قدس آنلاین-مهدویت باوری که گرچه شیعه پرچمدار تاریخی آن است، اما مقولهای بین الادیانی است که منجر به شکل گیری جریانهای سیاسی و فرهنگی در دنیا شده است. استعمار با تکیه بر عقیده منجی باوری به شکل دهی جریان هایی دست زده تا اندیشه مهدی باوری را از مسیر خود خارج کند.
دکتر امیرمحسن عرفان؛ پژوهشگر، مدرس مرکز تخصصی مهدویت و دانشگاه و نویسنده کتابهای «دولت خدا، دولت تزویر» (بازخوانی عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت و گرایش مردم به آنان) و «مواجهه ائمه(ع) با مدعیان مهدویت» از نقش استکبار در پیدایش مدعیان دروغین مهدویت میگوید.
یکی از مباحثی که حول محور مهدویت وجود دارد، ماجرای انحراف از اعتقاد به موعود است. علل این اتفاق در دورههای تاریخی به چه چیزی بازمیگردد؟
در واکاوی علل وقوع شکلگیری جریانهای انحرافی مهدویت میتوانیم به عوامل زمینه ساز، تسهیل کننده و شتابزا یا کاتالیزور اشاره کنیم.
در توضیح عوامل زمینه ساز میتوان به جهل و ناآگاهی مردم نسبت به مهدویت اشاره کرد که موجب مهیا شدن بستر مدعیان مهدویت شده است. مقوله منجی، موعود و آخرالزمان نیازمند مطالعات تخصصی است زیرا در گستره تاریخ مدعیان دروغین مهدویت از نبود اطلاعات کافی در این زمینه بیشترین سوء استفاده را کردهاند. یکی دیگر ازعوامل زمینه ساز، نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی جامعه است؛ وقتی که گسستهای اجتماعی در جامعهای فعال شود ومردم در اوج چالشهای اقتصادی باشند، زمینه فعالیت مدعیان دروغین مهدویت فراهم میشود. نجاتباوری و گرایش به منجی در فطرت همه انسانهاست؛ بنابراین در اوضاع نابسامان اجتماعی و اقتصادی گرایش به منجی چند برابر میشود و این گرایش زمینه را برای پذیرش ادعای دروغ مهدویت فراهم میکند. به عنوان مثال در دوره قاجاریه که اوضاع اقتصادی مردم وضعیت درستی نداشت، علی محمد باب ادعای مهدویت کرد و فرقه بابیه را بنیان گذاشت که در نهایت به پیدایش فرقه بهائیت انجامید.
یکی دیگر از عوامل زمینه ساز شکل گیری جریانهای دروغین مهدویت، فزون خواهی و زیاده طلبی اقتصادی مدعیان مهدویت است. این افراد برای دست یابی به اهداف اقتصادی خود به تقطیع روایت و تطبیق آنها بر افراد دست میزنند؛ مانند کاری که فرقه واقفیه در دروه امام رضا(ع) انجام داد و مهمترین دلیل پیدایش آن سوءاستفاده مالی از اموال امانت حضرت موسی بن جعفر(ع) بود، به همین دلیل منکر امامت امام رضا(ع) شدند. این جریان موجب شد تا یکی از برنامههای اصلی امام هشتم به مبارزه با جریان واقفیه معطوف شود.
باورهای غلط مانند تطبیقگرایی نشانههای ظهور از عوامل دیگر زمینه ساز شکلگیری جریان های دروغین مهدویت است، اما در دوره معاصر، حمایت استکبار و استعمار یکی از مهمترین عوامل زمینهساز شکلگیری جریانهای انحرافی مهدویت است. جریان انحرافی قادیانیه هندوستان با حمایت انگلیس شکل گرفت تا سلطه استعمار بریتانیا بر هند را توجیه کند. این جریان در برابر آزادیخواهی مردم هند قرار گرفت.
علاوه بر این، عوامل تسهیل کننده هم به گسترش ادعاهای دروغین منجی باوری کمک میکند؛ بی تفاوتی خواص جامعه به ایجاد انحراف در باورهای مردم و مهندسی فرهنگی در عرصه مهدی-باوری در بیرون مرزها باعث عمق یافتن برنامههای جریانهای انحرافی شده است.
سوءاستفاده از روایات، تقطیع، تطبیق و ساخت روایات یکی دیگراز عوامل تسهیل کننده است که در طول تاریخ بسیار تکرار شده است. مهمترین جریانی که این اقدام را انجام داد، دولت عباسی بود که با جعل روایت مدعی شدند مهدی موعود از فرزندان عباس است. فرقه بابیت، بهاییت و احمدالحسن با همین تطبیق گرایی، تطبیق و تفسیرنادرست از روایات به تحمیل عقاید خود به مردم پرداختند.
اما در خصوص عوامل شتابزا و کاتالیزور که به پیدایش جریانهای انحرافی مهدویت منجر شده است نیز میتوان به مسائلی چون مدل سازی مهدوی اشاره کرد. در طول تاریخ، مدلسازیهای فراوانی صورت گرفته است، به عنوان نمونه فردی درآفریقا مدعی شد که مهدی موعود است و از تبار فاطمیون است. یا محمدبن عبدالله نوربخش همانندی نامش با نام رسول الله را بهانهای قرار داد تا مدل سازی کند یا اینکه عدهای وجود خال برگونه مهدی سودانی که علیه استعمار قیام کرد را دلیلی بر موعود بودن او دانستند.
عوامفریبی مدعیان دروغین مهدویت از دیگر عوامل شتاب زاست. یکی از کارهای این جماعت زهدفروشی است، به عنوان نمونه در دوران غیبت صغری احمد بن هلال و مهدی سودانی با زهدفروشی توانستند مخاطبان بسیاری جذب کنند. ادعاهای واهی و غیرقابل اثبات مدعیان دروغین مثل خواب دیدن، الهام شدن مسائل متافیزیکی و... از اقدام هایی است که مدعیان دروغین مهدویت انجام میدهند و مردم به دلیل جهل، پذیرنده این ادعاها هستند. مثلاً ملااحمد قادیانی هند مدعی بود که میتواند بیماران طاعون زده را نجات دهد و این گونه به مخاطب خود القا میکرد که پیروی نکردن از او عواقب سنگینی خواهد داشت.
جهل مردم را یکی از عوامل مهم گسترش جریانهای انحرافی مهدویت عنوان کردید. نهادهای فرهنگی و حوزههای علمیه برای توقف این مشکل تاریخی جهان تشیع چه وظیفهای دارند؟
مهمترین رسالت حوزههای علمیه در برابر مدعیان دروغین مهدویت، مهندسی فرهنگ مهدویت است. این مهندسی باید چند ویژگی داشته باشد: دغدغه مبلغان مهدویت اثربخشی پیام باشد در حالی که متأسفانه گذشتهگرایی و پاسخهای کهنه به سئوالات جدید عرصه منجی باوری، آسیب مهم موعودباوری است. اتفاق بزرگی که باید رخ دهد این است که در حوزههای علمیه که معارف مهدویت در قالبهای جدید، در عین عمق علمی به مردم ارائه شود تا نگرش مخاطبین به مهدویت اصلاح شود. تولید و ارائه صحیح پیام مهدوی و داشتن چشم مسئله یاب در این عرصه، رسالت اصلی حوزویان است. افق حوزه علمیه در مهندسی فرهنگ مهدوی باید به گونهای باشد که مسائل را از یکدیگر تفکیک نموده و مدل محتوایی فرهنگ مهدوی با همکاری متخصصان این عرصه طراحی و ارائه شود.
نکته دیگر اینکه باید ارزیابیهای مستمر و مطالعات میدانی برای نیازهای معرفتی کودکان، جوانان و زنان و مردان صورت بگیرد. ما در صورتی میتوانیم گفتمان انتظار را در جامعه نهادینه کنیم که رصد هوشمندانهای ازفعالیتهای دینی رقبای ما صورت بگیرد. صهیونیسم مسیحی و یهودی فعالیتهای مهدویت ستیزی گستردهای دارند که باید رصد شود تا بتوان مهندسی فرهنگی مبتنی بر مبانی علمی انجام داد. به این معنا که باید قرارگاه گفتمان مهدویت در حوزههای علمیه ایجاد شود. باید اعتراف کنیم که رقبای ما برنامههای هدفمندی برای مهدویت ستیزی دارند که برون داد کار آنها انواع فیلمها و انیمیشن ها، تولیدات فرهنگی و هنری و عمیقترین مطالعات آکادمیک در عرصه نجات و منجی است. حوزه باید پرچمدار فرهنگ مهدوی باشد. اگر این پیام به شکل درست ارائه شود، نسخه درمان مشکلات جامعه خواهد بود.
شما به دو عرصه از فعالیت آکادمیک و رسانهای صهیونیسم برای فرقه سازی اشاره کردید. چرا غرب و استعمار برای تولید فرقه در مذاهب اسلامی برنامه ریزی میکند؟
ما اگر بخواهیم جریانهای انحرافی در جهان اسلام را بررسی کنیم، باید سه هدف استعمار را در تولید و حمایت این جریانها در نظر بگیریم؛ اولین هدف آنها خارج کردن دین از حوزه زندگی اجتماعی و سیاسی زندگی مردم است. تلاش میشود که به مخاطب القا شود که آموزه مهدویت نمیتواند نسخه واقعی نجات در جهان باشد، به همین دلیل مدلهای کاذب مهدویت را به مخاطبین خود ارائه میدهند و بیشترین سوءاستفاده را هم از همین مدلها دارند. هدف دوم به توجیه حضور در کشورهای مستعمره باز میگردد به عنوان مثال جریان «احمدالحسن» عراق توان و ظرفیت بخشی از جامعه شیعی را به خود مشغول کرده است. سومین هدف استعمار در این زمینه به تأثیرگذاری در افکار به جای کنترل نتایج در عرصه مطالعات آخرالزمانی باز میگردد. ما در زمانی زندگی میکنیم که جولانگاه اندیشههای آخرالزمانی است؛ اشغال فلسطین و قراردادن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل از اندیشههای آخرالزمانی صهیونیسم ناشی میشود. همچنین تقویت جنبشهای هزارهگرایی در مسیحیت از همین اندیشه است و این نشان میدهد زمانه ما زمانه بروز اندیشههای آخرالزمانی است. به اندازهای که در این برهه زمانی منجیگرایی در حال تفسیر است، هیچ گاه در طول تاریخ نبوده است و هرکدام از پیروان ادیان به دنبال زمینه سازی برای ظهورهستند. در این رقابت بین پیروان ادیان ابراهیمی، دشمنان ما با حمایت از جریانهای انحرافی در صدد ایجاد خلل در مهندسی فرهنگی مهدویت هستند تا ظرفیت شیعیان و حوزههای شیعی مشغول به چالشهای داخلی شده و تأثیرگذار نباشد.
این حجم گسترده از تلاش برای ایجاد جریانهای انحرافی چه آثاری در باره مهدویت میتواند داشته باشد؟
وجود جریانهای انحرافی در عرصه مهدویت هم پیامدهای مثبت داشته و هم آثار منفی. مشغول کردن ظرفیت کلان فرهنگی ما به این جریانها و سیطره اندیشه نااهلان برجامعه، عدم ثبات قدم در مسیر انتظار مهمترین اثر منفی این مقوله است، اما باید با عینک دیگری هم به این جریانها نگاه کرد که این جریانها باعث شدند تشیع در طول تاریخ به یک بلوغ اجتماعی درخصوص انتظار برسد؛ یعنی به یک خودآگاهی و خودباوری برسد و ذائقه مردم درباره مهدویت ارتقا یافته است. سنخ گرایشات مردم به عرصه مهدویت گرایشاتی است به ملاقات گرایی، تشرف، رؤیا و ادعای فرزندی و سید یمانی بودن. اگر راهبرد واحدی در بیان علایم ظهور داشته باشیم، میتوانیم از این شک به نحو خوبی استفاده کرد.
یکی از گروههای انحرافی مهدویت، جریان «احمدالحسن» است. یکی از مباحث پیرامون این فرقه خشونت و تروریست محوری است. چرا بعد از بهائیتی که مهربانی و انسانمداری را شعار خود کرده بودند، تولید چنین فرقهای در دستور کار استعمار قرار گرفت؟
چشم انداز دشمنان مهدویت ایجاد گسستهای فرهنگی اجتماعی در جهان تشیع است، اما در طول تاریخ ترفندهای استکبار تفاوت پیدا میکند، گاهی ترفند خرافه پردازی است و گاه از عالم گریزی و یا وضعیت سیاسی جامعه بهره برداری میکنند. در این شرایط طبیعی است که جریان بهاییت یا احمدالحسن تاکتیکهای متفاوتی برای رسیدن به چشم انداز استعماری داشته باشند. بهائیت یک مدل فرامرزی انحرافی بود که بیشترین سوءاستفاده را کرد و از ادیان مختلف جذب کرد، اما استعمار در جریان احمدالحسن را یک فرقه از درون شیعه استخراج کرد و درصدد ایجاد گسست فرهنگی و اجتماعی در جهان تشیع است. برای تحقق این هدف از خشونت استفاده میکند تا با پاشیدن بذر تعصب میان مریدان وی تا عالِم گریزی صورت بگیرد.
جامعه نخبگانی شیعه در کنار حوزه چه باید انجام دهد؟
ما بشدت نیازمند تدوین و ارائه الگوی مطلوب تبلیغ مهدویت هستیم. در جامعه ما برنامههای تبلیغی مهدویت روزمره شده است و آینده مطالعات حوزه مهدویت را رصد نکردهایم و باید تلاش ما براین امر متمرکز شود که سطح مطالعات مهدوی را در عرصه بین الملل گسترش دهیم تا این اندیشه صیانت شود. استفاده از اتاقهای فکر و نیروهای کارآمد در این عرصه از لوازم رسیدن به موقعیت برتر در عرصه منجی باوری است.
نظر شما