قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: زیر و بمِ حال مان شده است؛ السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، یا غریب الرئوف الشهید! شده است سلام بر شما که سرایتان از نقاره و کبوتر و عاشق، خالی نیست!
سعادتی عظیم تر از رسیدن به سرای دوست سراغ نداریم...! آنجا که زبانِ حال، اشک است... بهشتِ اشک... .
آنجا که حضرت ابوالحسن؛ آغاز بیداری و رضا و هجرت است... و شاخه های انگور و دانه های زهرآلود، بی گناهند... وقتی دستِ جورِ مأمون، بیداد می کند.
الغوث... الغوث...
در حوالی بارگاه فاضل اولیا، دلمان پَر می کشد. دیگر از قدم ها و کفش ها، رها شده ایم. انگار شیدایی دارد کار خودش را می کند. تا غرقِ گنبدِ طلا، بهار ببینیم بر فراز فصلی سرد. انگار بی نهایت سنگین و سبکبالیم. انگار مسافر دیگری شده ایم.
در راه، تعلقات مان را جا گذاشته ایم... زخم ها و تمنّاها و پوچی ها را... همه ی ای کاش هایمان را دور ریخته ایم...
آقاجان! حالا جز مِهر شما در سینه نداریم. جز عرض ارادت به حضرتی که مدینه اش را وانهاد و غریبِ غربت شد.
ایمان داریم به حالِ آن دستانی که در پنجره فولاد و ضریح مطهر گره می خورند. به آن احوال ژرفی که اهل توس و خادم و زائر، مبتلایند.
پیاده قصد قربت کرده ایم و کیلومتری بیش نمانده به مدینه فاضله... نمانده تا وضویی... نمانده تا رضای شما به شهادت... به پرواز اندوهگین کبوتران... به آسمانی که در ازدحامِ فرشتگان محزون درآید.
تا آنروز که خراسان و نقاره ها، «یا رضاجان» سَر دهند و لاله های سرخ، شمع ها بسوزانند.
زیر و بم حال مان شده است اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أمینَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ، اَنْتَ اِلهی وَسَیدی وَمَوْلایَ.
نظر شما