قدس آنلاین- خیلیها تصور میکنند نوشتن و حرف زدن درباره سیدالشهدا(علیه السلام) خیلی ساده است و در تصور برخی دیگر هم کار کردن برای ایشان چندان دشوار به نظر نمیرسد، ولی برای من که سالهای زندگیام به قلمزنی درباره اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) گذشته همه اینها دشوار است.
آخر ما کجا و این انوار مطهر کجا؟ فرشچیان کمترین بنده خداست که در برابر عظمت امام حسین(علیه السلام) ذرهای ناچیز هم نیست، اما آقا خودشان توفیق دادند که دست من برای قلمزنی ضریحشان به حرکت دربیاید.
اساساً در تمام هستی هیچ اتفاق خوبی بدون اذن خدا و عنایت چهارده معصوم(علیهم السلام) محقق نمیشود و من خودم را نوکر و خادم این خاندان نورانی میدانم.
فرشچیان از خود چیزی ندارد که به آن فخر و مباهات کند، هر چه هست به برکت محبت این انفاس زکیه است. من از کودکی دل به محبت امام حسین(علیه السلام) دارم؛ یادم هست دو بار در کودکی به پابوسی ایشان مشرف شدم و این همه به خاطر اهتمام و علاقه مادرم به زیارت بود و ایشان مهر و محبت حسینی را بر دل من و همه اهل خانه کاشتند.
اگر چه آن روزها زیارت کربلا بسیارسخت بود، اما بسیار به دل من نشست و از آن روز خواستم هر طور شده عرض ارادتی کوچک به محضر ایشان داشته باشم، تا اینکه سال ۸۵ توفیق نصیب حال این بنده کوچک خدا شد تا طراحی ضریح را به دست بگیرم، همان اول که دست به قلم شدم، از آقا خواستم این ضریح همان عرض ارادت کوچک من باشد که به عنایت خودشان کار پیش رفت.
من همواره اشکهای مادرم را که همیشه با شنیدن نام سیدالشهدا(علیه السلام) بر چهرهاش جاری میشد، در طراحی ضریح مرور کردهام، خدایش رحمت کناد که همین گریههای ایشان من را در این مسیر قرار داد.
امروز هر چه دارم به برکت اهل بیت(علیهم السلام) است و آرزوی من شفاعت سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ اگر آقا من را لایق بدانند و شفاعت کنند، دیگر بهشت معنایی ندارد، چون ایشان فردوس برینی است که در هیچ یک از بهشتها قابل تصور نیست.
من از ایشان میخواهم تا آخرین لحظه زندگی و حیاتم خادم ایشان و سایر حضرات معصومین(علیهم السلام) باشم، از ایشان میخواهم، طعم زیبای حسینی شدن و حسینی زندگی کردن را به من و همه دوستداران و محبان خویش بچشانند.
نظر شما