قدس آنلاین- سردار سرتیپ حسین رحیمی؛ فرمانده جدید انتظامی پایتخت که سالی چند در سیستان و بلوچستان با قاطعیت تمام نظم و امنیت را در آن سرزمین پهناور برقرار کرده، از زمانی که رئیس پلیس تهران بزرگ شده با همان جدیّت و پشتکار دست به کار شد تا پایتخت را از دست خلافکاران و معتادان نجات دهد و به مردم بیدفاع و بیپناه، شهروندان عادی اطمینان بخشد که حوادثی مانند فاجعه بنیتای مظلوم، طفل هشت ماهه که دو انسان نمای بیرحم آن طفل بیگناه را روز روشن دزدیده و چند شبانهروز زجر کشش کردند و دور از مادر و مهربانیهای او به فجیعترین وضع کشتند تکرار نخواهد شد.
از روزی که سردار سرتیپ حسین رحیمی عهده دار ریاست پلیس تهران شده هر هفته یا ۱۰ روز پلیس با برنامهریزی دقیق به جولانگاههای اراذل و اوباش یورش میبرد. با شناساییهای قبلی، پاتوقهای اراذل و اوباش را کشف و آنان را با انواع سلاحهای سرد که در میان سلاحها سلاحهای گرم هم پیدا میشود (چون مثل آب نبات در همه جا پیدا میشود و بهای کلت ۴۵ آمریکایی ۶۰۰ هزار تومان و کلاشنیکف یا کلاشینکف ۸۰۰ هزار تومان است) دستگیر کرده و به قرارگاه پلیس میبرد.
چند شب پیش پس از تماشای عملیات پلیس تهران که بر غیرتمندی و وظیفهشناسی سرتیپ رحیمی تازه از راه رسیده آفرین گفتم، خانم گوینده تلویزیون ارتباط تلفنی با دادستان کل کشور برقرار کرد و خیلی ساده و مستقیم و بدون ایهام از ایشان پرسید، پلیس وظیفه خود را انجام داده است. حال، در مراحل بعدی برای ایمن ماندن شهروندان از شر این همه اراذل و اوباش چه اقدامی انجام خواهد شد؟
و دوستان محترم به جای پاسخ به این پرسش کاملاً صریح مطالب کلی و تئوری علمی مبسوطی درباره لزوم احترام به قانون از سوی همه شهروندان ایراد کردند که پاسخ پرسش نبود و مطالبی کلی و اخلاقی بود در نهایت تعجب و با احساس خوشوقتی از اینکه خانم گوینده جوان دقت نظر به خرج میدهد، دیدم سؤال خود را از نو تجدید کرد و از این مقام مسئول پرسید: «پرسیدم دادگستری در این مورد چه اقدامی خواهد کرد و در خصوص اینگونه اراذل و اوباش متعدد و برای ایمن داشتن جامعه از شر اینگونه خلافکاران چه تدبر خواهد نمود و با این افراد دستگیر شد، چه رفتاری خواهد شد؟»
از اینجا بیانات اصلی ایشان آغاز شد و معلوم شد وی معتقد است پلیس نباید بدون هماهنگیهای قبلی اراذل و اوباش را از سطح شهر جمعآوری کند زیرا مشغله دادگاهها زیاد است و زندانها جای کافی ندارد، بودجه کافی در دسترس نیست و برای اینگونه اقدامات که به خانوادههای داغدیده (مانند بنیتای نازنین) و سایر قربانیان این وضع نگران کنندهای که در جامعه برقرار شده و هیچ کس ایمنی ندارد باید هماهنگیهای بسیار انجام داد.
[لابد کمیسیونهای متعددی تشکیل شده و چون کمیسیون در ایران سر دراز دارد باید هفتهها و ماهها بگذرد تا به پلیس اجازه یورش بردن به پاتوق جنایتکاران و قاچاق فروشان و بچه دزدان و متجاوزان به ناموس و جیب بر و ذالک داده شود و در واقع جریان عادی، متعارف و فراموش شود!]
دیدم عمر نوح میخواهد و صبر ایوب که با توصیههای علمی و بسیط و اخلاقی که این مقام مسئول دادگستری میفرمایند امثال خانواده قلعه نویی پدر و مادر بنیتای مظلوم از شر خطاکاران، معتادان، دزدان، حشیش کشان و مصرف کنندگان شیشه رهایی یابند.
من انتظار داشتم ایشان با قاطعیت، عزم جزم دادگستری را برای زدودن این همه ناامنی و دزدی و خرده دزدی و کلان دزدی در سطح جامعه، آسوده کردن خاطر مردم از حیث ازدیاد بزهکاران و دزدان خانه و مطب و آرایشگاه و مغازه و بانک اعلام داشته به جای ارجاع امور به کمیسیونهای بدون ثمر میگفتند ما همه نوع حمایت از اینگونه کارهای عام المنفعه کرده، تدابیری خواهیم اندیشید که اراذل و اوباش و خطاکارانی که عبرت نمیگیرند به نواحی بد آب و هوا و جزایر تبعید شوند تا طی دوران اقامت در آن نواحی هم ترک اعتیاد کنند هم متنبه شوند هم سعی خواهیم کرد برای ایشان از طریق کارهای شرافتمندانه شغلی دست و پا کنیم و پلیس و سازمانهای تربیتی هم بر نحوه زندگی آنان نظارت خواهند داشت تا دوباره راه خطا نپیمایند.
به نظر من این حملات غافلگیرانه پلیس تصادفاً بسیار کار درست و منطقی است و در مردم احساس اطمینان ایجاد میکند.
نامی از بنیتای مظلوم بردم و بار دیگر احساس تأثر عمیقی کردم. باور کنید گریان شدم از اینکه دو انسان نما این طفل معصوم و نازنین و دوست داشتنی را بیرحمانه از آغوش مادرش ربودند با شقاوت و پرت کردن پدر او روی کاپوت خودروی پراید و انداختن مادر که به آیینه اتومبیلش چسبیده بود اتومبیل را دزدیدند. محمد متهم اول اعتراف میکند که صدای گریه کودک را شنیده و برگشته و او را دیده و دومی مهدی هم از آغاز در جریان تمام مراحل جنایت بوده است.
من چند هفته پیش که این حادثه روی داد با رئیس پلیس پیشین تهران، سردار سرتیپ ساجدینیا که مرد خوب، بزرگوار و وظیفهشناسی بود و با مطبوعات رابطه خوبی داشت تماس گرفتم. او خواننده نکته سنج کتابهایم بود. من پنج جلد کتاب طبق درخواست سازمان مطالعات و تحقیقات نیروی انتظامی درباره تاریخ پلیس ایران از سال ۱۲۵۶ هـ. ش تا ۱۳۵۷ هـ. ش- نوشتهام که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است.
مادر بنیتا در روز بازسازی حادثه در محل وقوع جرم گفته بود وقتی به کلانتری رفته مأمور کشیک گفته امروز پنجشنبه است، بروید شنبه بیایید. امروز آگاهی تعطیل است!
مادر بنیتا در روز بازسازی صحنه جرم گفت: «امروز که جمعه است پس چرا همه اینجا آمدهاید؟ در حالی که روزی که به کلانتری رفتم افسر یا درجهدار نگهبان گفت خانم امروز آگاهی تعطیل است. بروید شنبه بیایید.»
مادر بنیتا اصرار داشت که او را رد کردهاند (زیرا باید تشکیل پرونده میدادند، اظهارات شاکیه را مینوشتند و لابد حوصله نداشتهاند) خوب است نیروی انتظامی این موضوع را پیگیری کند. البته سرهنگ فلاح در دادگاه غیر این را گفته است. رئیس کلانتری گفت که فوراً اقدامات لازم انجام شده است (اما چند روز طول کشیده است) [از پنجشنبه تا سه شنبه] از سوی دیگر در دادگاه مطرح شد مادر بنیتا به یک گشتی راهنمایی و رانندگی متوسل شده و اتومبیل و شماره آن را به او نشان داده در دادگاه گفته شده: مأمور راهور مسافاتی خودرو را تعقیب کرده اما بدان نزدیک نشده. چرا؟ میترسیده از راننده دزد و شیشهای خطری متوجه او شود؟ بعد هم در سر راه قیامدشت لابد چون حوزه استحفاظیاش پایان مییافته او را به حال خود رها کرده است [برای چه- نمیتوانسته به سایر گشتیها خبر دهند] امیدوارم به همه این مسائل در دادگاه رسیدگی شود. سردار رحیمی دارد درست کار میکند و به جای نشستن و شنیدن خبر تبهکاریهای اراذل، خود و مردانش به سراغ آنان میروند. او را تشویق و حمایت کنید و دلسردش نکنید.
==
نظر شما