قدس آنلاین: سیاست گذاریهای عربستان سعودی در عهد «ملک سلمان» بیش از پیش بر دخالت در دیگر کشورها مبتنی بوده و در سطح داخلی نیز شاهد اختلافات بسیار میان شاهزادگان و درباریان بوده است. به گونهای که طی چند سال اخیر عربستان سعودی کوشیده با حمایت از تروریستها در سوریه و عراق و راه اندازی یک جنگ خانمان برانداز علیه مردم بی دفاع یمن در امور داخلی این کشورها دخالت کند و در داخل نیز با انتصاب «محمد بن سلمان» به عنوان ولی عهد سعودی و برکناری «محمد بن نایف» از این سمت، سنت دیرین این کشور مبنی بر انتقال حکومت از برادر بزرگتر به برادر کوچتکر تغییر کرده و انتقال از قدرت از پدر به فرزند جایگزین آن شده است.
محمد بن سلمان که شاهزادهای جوان با آرزوهای دور و دراز است، در مسیر به قدرت رسیدن، با موانع بسیاری در مقابل خود مواجه بوده و مخالفان بسیاری را در دربار آل سعود دارد. او تاکنون کوشیده با دور ساختن شخصیتهای تأثیرگذار از حاشیه قدرت و دربار، برخی از این موانع را مرتفع سازد، ولی با این وجود هنوز برای رسیدن به قدرت موانعی را پیش روی خود دارد، به ویژه آنکه بسیاری از سیاست های او در منطقه طی سال های اخیر باشکست مواجه شده و چشم انداز اقتصادی عربستان نیز علی رغم تبلیغات رسانهای گستردهای که برای برجسته کردن اقدامات حکومت سلمان در راستای اصلاحات اقتصادی انجام گرفته است کماکان مبهم تیره است و، به گفته بسیاری از کارشناسان این چشم انداز چندان موفقیت آمیز نبوده و مشکلی را برطرف نمیکند. علاوه بر این، نارضایتیهای مردمی از سیاستهای خارجی و اقتصادی نیز طی مدت اخیر افزایش یافته و شیعیان این کشور نیز در منطقه الشرقیه، در محدودیت و محاصره شدید قرار دارند.
با این وجود، این شاهزاده جوان سعودی، رؤیاهای بسیاری در سر دارد و میخواهد ولو با باج دادن به آمریکا و یا عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی و فراموشی مسئله فلسطین هم که شده، بر مسند پادشاهی تکیه زده و قدرت را در عربستان سعودی در اختیار بگیرد، به ویژه آنکه او با اتکا به جوانی خود امید دارد دستکم پنجاه سالی را بر مردم عربستان حکمرانی کند.
با توجه به اهمیت تغییر و تحولات عربستان سعودی و سیاستگذاریهای حکومت این کشور در منطقه، بر آن شدیم تا با «احمد محمد آل الربح» یکی از فعالان حقوقی و مخالفان سیاستهای خاندان آل سعود در عربستان به بحث و گفتوگو بپردازیم که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
* یکی از برنامههای اصلی محمد بن سلمان آغاز برنامه اصلاحات اقتصادی در داخل بود که به این بهانه شاهد بازداشت، حبس خانگی و گرفتن بخش قابل توجهی از دارائی شاهزادگان و رقبای وی بودیم. محمد بن سلمانچه رؤیاهایی در سر دارد؟ آیا ابزارهای لازم برای تحقق رؤیاهای خود را دارد؟
** محمد بن سلمان ولی عهد عربستان سعودی ادعا دارد که میخواهد نظام اقتصادی کشور را تغییر دهد و تحولاتی را در سطح زندگی اجتماعی ایحاد کند؛ او برای این منظور سقف زمانی ۲۰۳۰ را تعیین کرده است، ولی جدول زمانی معینی را که از خلال آن مراحل حصول این چشم اندازها روشن باشد، ارائه نداده است؛ به عنوان مثال، نگفته است که در سال اول، دوم، سوم و همینطور تا سال آخر چه اقداماتی را انجام خواهد داد، بنابراین بسیار دشوار است که این چشم انداز عملیاتی شود. ایده فروش سهام شرکت آرامکو نیز که آن را مطرح کرده و پایه و مبنای چشم انداز خود قرار داده است، اقدامی غیر قانونی است و بن سلمان مالی را به فروش میرساند که برای او نیست؛ چراکه شرکت آرامکو، متعلق به مردمی است که زیر پایشان رود نفت جاری است و این شرکت ملک شخصی خاندان حاکم آل سعود نیست؛ از این رو به مشتریان و خریداران خارجی سهام شرکت آرامکو میگوئیم که مالک اصلی این شرکت یعنی مردم عربستان در این معامله حضور ندارد و براین اساس سرمایهگذاری شما غیرقانونی است. صحبت هایی که ولی عهد سعودی در مورد بنای شهرهای بزرگ اقتصادی مانند شهر «نیوم» نیز مطرح میکند، سخنی است که تنها بر روی کاغذ نوشته شده و پادشاهان پیشین نیز در مورد ساخت چنین شهرهایی سخن میگفتند، ولی عملاً شهری اقتصادی که منفعتی برای مردم داشته باشد احداث نشد.
* عزل محمد بن نایف ولی عهد قانونی بر اساس عرف جاری در عربستان، و جایگزینی محمد بن سلمان عملا پشت پا زدن به سنت معمول انتقال قدرت در عربستان بود. آیا محمد بن سلمان میتواند بدون چالش از این مسیر بر کرسی پادشاهی در آینده تکیه زند؟
** این اتفاق با توسل به سرکوب همه منتقدان و مخالفان درداخل حکومت صورت گرفت. در حالی که تاکنون در خاندان آل سعود مرسوم بوده حکومت از برادر بزرگتر به برادر کوچکتر انتقال یابد، امروز می بینیم که با تعیین "محمد بن سلمان" به عنوان ولی عهد، این سنت تغییر کرده و حکومت از پدر به فرزند منتقل شده است. "بن سلمان" برای عملیاتی کردن این فرآیند، رقبای خود از جمله "متعب بن عبدالله" وزیر گارد ملی و "محمد بن نایف" وزیر کشور که قدرت نظامی داشتند را از صحنه و حاشیه قدرت دور کرد و افرادی مانند "ولید بن طلال" نیز که قدرت مالی و اقتصادی داشتند را نیز به سرنوشتی مشابه دچار کرد و این بدان معناست که تمام مخالفان احتمالی با پادشاهی "بن سلمان" سرکوب شدند. اما مخالفتهای داخلی در عربستان بر علیه حکومت سلمان در این مدت رو به افزایش بوده و اعتراضات متوقف نشده است. به همین دلیل هم محمد بن سلمان با توسل به قدرتهای خارجی مثل آمریکا و نزدیک شدن به اسرائیل میکوشد بر این مشکلات غلبه کند.
* بن سلمان اینگونه تظاهر میکند که می خواهد از عقیده افراطی وهابی فاصله گرفته و با انجام برخی اصلاحات جامعه سعودی را به سمت ایجاد برخی آزادیهای اجتماعی سوق میدهد؛ آیا او واقعا در اجرای این تصمیم جدی است؟
** باید توجه داشت که وهابیت یکی از ابزارهای خاندان حاکم بر عبستان است؛ در واقع مفتیهای وهابی گماشته حکومت هستند و اگر کسی حرفی را در مخالفت با خاندان حاکم بر زبان بیاورد، اگر سنی باشد سرنوشتش زندان است و اگر شیعه باشد در ملأ عام اعدام و با شمشیر گردنش قطع خواهد شد؛ بنابراین آل سعود حاکم مطلق در عربستان است و وهابیت همواره همان چیزی را گفته و تأیید کرده است که آل سعود میخواهد، در نتیجه نزدیکی یا دوری بن سلمان از عقیده وهابیت کاملاً بی معناست.
* سیاستهای خارجی بن سلمان را در منطقه از جمله سوریه، عراق و یمن این کشور در مدت اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟ قاطبه کارشناسان محمد بن سلمان را رکورد دار شکست سیاست خارجی عربستان معرفی میکنند.
**جنگ عربستان علیه عراق از سال ۱۹۹۱ آغاز شد و تا سقوط موصل به دست داعش ادامه داشت و پس از آن نیز با حمایت از این گروه تروریستی عراق را با مشکل مواجه کرد. خاندان آل سعود جنگ خود علیه سوریه را از سال ۲۰۱۱ شروع کرد و جنگ آنها علیه یمن، از زمان اشغال منطقه مرزی "نجران" آغاز شد. جیزان و عسیر نیز سرزمینهای استیجاری یمنی هستند که باید هر بیست سال یک بار تمدید شود، ولی عربستان آن را به اشغال خود در آورده و سالهای گذشته با گماشتن "علی عبدالله صالح" به حکومت یمن، اراده مردم این کشور را در اختیار خود گرفته بود.
مقصود من از طرح این صحبتها آن است که سیاست های (خصمانه و تجاوزکارانه) عربستان مقابل این سه کشور از زمان رسیدن "محمد بن سلمان" شروع نشده، بلکه این سیاستی مستمر است که بن سلمان آن را به ارث برده است، اما از شانس بد او، زمانی به قدرت رسیده است که طرح های سعودی در این کشورها با شکست مواجه شده و هیچ موفقیتی را همسو با اهداف خود محقق نکرده است. محمد بن سلمان به دلیل تجربه کم و غرور زیاد نتوانست این روند را در کند و مسیر خود را تغییر دهد و با سرعت بیشتری در این جریان افتاد.
* سیاستهای تخاصمی عربستان علیه ایران اما در دوره سلمان تشدید شد و به قطع روابط دو کشور انجامید. عربستان سعودی اخیراً با درخواست آمریکا مبنی بر افزایش تولید نفت برای پرکردن جای خالی تولید ایران در صورت اعمال تحریمها موافقت کرده است؛ با توجه به اینکه افزایش میزان تولید موجب کاهش بهای نفت خواهد شد و عربستان سعودی از اوضاع اقتصادی مناسبی در شرایط کنونی برخوردار نیست، آیا امکان اجرای این درخواست آمریکا برای عربستان وجود دارد؟
** عربستان همین حالا هم با مشکلات اقتصادی و کسری بودجه مواجه است. بنابراین اگر بهای نفت سقوط کند، به مفهوم آن است که آمریکاییها میخواهند از شر خاندان حاکم بر ریاض خلاص شوند ، چرا که عربستان همه چیز را در منطقه و دنیا باخته و هیچ ابزاری جز بشکههای نفت ندارد و اگر آن را هم در منازعه میان آمریکا و ایران از دست دهد دیگر هیچ ندارد و این مسئله به ضرر ریاض تمام میشود . ولی من معتقد هستم که این سرو صدای آمریکا برای کاهش قیمت نفت، در جهت بهبود وضعیت مذاکراتی خود با ایران است؛ چرا که پس از پیروزیهای ایران در منطقه و شکست آمریکا و متحدانش، هیچ ابزاری جز نفت در دست آمریکاییها باقی نمانده است.
* شرایط شیعیان عربستان را چگونه توصیف می کنید؟
** شیعیان عربستان در منطقه "الشرقیه" بیشتر از آنچه حقشان است را مطالبه ندارند. آنها میخواهند اداره مؤسسات دولتی در منطقه در اختیار خودشان باشد و صدها هزار نفری که حکومت ریاض آنها را از دیگر مناطق به آنجا آورده، به شهرهای خود بازگردند. شعیان بیش از هشتاد درصد ساکنین این منطقه را شکل میدهند، ولی آل سعود با کشتار فعالان شیعه و یا حبس و شکنجه، آنها را سرکوب و خواستههایشان را پایمال میکند، از این رو بسیاری از فعالان به خاطر ترس از کشته شدن و شکنجه مجبور به سکوت میشوند و یا آنکه به خارج از کشور مهاجرت میکنند که من خود یکی از آنها هستم. تمام این اقدامات رژیم آل سعود، در قوانین بینالمللی جنایت علیه بشریت محسوب میشود و مستوجب محاکمه در دادگاههای بینالمللی است.
انتهای پیام/
نظر شما