صدای دستوری و ساختار
صدای دستوری در فعل، همان چیزی است که با خواندن یک جمله و دیدن فعلش به ذهن ما میرسد. مثلاً با خواندن جمله «علی در کوچه فوتبال بازی میکند» یا با دیدن فعل «بازی میکند»، چیزهایی به ذهنمان میآید. مثلاً اینکه احتمالاً این بازی هیجانانگیز است، فعالیت زیادی میخواهد، برای رفع خستگی خوب است و... .
پس صدای دستوری فعل، همان چیزهایی است که با شنیدن فعل به ذهنمان میرسد. البته این صدای دستوری با بقیه قسمتهای جمله ارتباط دارد. یعنی در درک بهتر و زیباتر شدن جملهها و متن در شعر، به ما کمک میکند. به همین خاطر است که گفتیم صدای دستوری به ساختار هم مرتبط است. وقتی فعل به زیباشدن بقیه اجزای شعر کمک کند، پس ساختار شعر را قوی کرده است.
صدای فعال
صداهای دستوریِ فعل زیاد هستند اما امروز فقط 2 مورد را با هم مرور میکنیم. صدای دستوری فعال وقتی است که ما با شنیدن فعل جمله، بفهمیم که فاعل آن فعالیت زیادی انجام داده و نقش مهمی در فعالیت داشته است. مثلاً «مهدی باغچه را بیل میزند». صدای دستوری در فعل این جمله فعال است چون بیلزدن باغچه نیاز به فعالیت مستقیم و فعال از طرف مهدی دارد.
خیلی خوب است بدانیم که در شعرهای حماسی، اجتماعی و دفاع مقدس صدای دستوری فعال میتواند شعر را زیباتر کند. چون در این شعرها نقش قهرمان یا فاعل بسیار مهم است و در صدای دستوری فعال هم نقش فاعل مهم است. پس اگر در این شعرها صدای دستوری فعال به کار ببریم، مفهوم ما منسجمتر و قشنگتر میشود. مثلاً این شعر حماسی فردوسی را نگاه کنید:
به روز نبرد آن یل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
فعلهای این 2 بیت صدای فعال دارند، چون رستم دارد دست و پای دشمن را میبندد و دشمن را شکست میدهد.
یا:
تو چرا میجنگی؟
پسرم میپرسد،
من تفنگم در مشت،
کولهبارم بر پشت،
بند پوتینم را محکم میبندم
مادرم، آب و آیینه و قرآن در دست،
روشنی در دل من میبارد
بار دیگر پسرم میپرسد،
تو چرا میجنگی؟
با تمام دل خود میگویم:
تا چراغ از تو نگیرد دشمن
در این شعر «تفنگ در مشت گرفتن» یک صدای فعال است. چون فاعل آن کار سختی را انجام میدهد و فعالیت زیادی میکند. همچنین است «بستن بند پوتین» که منظور آمادهشدن است برای جنگ.
صدای منفعل
صدای منفعل دقیقاً بر خلاف صدای فعال است. منفعل به معنای اثرپذیرفته است. مثلاً وقتی میگوییم این دریاچه منفعلِ نور آفتاب است، یعنی از نور آفتاب تأثیر گرفته است. پس وقتی میگوییم صدای منفعل، یعنی فعل اثر پذیرفته و فاعل کار مهمی انجام نداده و نقش فعالی در آن کار نداشته است. یادمان باشد که صدای منفعل به درد مرثیهها، شعرهای غمانگیز و مخصوصاً شعرهایی میخورد که نقش مهم را کس دیگری داشته و ما فقط مطیع هستیم. مثلاً شعرهایی که برای خداوند متعال میگوییم.
برای نمونه:
پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود
مادرم بیخبر از خواب پرید، خواهرم زیبا شد
پدرم وقتی مرد، پاسبانها همه شاعر بودند
مرد بقال از من پرسید چند من خربزه میخواهی؟
من از او پرسیدم دل خوش سیری چند؟
پدرم نقاشی میکرد
تار هم میساخت، تار هم میزد
خط خوبی هم داشت
در این شعر سهراب، «مردن پدر» یک فعل با صدای منفعل است. چون پدر نقشی فعالی در مردن ندارد و مردن برای همه اتفاق میافتد. در عوض، تار زدن و نقاشی کردن و... صدای فعال است.
یا:
تو به دستانم نیرو دادی
تا بتوانم جهان را با آن جابهجا کنم
تو بودی که روح را در تنم
چون رودی در کوه
جاری کردی
تا بتوانم پلیدیها را
از دشت قلبم پاک کنم
هر شب بر سجادهام
چون درختی لب آب میایستم
و از طراوت نماز
میوهای در دلم جا میماند
نکته مهم این است که فعل «جابهجا کردن» بهظاهر صدای فعال دارد اما چون خدا این نیرو را به شاعر داده، این صدا منفعل است و خود شاعر نقش فعالی در این نیرو نداشته، بلکه خدا بیشترین نقش را داشته است.
«جا ماندن میوه» هم صدای منفعل دارد چون ما سهمی در جا ماندن آن میوه نداریم بلکه زیبایی و شیرینیِ نماز این میوه را به ما هدیه میدهد.
بنشینم و صبر پیش گیرم
قبل از اینکه تمرین را بگویم و انجام بدهید، باید بگویم که برای پیشرفت راه درازی در پیش دارید و باید صبر و تحملتان زیاد باشد تا بتوانید به درستی و قشنگی پیشرفت کنید.
حالا با همین صبر و تحملی که دارید، 2 شعر بگویید. یکی فقط با صداهای فعال و دومی با صدای منفعل در فعل.
نظر شما