردهاند.
جادههایی که کوهها را میبرند
درست است که ما هرچه میکشیم، از دست بساز و بفروشها میکشیم اما در ماجرای خوردهشدن کوههای کشور همه تقصیرها بر گردن این قشر پرتلاش نیست. همانطور که گفتیم، پدیده کوهخواری در کشور به بهانههای مختلف اتفاق افتاده است. یکی از این بهانهها ساخت جاده و توسعه راههای کشور است. حتماً شما هم این ضربالمثل را شنیدهاید که میگویند: «دشمن دانا بهتر از دوست نادان است». عرض شود خدمتتان که در بحث محیط زیست و حفظ سرمایههای ملی کشورمان، ما تقریباً گرفتار همین مسئله هستیم و ظاهراً دوستان نادانی زیادی داریم که با فکرهای عجیب و غریب به بهانه توسعه و هزار جور پیشرفت الکی دیگر، به جان کوههای کشور افتاده و موقع جادهسازی تا یک کوه سر راهشان قرار گرفته است، انگار که پدرکُشتگی با کوه بختبرگشته داشته باشند، بدون کوچکترین مکثی با بولدوزر و مته به جان کوه افتادهاند. غافل از اینکه با کمی فکر و هوش میشود هم کوهستانهای کشور را نتراشید و هم راههای کشور را توسعه داد.
تراشیدن کوه به بهانه گردشگری
خدا خیر بدهد به آن کسی که گفت در هر کار میانهروی را حفظ کن. به اعتقاد ما این جمله را باید طلا گرفت و بر سردر همه ساختمانهای سازمانهای کشور چسباند. متأسفانه بیشتر ما از این خصلت دور هستیم و تا از یک موضوعی خوشمان میآید، سریع جوگیر شده و شورَش را در میآوریم. به طور مثال یک عمر طول کشید که ما بفهمیم گردشگری خیلی خیلی صنعت خوبی است و برای کشور و مردم درآمدزایی میکند. اما به محض اینکه این موضوع ملکه ذهنمان شد، از آن ور بام افتادیم تا آنجایی که مثلاً در مناطق غربی کشور به بهانه گردشگری به جان کوهستانها افتاده و ککمان هم نگزید که الوند زیبا را به خاطر کشیدن جاده یا احداث پیست اسکی سوراخسوراخ کرده یا بتراشیم. حالا هرچه هم داد و بیداد کنی که پدرجان! اینجوری داری پدر سرمایههای کشور را در میآوری، یک عده میگویند: «این چه حرفی است؟ ما به فکر رونق صنعت گردشگری هستیم».
معادن بدون اجازه؛ بلای جان کوهها
ناهماهنگی اداری و دورزدنهای هنرمندانه قانون فقط در مورد صنعت گردشگری وجود ندارد. نمونه این شاهکارها را میتوان بهخوبی در تخریبهای ارتفاعات شمال شرقی کشور دید. در این ناحیه بیشتر سازمانهای دولتی مانند سازمان صنعت و معدن و تجارت با صدور مجوز و بدون آیندهنگری مقصر هستند.
به گفته کارشناسان، در مقررات بینالمللی فاصله معادن با کلانشهرها حدود ۶۰ کیلومتر تعیین شده است. این در حالی است که در ۵ کیلومتری مشهد، یکی از شهرهای بزرگ ایران، بزرگترین معادن گرانیت کشور در ارتفاعات دهغیبی و چینکلاغ با مجوز دولت در حال فعالیت هستند. لازم نیست در این مورد خیلی تحقیق و بررسی هم بکنید کافی است کمی از شهر دور شده و به اطرافتان نگاه کنید. بعد خیلی راحت کوههایی را میبینید که تکهتکه شده و هر روز از روز گذشته لاغرتر میشوند.
چطور از سرمایههایمان مراقبت کنیم؟
وقتی یک گل را بیهوا میچینید، درست است که اولش غصهتان میگیرد اما بعد به خودتان دلداری میدهید و میگویید: «ایراد ندارد یکی دو هفته و فوقش چند ماه دیگر دوباره غنچه میدهد». این حرف را ممکن است درباره چیزهایی دیگری هم که خیلی زود برگشتپذیر هستند، بزنید اما متأسفانه در طبیعت همه چیز بهآسانی گلهای همیشه بهار رشد نمیکنند. به طور مثال گاه برای اینکه یک درخت برای خودش درختی بشود، به اندازه عمر یک انسان باید خون دل خورد. اینجا را هم میشود یکجوری تحمل کرد و خون دلش را خورد. اما گاه پای چیزهایی در میان است که عمر ۱۰۰ تا آدم را هم رویش بگذاری، نمیتوانی جبرانش کنی. از بین رفتن کوهها یک چیزی توی مایههای گاز زدن قسمتی از کره زمین است؛ کُرهای که در حال حاضر تنها زیستگاه قابل سکونت ما انسانها است و در صورت نابودیاش، جایگزینی برای رفتن نداریم. ضمن اینکه باید بدانیم در صورت ادامه تخریب تپهها، کوهپایهها و کوهها باید منتظر حوادث غیرمترقبه مانند زلزله هم باشیم. قطعاً با توجه به این نکته که هیچ ویلا، پیست اسکی، جاده یا معدنی نمیتواند جبران خسارت وارد آمده به سرزمینمان را بکند، تا دیر نشده باید شاخکهای حسیمان را در این زمینه فعال کنیم و هر از گاهی به جای انتشار جینکولکبازیهایمان در فضای مجازی کمی هم از این مصیبت و بلاهای بعدیاش بگویم. شاید مسئولان هرچه سریعتر به دنبال اقداماتی باشند تا اینجور ضربهزدنها به طبیعت کشور جرم تلقی شده و افراد سوءاستفادهکننده در این ماجرا مورد تعقیب قضایی قرار گیرند و اگر در دستگاهها و ادارت دولتی کوتاهی اتفاق افتاد، با عوامل این کوتاهی هم بهشدت برخورد شود.
نظر شما