قدس آنلاین - گروه استانها - رقیه توسلی: قصه بلندی نیست، شاید همان باشد که بارها شنیده یا دیده ایم. پرش خوبی ندارد مرد بخت برگشته. می پرد اما نه به اندازه عرض جوی. به اندازه ای که یک پایش آویزان شود از دیواره پرآب و گل و گشاد کانال و پای دیگرش گیر کند به میله آهنی که آنجا روییده.
نان ها را آب با خودش می برد. بنده ی خدا را که از معرکه آب و باران می کشند بیرون، همانطور زخمی و خیس و هاج و واج با لباسی پاره می ایستد و می گوید شکر که جای نان ها نبوده است.
پنج دقیقه بعد از ماجرا، سفره درد و دل آدم های صف، باز می شود. یکی می گوید این چندمین بار است که می بینم آدم ها اینجا آسیب می بینند و شوکه و بهم ریخته و بی نان می روند.
دیگری ادامه می دهد: آقایون به جای یک کار منطقی، برایمان استخر رو باز درست کرده اند. اصلاً به جای آدم بزرگ - یک بچه را در نظر بگیرید - چه می شد آنوقت؟
بعدی هم به کارشناسی نبودن پروژه های کانال کشی، تلخ تر از همه می تازد. و از برف و پاییز و زمستان و روزهای لغزنده سال می گوید که نیاز به حمایت شهری بیشتر دارد.
نانوا که نان های بعدی فِر را روی پیشخوان می گذارد و پول ها را می گیرد در دنباله حرف مشتریان می گوید: چانه نزنید، زحمت بکشید بروید چند کیلومتر جلوتر پل را پیدا کنید.
اصلاً خودم باید دست بکار شوم و یک بنر اساسی بنویسم که: لطفا در روزهای بارانی و برفی، ریسک پریدن نفرمایید. احتمال موفقیت تان ۵۰ درصد بیشتر نیست.
این در دام معابر افتادن، زخم کهنه روزهای بارانی ست. انگار وقتی خاکستری می شود هوا و پای ابرها و چترها می آید وسط، بی بروبرگرد باید از هشدار جوی ها و چاله چوله ها مغفول نشد. از پایانی پُر از لغزندگی و آسیب دیدگی.
شاید در حوصله و مهربانی همه نانواها و همه کسبه ی شهر نباشد که تلنگر بزنند مراقب باشید، خطر در کمین است...
به نظرم زمان آن رسیده که از شهرداری و مسئولین امورشهری توقع مان را کم کنیم و برای هر کار کوچک و بزرگی آنها را به زحمت نیندازیم. بالاخره خدا چشم را داد برای دیدن و عقل را برای استفاده کردن. که تکیه گاهی مطمئن تر از هوشیاری و حواس جمع نیست!!
نظر شما