قدس آنلاین- در حوزه مطالعات قرآنی در دنیا، آثار و مجلات بسیار زیادی منتشر میشود؛ مثلاً دایرة المعارف قرآن که در ۶ جلد منتشر شده یا «QURAN Encyclopedia» که قرآن را بهمثابه یک دایرة المعارف قرار داده است. با یک جست وجوی کوچک با عبارتهایی مانند «Quranic studies» یا «Islamic studies» دهها، صدها و هزاران مجله و مرکز اسلامپژوهی پیدا میکنید. در تمام دانشگاههای اروپایی از آلمان گرفته تا انگلستان، فرانسه، هلند، اروپای غربی، آمریکای شمالی، کانادا، آمریکا همه و همه بر روی این موضوعات کار میکنند، اما متأسفانه با توجه به این حجم بالا، در کشور ما هیچ اقدام قابل توجهی شکل نمیگیرد.
علت اینهمه کمتوجهی چیست؟
آثار شرقشناسی را باید به سه دسته کلی تقسیم کرد: تبشیری، استعماری و علمی. برای آشنایی با آثار غربی دو راه وجود دارد؛ یا از طریق ترجمههای آنها یا از طریق زبان مبدأ باید این شناخت صورت بگیرد. اگر بخواهیم از رأس هرم به سمت پایین بیاییم، باید گفت، زبان مبدأ، اول انگلیسی بعد فرانسه و بعد هم آلمانی است. متأسفانه در محافل اسلامپژوهی ایران، آشنایی افراد با زبانهای انگلیسی، آلمانی یا فرانسه محدود است، ازاینرو کمتر به سمت بررسی این مباحث رفتهاند.
این ضرورت وجود دارد که در حوزههای علمیه و در دانشگاههای ما به زبان انگلیسی و به آموزش آن اهمیت جدی داده شود. امروزه دنیا به سمتی رفته که زبان علمی، «انگلیسی» است. اگر هدف و دغدغه انجام کار کاربردی و علمی داریم، باید در یادگیری انگلیسی کوشا باشیم. اینکه در داخل نوشته و خوانده شود، خیلی کار قابل توجهی انجام ندادهایم. بالاخره باورهای اعتقادی ما سر جای خودشان هستند، اما مهم این است که برای دنیا بنویسیم.
برخی اقدامهای موفق
برخی اقدامهای موفق در این زمینه توانسته در خاورشناسی متأخر نیز نتیجهبخش باشد؛ مثلاً در گذشته، شرقشناسان معتقد بودند که احادیث اسلامی ساخته قرن سوم هجری است، پس بهعنوان سند تاریخی، قابلیت اعتبار و اعتماد دارد. این حرف را ابتدا «گلدزیهر» مجارستانی در سال ۱۸۸۹ و بعد از آن در سال ۱۹۵۹ «شاخت» آلمانی مطرح کرد. این در حالی است که آبشخور بسیاری از مباحث اسلامی، روایات است و بسیاری از معارف اسلامی برگرفته از همین روایات است. سالهای سال این پیشفرض بر فضای فکری خاورشناسان حاکم بود، اما هنگامی که مسلمانانی مانند «مصطفی اعظمی» آثاری را به انگلیسی نوشت و «فوآد سزگین» به گفتههای شاخت و گلدزیهر نقدهای جدی وارد کرد، نقدهای آنها سبب شد که خاورپژوهان پسین مانند «هارالد موتسکی» به نقد اندیشههای خاورپژوهان پیشین بپردازند و بپذیرند که مسلمانان درست میگویند. این اتفاق چگونه رخ داد و از کجا او به این نتیجه رسید؟ بر اساس نقدهایی که کسانی مانند «محمدمصطفی اعظمی» نوشتهاند.
نکته دوم این است که متأسفانه برخی افراد، فضایی را ایجاد کردهاند که معتقدند هرچه غربیها گفتهاند، فاقد ارزش است و از همین رو کمتر به سراغ آن میروند. دنیای علم، این رویکرد را نمیپذیرد، در واقع آنها به زبانهای دیگر درباره اسلام مینویسند و در دنیا میپراکنند، اگر از نگاه شما نادرست است، باید پاسخ آن را بدهید، مهم جواب شما است.
ضرورت ایجاد ارتباط با بیرون جهان اسلام
هرچه ما بتوانیم با قلمرو جغرافیایی بیرون جهان اسلام ارتباط برقرار کنیم به نفع ماست. بهعنوان نمونه بسیاری از جنبههای اعجاز قرآن بر اثر ایرادها و اشکالاتی پدیدار شد که به این حوزه وارد میکردند؛ مثلاً علمای مسیحی در قرن سوم و چهارم ایرادها و اشکالاتی نسبت به قرآن مطرح میکردند و میگفتند در قرآن، تناقض و تضاد وجود دارد. عالمان مسلمان به تکاپو افتادند تا به این ایراد جواب دهند که نه تنها در قرآن تناقض وجود ندارد، بلکه این خود یکی از وجوه اعجاز قرآن است؛ یعنی قرآن کلامی است که طی ۲۳سال نازل شده و هیچگونه تضادی ندارد.
مسئله بعدی که به ما کمک میکند، این است که دیگران در فرهنگ و معارف ما مباحثی را میبینند که ما آنها را نمیبینیم؛ یعنی آنها از زاویهای به مباحث اسلامی نگاه میکنند که شاید مدتها از نگاه ما مغفول بوده است. با خواندن آثار و ارتباط با غرب میتوان پرسشهای جدیدی را به محافل پژوهشی اسلامی در ایران تزریق کرد. این مسئله میتواند بسیاری از مباحثی را که در حوزههای علمیه و در دانشگاهها وجود دارد از سکون و رکود خارج کند و موضوعات جدیدی را که دغدغه دنیاست به آنها تزریق کند و مباحث علمی ما را کاربردی کند.
استاد شهید مطهری میگوید: اگر ایرادها و اشکالات فلاسفه یونان نبود، کلام اسلامی به این رشد و بالندگی که امروز در اختیار ماست، نمیرسید. آنها ایراداتی میگرفتند و متکلمان مسلمان به تکاپو میافتادند که به آنها پاسخ دهند. این پاسخ دادن و ایراد و اشکال گرفتن سبب غنی شدن حوزه اسلامی میشود.
باید در دانشگاههای کشور ذیل همه گرایشهای علوم اسلامی به مباحث خاورشناسان در آن رشته خاص نیز به شکل ویژه پرداخته شود. باید قرآن و حدیث، فلسفه و کلام اسلامی، عرفان اسلامی، اخلاق اسلامی، فقه و اصول... همه را از نگاه خاورشناسان بخوانیم تا متوجه شویم در دنیا چه میگذرد. همچنین لازم است، صاحبنظرانی را که در دنیا وجود دارند در قالب همایشهای اسلامپژوهی به ایران دعوت کنیم و در این نشستها از کارها و دغدغههای آنها باخبر شویم. برخی دانشجویان ما باید بتوانند، بعضی از ترمهای تحصیلی را در آنجا بگذرانند. میتوانیم بهصورت مشترک استادی را از آنجا دعوت کنیم و در یک پایاننامه مشارکت داشته باشیم یا برخی از استادان ما برای تدریس به آنجا بروند.
ضعیف عمل کردهایم
مشکل عمده دیگر این است که در حوزه مطالعات اسلام شیعی در دنیا بسیار ضعیف عمل کردهایم؛ به این معنا که آثار و تفکر شیعی را به دنیا نشناساندهایم. این رسالتی است که در ایران بر عهده ماست که باید به شرقشناسان در حوزه فقه شیعی، حدیث شیعی، مطالعات قرآنی از نگاه شیعی، تفسیر از نگاه شیعی و... پاسخ دهیم. جای بسی تأسف است که آثار و فکر شیعی را به دنیا نشناساندهایم.
«توماس کارلایل» یک فرد مسیحی است که درباره امام علی(علیه السلام) میگوید: «وای به حال جهان صدر اسلام، به جای اینکه به دست ایشان قلم بدهند تا بنویسند، بیل دادند تا در نخلستانها کار کنند. » این نشان میدهد که «کارلایل» نهجالبلاغه را خوانده است. این در حالی است که در این میان صحیفه سجادیه و دیگر معارف شیعی نیز وجود دارد و باید تلاش کنیم، صحیفه سجادیهها و معارف اهلبیت(علیهم السلام) را به دنیا بشناسانیم. باید خاورپژوهان و شیعهپژوهان غربی را با اندیشههای درست و ناب شیعه آشنا کنیم زیرا ممکن است، برخی از شیعهپژوهان غربی، آرا و اندیشههای شیعی را از نگاه عالمان دیگر فِرَق یا از جاهایی که به آن آثار اعتمادی نداریم، خوانده باشند.
نظر شما