در پی افزایش حیرت آور قیمت برخی کالاها در کشور، کمپینی در فضای مجازی توسط علی کریمی بازیکن سابق تیم ملی فوتبال کشورمان شکل گرفته است که در آن از مردم تقاضا شده به مدت یک ماه، از خرید هرآنچه گران میشود بویژه طلا و خودرو خودداری کنند تا این حباب افزایش قیمت که عدهای سودجو به وجود آوردهاند از بین برود. ولی سئوال اینجاست که آیا وجود یک چنین کمپین هایی تا چه میزان میتواند کارایی داشته باشد و موفق عمل کنند. درهمین رابطه با غلامرضا حسنی استاد دانشگاه فردوسی و جامعه شناس گفتوگوی اختصاصی ترتیب دادهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
*این روزها در فضای مجازی شاهد ایجاد کمپینی توسط کسی مثل علی کریمی هستیم که در این کمپین از مردم میخواهد به خاطر گرانی «نخرند».سئوال اینجاست که آیا مردم با یک چنین کمپین هایی همراهی میکنند یا صرفا فقط کپی میکنند و عملا اتفاقی نمیافتد؟
**اساسا اینکه شخصیتها برای بهسازی الگوی مصرف به کاری ورود پیدا میکنند خیلی هم خوب است اگر اصل این ورود پیدا کردنها را بر تصحیح الگوی مصرف بگذاریم کار بسیار بسیار خوبی است از آن جهت که کسانی مثل هنرمندان و...که برندی دارند میتوانند هنجار ساز باشند و هستند پس اصل قضیه در جهت تصحیح الگوی مصرف امر بسیارخوبی است.
ولی حرف اینجاست که در این کمپینها نباید هدف ترغیب مردم به نخریدن باشد باید هدف حذف فرهنگ تظاهری مصرف باشد. ما نمیتوانیم به مردم بگوییم نخرند ما میخواهیم با این کمپینها پیام مصرف بهینه را به گوش مردم برسانیم.
پس اساسا این کمپینها میتواند موثر باشد.
*اینکه این کمپینها تا چه میزان موثر باشند به چه مواردی نیاز دارند؟
**بله اینکه این کمپینها موفق باشند یا نه به شیوههای اجرا، نحوه تبلیغاتش و...بستگی دارد. مثلا برنامهای مثل ماه عسل برد خیلی خوبی دارد و مشارکت خوبی ایجاد میکند.
ولی خب وقتی کسانی که خودشان به نوعی معروف هستند وقتی میآیند و الگوی رفتاری را معرفی میکنند این الگوها حداقل در بین کسانی که طرفدار این فرد هستند تسریع پیدا میکند. چون الگویهای مصرف به هر شکل تحت تاثیر اقتصاد است. در واقع تبلیغات بر اساس هدف ما میتواند یک تاثیر منفی یا یک تاثیر مثبت داشته باشد.
بنابراین به نظر من این میتواند در تصحیح الگوهای مصرف اثر گذار باشد. اما اینکه فکر کنیم که اینها بدون برنامه ریزی باشد ممکن است چون باید جنبههای تشویقی و تنبیهی همزمان در این الگوهااعمال بشود.
*آیا یک چنین کمپین هایی در کشور ما سابقه موفقیت دارند؟ اینکه چرا در کشورهای دیگر این کمپینهای خیلی موفقتر هستند.
**خود این کمپینها جنبه تظاهری واقعی دارد. یعنی ان کمپین هایی که راه اندازی میشود باید علت تاثیر گذاریاش را باید در فرایند دید. یعنی وقتی این کمپین تشکیل میشودمثلا در مورد یک امر خیر میدانند که این ادم مشهور کارش در این خصوص است این ادم در طول سال هم کار خیر انجام میدهد.
در تشکیل این کمپینها بحث اعتماد خیلی مهم است و این افراد باید در ابتدا اعتماد سازی کرده باشند وقتی افراد از نظر الگوی رفتار اقتصادی به فلان هنرمند یا ورزشکار اعتماد دارند تابع میشوند و تبعیت میکنند.
علت تاثیر گذاری این افراد نقشی است که در به سازی و جلوگیری از اسیبهای اجتماعی دارد. دراین کمپینها هر چه جنبههای عمومی بیشتر تبلیغ شود بهتر جواب میدهد چون این افراد نماینده یک تفکر هستند که باید این تفکر باید نهادینه شود.
*چرا تا به حال یک مسئول از مردم نخواسته که کالای گران نخرند؟
** ببینید ما باید ببینم در نظام الگوی مصرف چه چیزی منافع ملی ما را تامین میکند. ما باید تربیت بشویم که منافع ملی ما از منافع شخصی و گروهی مهمتر است وقتی در چارچوب منافع ملی تصمیم بگیریم ممکن است منافع فردی من متضرر بشود.
پس وقتی من میگویم باید خودمان را تربیت کنیم برای این است که این تربیت خروجی فرایند جامعه پذیری شهروند جمهوری اسلامی است.
در این خروجی باید عدالت وجود داشته باشد خب وقتی منی که مدعی این تفکر هستم وقتی میخواهیم به مردم بگوییم که فلان الگوی مصرف را رعایت کنند باید این قضیه را در اعمال من هم ببینند. هر چقدر این فاصله در گفتهها و اعمال ما بیشتر باشد این اعتماد لطمه بیشتری میبیند.
در واقع وقتی اعتماد تضعیف بشود تبعیت هم تضعیف میشود. ما باید ضریب اعتماد اجتماعی را بالا ببریم. که به هر شکل اگر الان میبینید که مردم پشت یک کمپینی میایستند هنوز این اعتماد در مردم وجود دارد و مردم در خیلی جاها نشان میدهند ولی باید قبول کنیم که بخشی از این اعتماد را از دست دادهایم. خب وقتی مسئولی که خود وارد کننده یک کالاست چگونه میتواند به مردم بگوید کالای ایرانی بخرید وقتی خودش وارد کننده کالای خارجی است.
به هر شکل نمیشود همه این مسئولیت را بر عهده دولت بگذاریم و نقش خودمان را فراموش کنیم همه ما مسئولیم ولی دولتمردان بیشتر و این رابطه دو طرفه است. هر چند سهم مردم در این میان بیشتر بوده است.
*از شکافی بین حرف تا عمل گفتید. چگونه میشود این شکاف را پر کرد؟
**عامل فرهنگ و فرهنگ سازی نقش مهمی در این قضیه دارد. اخلاق اجتماعی و ارزشهای دیگر خواهی میتواند این شکاف را پر کند.
*آیا نخریدن مردم میتواند در ارام کردن بازار موثر باشد یا صرفا یک جو روانی ایجاد میکند؟
**به نظرم باید اسم این کمپینها کمی با وسواس بیشتری انتخاب شود. نخریدن در حوزه توسعه اقتصاد شدنی نیست. نخریدن واژه درستی نیست نمیشود که مردم خرید نکنند.
ما که نمیخواهیم در توسعه مردم را به نخریدن ترغیب کنیم ما میخواهیم مردم را به درست خریدن ترغیب کنیم. گاهی این کلمات تاثیر منفی میگذارد ما باید در پی این ترغیب بازار کار ایجاد کنیم.
ما اگر میخواهیم مردم نخرند باید الگوهای تولیدمان را تغییر بدهیم و باید فرهنگ سازیاش را هم فراهم کنیم. این کمپینها میتواند گفتمان این قضیه را مطرح کند میبینید که الان افزایش خرید کالای ایرانی زیاد شده است ولی ماندگاری این کمپینها به عوامل زیادی بستگی دارد. و الگویی رفتاری میتوانیم بگوییم نهادینه شده که تداوم داشته باشد.
انتهای پیام/
نظر شما