قدس آنلاین- «شهید نظر میکند به وجه الله». این جمله زیبا و عمیقی است که گوینده آن یک عارف واصل و یک رهبر بزرگ است که خود بارها تا مرز شهادت پیش رفته و فرزند برومند خود را نیز در لباس شهادت دیده است.
نگاه زیبای امام خمینی(ره) به مفهوم «شهادت» برگرفته از دریافتهای عمیق عرفانی آن بزرگمرد است و مگر جز این است که «شهید» تا به مقامات معنوی و به معرفت شهودی نرسد، شهید نمیشود؟
بله! «شهادت هنر مردان خداست» و این واژههای شهودی از زبان امام راحل نشان میدهد که پیوند او با شهدا چقدر نزدیک و صمیمی است. پیوندی که بارها امام(ره) بر آن تأکید کرد و آرزوی دیرین خود را یعنی حضور و شهادت در کنار رزمندگان اسلام که فرزندان عارف او بودند، هیچگاه پنهان نمیکرد.
شهیدی که دارای مقام والای «شفاعت» است و پیامبر اکرم(ص) دربارهاش میفرمایند: «شهید هفتاد هزار نفر از اهل بیت (خانواده) و همسایگانش را شفاعت میکند تا آنکه همسایگان به نزاع میافتند که کدامیک به او نزدیکتر بودهاند».
همزمان با روز بزرگداشت شهدا، به سراغ حجت الاسلام والمسلمین علی سرلک روحانی نام آشنا و کارشناس برنامههای مذهبی تلویزیون رفتهایم و با او درباره «شهید» و مقام بلند «شهادت» گفت و گو کردهایم.
کلمه «شهید» از نگاه معرفتی چه بار معنایی دارد؟
«شهید» یکی از اسامی خداست و بیانگر این حقیقت باعظمت است که هستی، پنهان و آشکاری، ظاهر و باطنی و غیب و شهودی دارد. پرده و حجابی در برابر دید خداوند متعال وجود ندارد و او بر همه چیز «شاهد» است و به همه چیز تسلط و احاطه دارد. به فرموده قرآن کریم: «یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»؛ خداوند از همه پنهانیها آگاه است.
کسی که در راه جهاد و مجاهده الهی جان شیرینش را تقدیم میکند، او هم گویا به بارگاه شهود و مشاهده حقایق عالم دعوت میشود و راه پیدا میکند. چون شهید به ابعاد پنهان عالم راه مییابد. خدای متعال میفرماید: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»؛ یعنی شهید را مرده نپندارید بلکه او حیات دارد و دارای ادراک، دریافت و مشاهده است. شهید حیات دارد یعنی میبیند و میشنود و ارتباطش با عالم حقیقت، قوی و گسترده شده است از این جهت شهادت آرزوی همه اولیای خداست.
به قول حافظ:
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
در روایات هست که حتی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به واسطه شهادت به مقامی رسیدند که پیش از آن در چنین مقامی نبودند.
فرق بین موت و شهادت از کجا ناشی میشود با توجه به اینکه هر دو، رفتن و جدا شدن از عالم خاکی و وارد شدن به عالم ملکوت هستند؟
شهادت عالیترین شکل موت است. موت هم به معنی رفع تعلقات است. کسی که میمیرد، تعلقاتش را از این عالم قطع میکند. شهید انتخاب میکند و آگاهانه از این عالم قطع تعلق میکند. همه انسانها در حال باز گشت هستند؛ «انِّا الیه راجعون» اما شهید تصمیم میگیرد این بازگشت را با قدم اختیار و با شوق و میل برود و به همین دلیل والاترین و جذابترین شیوه مردن، شهادت است. به همین خاطر وقتی امام حسین(ع) از قاسم بن الحسن(ع) میپرسند مرگ در راه خدا را چگونه میبینی، محضر سیدالشهدا عرض میکند: «احلی من العسل».
در روایات داریم که انسانها اگر شهید نشوند، میمیرند پس چه بهتر و چه زیباتر که مردن انسان، اینگونه الهی و آگاهانه باشد. شهادت، انتخابِ یک مرکب راهوار و تیزپا برای پیمودن قوس صعود و حرکت در مسیر لقاءالله است.
به همین دلیل رهبر انقلاب فرمودند که شهادت یک مرگ تاجرانه به معنی درست کلمه است. کسی که تجارت با خدا را با اهدای جان خود انتخاب میکند به مقام والای «شهادت» نایل میشود و از عطایا و مواهب خاص الهی برخوردار میشود. در روایت هم از رسول اکرم(ص) داریم که «فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرجُلُ فی سبیلِ اللّهِ، فإذا قُتِلَ فی سبیلِ اللّه ِ فلیسَ فَوقَهُ بِرٌّ». یعنی بالاتر از هر کار خیری، خیر دیگری است تا آنکه مرد در راه خدا کشته شود که بالاتر از آن کار خیر دیگری وجود ندارد.
چه زمینههایی باعث رسیدن فرد به مقام والای شهادت میشود؟
در روایت داریم که «کما تَعیشون تَموتون و کما تَموتون تُحشرون» یعنی همان گونه که زندگی میکنید، میمیرید و همان گونه که میمیرید، محشور میشوید. یعنی شیوه زندگی شما شیوه مرگ شما را تعیین میکند. به تعبیر شهید احمد کاظمی، شهیدانه زیستن است که انسان را به مقام بلند شهادت نائل میکند. بنابراین مرگ ما بستگی به چگونه زیستن ما دارد و اینکه چه تمایلاتی داریم و دوست داریم در زندگی به همراهیِ چه کسی برسیم.
البته معنیاش این نیست همه کسانی که شهید میشوند در طول حیاتشان دارای مقامهای معنوی و سیر و سلوک بودهاند، بلکه بسیاری از کسانی که شهید شدهاند از همین انسانهای معمولی بودهاند، اما در عمق وجودشان محبتِ ایمان وجود داشته و به تعبیر قرآن «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ». محبت الهی در دل این افراد ریشه داشته و وارد عالم ملکوتی شهادت شدهاند. ممکن است شهادت برخی بر اثر جراحت در میدان نبرد هم نبوده باشد؛ کما اینکه در روایت هم داریم که «من مات علی حب آل محمد(ص) مات شهیدا». یعنی کسانی که با محبت آل محمد(ص) مردهاند، مرگشان مرگ شهیدانه است چرا که شهیدانه زندگی کردهاند و در جانشان محبت اولیای خدا پا گرفته است و اگر شرایطی برایشان ایجاد میشد، حتماً اهل نثار و ایثار جان هم بودند. پس کسی شهید میشود که وجودش متعلق به جبهه حق باشد و انتخابش او را به «حق» نزدیک کند.
چه پیوندی بین شهدا از صدر اسلام و عاشورا و شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم و مدافع وطن وجود دارد با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) میفرمایند در آخرالزمان، شهادت امت مرا گلچین میکند؟
یکی از مرزهایی که با نگاه موحدانه برداشته میشود، مرزهای زمان و مکان است. کسانی ممکن است در زمانه ما زندگی میکنند، اما دارند در حال و هوای شهدای کربلا زندگی میکنند. تعبیر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» هم به این حقیقت اشاره میکند. روز عاشورای ۶۱ هجری و زمین کربلا دارای یک ظرفیت فرازمانی و فرامکانیاند و افراد ممکن است در مکانهای مختلف دنیا مثلا آمریکا یا اروپا یا در ایران، تحت تأثیر عاشورا قرار بگیرند و عاشورایی هم زندگی کنند و به شهادت برسند. در احادیث هم داریم که اگر کسی خودش را برای ظهور امام زمان(عج) آماده کند، هرچند به چوبه تیری، گویا در خیمه رسول خدا(ص) هنگام جنگها حضور داشته و دوشادوش ایشان جنگیده است. به همین دلیل است که در دعا میگوییم «یا لیتنی کُنتُ معکُم فأفوزُ فوزاً عَظیماً». این «لَیت» به معنای یک آرزوی محال نیست، بلکه حقیقتی است که میگوید اگر من در آن زمان بودم، موانع را برای رسیدن به شما و فوز شهادت در رکاب شما، از میان برمیداشتم و امروز هم در واقع، همان روز است.
شهدای ما نیز داستانهای معجزهواری دارند و عجایبی از آنها مشاهده شده که بین شهادت آنها و شهیدان صدر اسلام رابطه معناداری برقرار میکند. مثلاً در عملیاتی که با رمز مبارک امیرالمؤمنین(ع) انجام میشد، بیشتر شهدا با اصابت به ناحیه سر شهید میشدند یا شهدایی که آرزوی بیسر شهید شدن را داشتند، همان برایشان تحقق پیدا میکرد و بسیاری از شهدا زمان و مکان شهادت خود را قبلاً بیان میکردند. این گونه شهادت برآیند یک تفکر عمیق توحیدی است و زمان و مکان کوچکتر از آنند که یگانگی و وحدت را بتوانند از میان بردارند. به قول مولوی: رگ رگ است این آب شیرین و آب شور در خلایق میرود تا نفخ صور.
فرهنگ شهادت یک فرهنگ زاینده است و مدام خودش را بازتولید و بازتکثیر میکند. در این زمانه هجوم امواج ابتذال که نوجوانان و جوانان ما را احاطه کرده، چطور میتوان از فرهنگ پویای شهادت استفاده کرد؟
بله! واقعاً زایندگی در دل شهادت و شهید هست و قرآن هم میگوید شهدا زندهاند. وصیتنامههای شهدا منبع بسیار غنی و خوبی است برای اینکه دغدغههای آنها را بدانیم و خودمان را به آن نزدیک کنیم. این وصیتنامهها میتواند رابطه ما با شهدا را بشدت نزدیک و صمیمی کنند و ما را از رهاوردهای معرفتی آنها بهرهمند کنند. به تعبیر حضرت امام(ره) پنجاه سال عبادت کردهاید خدا قبول کند، گاهی وصیتنامه شهدا را هم بخوانید. نکته دوم توجه به مسئلههای اصلی مورد نظر شهداست که در تحلیل وصیتنامههای آنها روشن شده است. چهار مسئله اصلی جزو دغدغههای شهداست: اول، بحث خدا و زندگی خدامحور؛ دوم، بحث امام حسین(ع)؛ سوم، جریان ولایت فقیه و چهارم مسئله حجاب. این چهار مسئله اگر مورد توجه ما قرار بگیرد، میتوانیم سنگربان خوبی برای جبهه شهدا باشیم.
نکته مهم پایانی هم مطالبه جریان فکری شهدا از حاکمیت و مسئولان است و اینکه تلاش کنیم مبادا فرهنگ شهادت و راه شهدا به فراموشی سپرده شود و هنگام رأی دادن و انتخابهای مهم سیاسی، افرادی را انتخاب کنیم که با فرهنگ شهادت و راه شهدا بیگانه نباشند.
نظر شما