به گزارش قدس آنلاین، نویسندگان و شاعران در یک جامعۀ درگیر انقلاب از یک سو تحت تأثیر فضای آن قرار میگیرند و از سوی دیگر بر این فضا تأثیر میگذارند. ادبیات اصیل، بازتاب موقعیت اجتماعی هر جامعه است. جامعۀ روسیه در قرن نوزدهم بهعنوان یک جامعۀ پرتلاطم در حال گذار از یک دورۀ تاریخی مهم بود و شخصیتهای برجستهای در فضای چنین جامعهای زندگی میکردند که اهلقلم و روشنفکران و نویسندگان، شاعران و متفکران و سخنوران صحنهگردانهای فعال و چشم تیزبین آن بودند. این قشر از جامعه، چه پیش از بروز انقلاب که در صحنههای اجتماعی ظهور کردند و مشوق مردم برای تغییر ساختار موجود شدند و چه در زمان وقوع این تحول عظیم تاریخی و چه پس از آن و در رصد آنچه باید میشد، نقش اثرگذاری در پرورش دیدگاههای جامعه بهسوی آزادیخواهی و حقطلبی داشتند. پس از پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه اصولاً ادبیات به دو بخش انقلابی و ضدانقلابی تقسیم شد؛ یعنی از نظر حاکمان، ادبیات انقلابی فقط رئالیسم سوسیالیستی بود و از نگاه دیگران بخصوص نویسندگانی که نگاه نقادانه داشتند، مطالبهگرانه بود. وجود چنین نگاهی برای حاکمان سوسیالیستی خوشایند نبود و تسلط حاکمان بر محتوای ادبیات تاریخ روسیه به حدی شدت داشت که مخالفان نمیتوانستند در آن قلمفرسایی کنند. تعقیب سیاسی نویسندگان و مرگهای خاموش و نابهنگام و تأملبرانگیز آنان از تأثیرگذاری قلم آنان در بین مردم و ترس قدرتمندان از نفوذ قلم آنها حکایت داشته است. از زمان حاکمیت تفکر مارکسیستی و کمونیستی بر بخشهای زیادی از جهان که با انقلاب ۱۹۱۷ در روسیه رسمیت و قدرت یافت، نویسندگان با الهام از این تفکر آثار بسیاری خلق کردند و فضای سیاسی حاکم را با قلم ادبی خود بازتاب دادند یا به چالش کشیدند.
مجموع سه کتاب «ادبیات و انقلاب» ردپای تفکرات مارکسیستی را در آثار نویسندگان مناطق گوناگونی از جهان به قلم یورگن روله دنبال میکند و بر نقشآفرینی ایدههای تاریخ کمونیسم در قلمنگاریهای آنان نقد و شرح میدهد. نسخۀ اصلی «ادبیات و انقلاب» در اصل یک جلد بوده است که ناشر ترجمۀ فارسی آن را به سه جلد و تحت عنوان: «نویسندگان روس»، «نویسندگان آلمانی» و «از آسیا تا آمریکا» با ترجمۀ علیاصغر حداد به بازار نشر سپرده است.
یورگن روله نویسنده و روزنامهنگار آلمانی (۱۹۸۶-۱۹۲۴) خود یکی از نویسندگان و روشنفکرانی است که در آغاز بشدت به اندیشههای کمونیستی گرایش داشته و مسحور آن بوده است، ولی بتدریج و با آشنایی از واقعیتهای تفکرات کمونیستی و سپس استالینیستی به منتقدی جدی تبدیل شده و از زمان پناهندگی به آلمان غربی، بهعنوان شاهدی تاریخی و عینی از تحولات ادبی در دوران کمونیستی، آثار فراوانی از خود ارائه داده است که به انعکاس این عصر مهم بپردازد.
در کتاب «ادبیات و انقلاب» هدف او از نگارش، تاریخ نویسنده و کمونیسم در سراسر جهان از ۱۹۱۷ تا ۱۹۶۰ است. کتاب پرحجم او در ادبیات روس از الکساندر بلوک تا دکتر ژیواگو را در بر میگیرد، به شعر پابلو نرودا و داستانهای ارسکین کالدول میپردازد و دامنۀ بحث را از آرای سیاسی توماس مان تا نقد لوشون میگستراند.
یورگن روله این وسعت دید و دامنۀ وسیع نگارش خود را در کتاب «ادبیات و انقلاب» نیز به سه حوزۀ جغرافیایی وسعت داده است و نویسندگان این قلمرو وسیع را در نگارش آثار ادبی که دارای درونمایه و پسزمینهای سیاسی بودهاند، بازخوانی کرده است. نویسندگانی که در دوران تسلط لنین و استالین قلم خود را بهعنوان سلاحی برگزیدند تا با سیاستهای این حزب در عرصههای گوناگون بخصوص در حوزۀ فرهنگی که با انتخاب کسانی چون ژدانف بهعنوان مدیر سیاست فرهنگی شوروی که با سیاستگذاریهای خود در مقابل هرگونه نگاه مخالف در مقابل تفکر کمونیستی حاکم ایستادگی میکرد و از فعالیت نویسندگان و هنرمندان معترض ممانعت به عمل میآورد و با هنرمندانی که با نظرات وی موافق نبودند برخورد مینمود، ایستادگی کنند.
روله در این اثر مراحل پیدایش و دگرگونی انقلاب و سیاست بلشویکی را از مجرای گزارش ادبی نویسندگان عصر، بازاندیشی و بازسازی انتقادی کرده و روابط روشنفکران و سیاستمداران را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. نویسندگان بسیاری در کتاب «ادبیات و انقلاب» یورگن روله و آثار و بخصوص سرنوشت آنان مورد توجه قرار گرفته است که هریک با نگارش خود بخشهایی از تاریخ تفکر چپ را نشان دادهاند. آثار کسانی چون بلوک، یسنین و مایاکوفسکی، کلیم سامگین و گزارشهایی دربارۀ نوشتههای آیساک بابل و شولوخوف و چیستی و چگونگی بیان ادبی آنها به گونهای که در آن واحد توانستند چندین متضاد را در اثر خود گرد هم آورند. اشارۀ این کتاب بخصوص به اثر معروفی از پاسترناک و بیان دقیق و هیجانی روله در آن که نشان میدهد چگونه پاسترناک در «دکتر ژیواگو» صدای روسیه را منعکس میکند. بخشی از کتاب که به این اثر اختصاص یافته است، رویکرد انتقادی تند و بیپروایی را که نویسنده علیه انقلاب کمونیستی بیان میکند و آن را از اساس فاقد اعتبار میداند به اشاره آورده است: «مارکسیسم کمتر از آن بر خودش مسلط است که بتواند علم باشد؛ شاخههای علمی معمولاً متعادلتر و منصفترند. مارکسیسم و عینیت؟ من جنبش فکریای نمیشناسم که در خودمحوری و دور از واقعیات بودن به پای مارکسیسم برسد. هر آدمی میکوشد فکرهای خود را از طریق تجربۀ عملی بیازماید؛ اما آدمهای قدرتطلب دست به هر کاری میزنند تا به حقیقت پشت کنند، چون به اسطورۀ مصونیت خود از خطا باور دارند. سیاست به من چیزی نمیگوید. من از آدمهایی که نسبت به حقیقت بیتفاوتند خوشم نمیآید.» شاعرانی همچون گومیلیوف، ماندلشتام و آنا آخماتووا که صدایی در انقلاب روسیه بودند، نتوانستند صدای خود را به جایی برسانند.
روله در کتابی که گسترۀ آسیا تا آمریکا را در بر گرفته است به تأثیر کمونیسم بر کامو، سارتر، ژید، مالرو، الوار، سلین و آراگون و همچنین بر نویسندگان ایتالیایی چون سیلونه، پاوزه، مالاپارته، موراویا و کارلو لوی میپردازد و بخشی از اعتراضها و مقاومتهایی که توسط نویسندگان و شاعران در برابر گستردگی تفکر استالینیستی در مناطق مختلف ازجمله در مجارستان روی داده است را شرح میدهد. «ظلمت در نیمروز» اثر آرتور کوستلر یکی از کتابهایی است که به ترور استالین پرداخته و در قالب آن مناسبات درونی حزب کمونیستی را با جزئیات و با بهرهگیری از شخصیتی خیالی تقریر کرده و رازهای نهفتهای از محاکمات نمایشی و از میان برداشتنهای مخالفان در این حزب را به نمایش درآورده است. شرح این بازجوییها و سرنوشت عدۀ بسیاری از نویسندگانی که در زندانهای شوروی بودهاند، محتوای بسیاری از آثار مورد توجه روله را شکل میدهد و از ارتباط عمیقی که میان ادبیات و کمونیسم بوده است، پرده برمیدارد.
مجموع هر سه کتاب فضای ادبیات و هنر نوشتاری را نشان داده و شرح میدهد که چگونه با فرازوفرود ساحت سیاسی که تحت تأثیر قدرت یافتن تفکرات و نظام کمونیستی در فضای سیاسی جهان حاکم شده بود به انتقاد و تحلیل شرایط پرداختند و نویسندگان به فراخور بازتاب عملکرد و تصمیمات این حزب در اجتماع و در زندگی مردم، آن را در آثار خود و در قالب شخصیتهایی که هریک نمادی از عناصر مغفولمانده یا مورد بیمهری قرار گرفته در زمان حاکمیت تفکر سوسیالیستی و کمونیستی بودند بیان میکردند و در نهایت نیز در دریای قدرت تفکر حاکم غرق میشدند.
نظر شما