قدس آنلاین- پرورش مهمترین و حساسترین بخش در وزارت آموزش و پرورش است، به همین دلیل حاکمیت و مردم بیشترین انتظار را از این بخش بهغایت تأثیرگذار داشته و دارند و به قاعده مطالبات جدی از این دستگاه بزرگ فرهنگی و آموزشی به نام پرورشی رقم میخورد.
اینک به بهانه وعدههای تحولی و نوید کارآمدسازی برنامههای فرهنگی و تربیتی لازم دانستم در بایستگی بازمهندسی برنامهریزی این نهاد بزرگ، نکاتی چند را به وزیر محترم و مردان امور تربیتی پیشنهاد دهم:
یکم. امروز تربیت اصلیترین مسئله در آموزش و پرورش است و قوام و پایداری آموزش به تربیت در مدرسه وابسته است. با این نگاه تربیت نه تنها باری بر آموزش نیست که بال تعالی و رشد آن است.
موضوع تربیت در آموزش و پرورش که محوریترین مطالبه حاکمیت، مجلس و مردم است، هنوز بجد چارهاندیشی نشده و برای برون رفت از دهها دغدغه، اقدامی اساسی صورت نپذیرفته است. ناگفته پیداست با وجود فعالیتهای شایسته تحسین، هنوز به بخشهای زیادی از انتظارات مردمی جامه تحقق پوشانده نشده است.
امروز امور پرورشی با مشکلات عدیده ای از جنس ساختار، منابع انسانی و مادی و حتی مزاحمتها و کم مهریها مواجه است و میطلبد بررسی و مطالعات آسیب شناسانه مبتنی بر وضعیت، ماموریت و انتظارات صورت پذیرد.
با علم به این مسائل و با قطع نظر از اهمیت و اولویت مسائل پرورشی، مشکل اصلی در امور پرورشی را عدم مفاهمه بین مدرسه و ستاد میدانم و معتقدم هندسه ارتباطی معیوب و مشحون از برداشتهای غلط موجب شده تا مناسبات بین نیاز و برنامه معیوب شود.
به دیگر سخن ضعف آشنایی با زبان و زمان دانشآموزی برنامهسازیها را در حوزه تربیتی کم اثر ساخته و موجب شده است تا برنامهها از هندسه معکوس ذایقهمندی برخوردار نشده و اقدامات انجام یافته، بهنگام و نیاز شناسانه نشود.
دوم. امروز نگاه مدیران از ستاد تا صف آموزشی است و تربیت در دکترین تعلیم و تربیت جزو معدود برنامه نمادین جایگاهی ندارد. این نگرش خواسته یا ناخواسته بر ادبیات و تعاملات سایه انداخته و مدرسه و نظام برنامهسازی را آموزشی کرده است.
دور نیست اگر گفته شود مدرسه دیگر خاستگاه تربیت و خانه دوم نیست بلکه با ملاحظه و اغماض به یک آموزشگاه علمی در قامت دولتی مانند شده است.
تربیت دیر زمانی است که با مدرسه بیگانه شده و اولیای امر جز پاسخ به بخشنامههای چرخشی که همه ساله بازیابی میشود تعهدی بیش ندارند.
برای همین هم مدارس بیش از هر چیز شاکله آموزشی یافته و مدیران آن خود را بیگانه از امور تربیتی و تحت نظارت و هدایت معاونتهای آموزشی میدانند. مدیریت جدید باید پرورش را به مدرسه برگرداند و سهم و بهره آن را از این نهاد فرهنگی باز ستاند.
غبار غربت تربیتی که امروز بر تمام مدارس سایه انداخته است با بازگشت رویکرد تربیتی به مدرسه، زدوده خواهد شد.
دیر زمانی است که امور تربیتی از مدرسه گرفته شده و برای آن جز چند برنامه نمادین، نمایشی و همایشی برون مدرسهای باقی نمانده است.
سوم. امور تربیتی برای بازیابی خود باید فراتر از امروز، فردای دانشآموزان را آینده اندیشی کند.
اعتبار و ارزش امور پرورشی ارتباط تنگاتنگ با برنامه و فعالیتهای آن دارد. این مهم اگر متناسب با نیاز، ذایقه، مهارت و توانبخشی نباشد، مورد اقبال، حمایت و مشارکت و خودیاری واقع نمیشود.
شایسته است در صدر امور تربیتی انجمنی از فرهیختگان و صاحبنظران دین پژوهش، روانشناس، تربیتی، جامعهشناسی و برنامهریزی حضور یابند و برای دانشآموزان مناسبترین نسخه برنامه، تربیتی، فرهنگی را فراهم کنند.
به نظر میرسد برنامههای جاری که اغلب تکراری و بیارتباط با تئوریهای تربیتی است، اصلیترین مشکل دیروز و امروز امور تربیتی است.
چهارم. فضاهای تربیتی و فرهنگی فوق برنامهای یک سرمایه بزرگ و بهترین ظرفیت برای فرصتهای تربیتی است.
این فضاهای پرشمار که پرورشی را به یک بخش برخوردار تبدیل و از سایر بخشها ممتاز ساخته است، امکانات خوبی برای تسهیل تربیت و آموزشهای تربیتی و مهارتی فراهم می سازد.
استفاده از مدیران کارآمد فرهنگی و تربیتی و البته اقتصادی کمک میکند تا امور پرورشی از این امکانات برای توسعه برنامه و بهبود اهداف استفاده بهتری کند.
ناگفته پیداست واگذاری رفاقتی، تکریمی و ترحمی این اماکن به عناصر ناتوان و یا تغییر کاربری آنها از آسیبهای مبتلابه و خسارت های بزرگ به این سرمایه عظیم است.
پنجم. نخبگان پرورشی با وجود تلاش پیشینیان نتوانستهاند سهم خود را از فرصتها بگیرند. نخبگان فرهنگی، هنری و حتی اعضای مجلس دانشآموزی بهدلیل قابلیتهای فراوان میتوانستند در ردیف پذیرشهای ویژه دانشگاه فرهنگیان و استخدام درآموزش و پرورش باشند، اما این فرصت با وجود هزینه فایده و توجیه تربیتی آموزشی محقق نشده است.
این اتفاق بزرگ که با تدابیر هوشمندانه میتواند در قالب پذیرش و آزمونها و سهمیه اختصاصی قرار گیرد، پرورشی را به قوت و اقتدار بایسته در زمینه تأمین و توسعه منابع خواهند رساند.
ششم. باز تعریف و تفکیک برخی از مأموریتها در اصلاح مناسبات و جمعبندی فعالیتها مؤثر است.
عدم تعریف و تفکیک موجب شده تا تربیت از یک تکلیف اصلی و محوری به یک موضوع حاشیهای و تشریفاتی تبدیل شود. این عدم شفافیت ضمن ایجاد شایبه سلب مسئولیت تربیتی از بخش عظیمی از عوامل مؤثر مدرسه، رسالت عظیم کار تربیتی را که محوریترین مأموریت و مدرسه است ناخواسته به مصادره مربی تربیتی که یا در مدارس به کفایت نیست و یا ناخواسته و از جبر مازادی مربی تحمیلی شدهاند در آورد.
امروز در مدرسه محورهایی چون کار تربیتی و آموزشهای تربیتی و دینی، مدیریت تربیتی، فعالیت تربیتی که همه عوامل و ارکان مدرسه را بدون استثنا درگیر میکند در هم خلط شده و در یک کار نخ نما، تشریفاتی و رنگ و رو رفته مربیان امروز نمود یافته است.
این موضوع هر چند در نگاه نخست ساده بنماید، اما در واقع کلید حل بسیاری از مسائل فرهنگی کف مدرسه به شمار میرود.
نظر شما