به گزارش خبرنگار قدس آنلاین، این رنج محرومیت را می توان در چشمان دختران زنان و یا حتی مردان عشایر و روستا نشینان دید که در آخرین نقطه های مرزی یاسوج با استان های چهار محال و بختیاری، اصفهان و خوزستان موج می زند.
زیلایی، سیلاب کلوار، پوله، برد پهن و الان مازه لیر ، نام های آشنایی برای جهاگرانی هستند که برای خدمت به این مردمان همیشه بار سفر را بسته اند و با راه اندازی اردوهای جهادی به کمک این مردم شتافته اند.
اما امروز قصه مردمان روستای مازه لیر با دیگر مردمان این دیار فرق می کند، مردمی که نان شان بلوط است و سوغات شان بنه و خوراکی شان از دامن کوه می آید و گرما بخش زندگی شان هیزم های بلوط است.
آری مازه لیر، روستایی در نزدیکی شهر مارگون در ۵۰کیلومتری شهر یاسوج مرکز استان کهگیلویه وبویراحمد است.
روستایی که امروز سایه محرومیت، روشنی این خاک و آب را در هم آمیخته و بجز کلمه محرومیت و نداشتن زیرساختها چیز دیگری بر پیشانی آنها حک نشده است.
هر چند در چهار دهه از انقلاب برکات نظام بر این استان باریده و مردم مدیون برکات انقلاب هستند، اما شعارهای برخی از دولت ها برای برداشتن غبار محرومیت این مناطق از جمله روستای مازه لیز برداشته نشده و همچنان مازه لیز از داشتن آب آشامیدنی حتی محروم است و دختران و مادران روستایی حتی برای تأمین آب خانه چشمنه های کوهستان را جست و جو می کنند.
باید گفت، مازهلیر امروز بعد از سالها همچنان آب ندارد، برق ندارد، بهداشت کافی ندارد و نبود گاز و خطوط ارتباطی رنجی دیگر بر رنج های مردم درد دیده این روستا شده است.
نبود امکانات اولیه سبب شده تا تحصیل و دریافت امکانات فرهنگی برای کودکان به رویایی بزرگ و دور از دسترس تبدیل شود.
متأسفانه امروز که برخی از مسئولان از ریشه کنی بی سوادی در کشور آمار می دهند اما باید دانست که بیشتر ساکنان روستای مازه لیر از کودک تا پیر بیسوادند و یا از توان خواندن و نوشتن اندکی برخوردارند.
کودکان مازهلیر به دلیل داشتن فقر زیاد و مشکلات زیاد زندگی، از صبح تا شب در کنار مادر و پدر به کشاورزی، کار خانه و پیمودن راه برای آوردن آب سپری میکنند و آرزو های کودکانه آنها به سرابی در آینده برایشان بدل شده است.
نظر شما