مادر سنگدل که هم اکنون 19 ساله شده است و همچنان به واسطه قتل پسر یک روزه اش، پشت میلههای زندان به سر میبرد، هفته گذشته باز هم برای طی شدن دیگر مراحل قضایی پرونده به شعبه 211(شعبه ویژه قتل عمد) دادسرای عمومی و انقلاب مشهد منتقل شد. در حالی که مادر کودک کش انتظار فراخوانده شدنش را از سوی بازپرس میرزایی میکشید، به سراغش رفتم و از او خواستم به چند سال پیش برگردد و دلایل قتل کودکش را بازگو کند.
■کجا به دنیا آمدی؟
گرگان متولد شدم اما در کاشمر بزرگ شدم.
■چه سالی بچهات را به قتل رساندی؟
سال 95 او را کشتم.
■آیا این جنایت دلیل خاصی داشت؟
زمانی که ازدواج کردم،14 ساله بودم و همسرم 30 ساله؛ پس از چندین ماه زندگی مشترک، اختلافات ما شروع شد. شوهرم معتاد بود، دست بزن هم داشت و بارها من را در حالتی که در توهم پس از استعمال مواد قرار داشت، زیر مشت و لگد گرفته بود.او مردی بدبین بود و همیشه به من تهمت ارتباط نامشروع میزد. یک مرتبه هم با چاقو به من حمله کرد و ضربهای به زیر قلب من زد که جای پارگی ایجاد شده هنوز روی بدنم وجود دارد.
■ چرا از او شکایت نکردی؟
شکایت کردم و به زندان هم افتاد، اما با سند آزاد شد. در میان تمامی مشکلات، اواخر سال 94 در حالی که 16 ساله بودم،از شوهرم جداشدم.
■ پس از طلاق چه کردی؟
مدتی بعد، به خاطر اینکه من کم سن و سال بودم و سرپناه و خانوادهای هم نداشتم، به عقد مرد دیگری در آمدم، اما این بار به صورت موقت ازدواج کردم. نمیدانستم پیش از آنکه از او طلاق بگیرم باردار شدهام.حتی چند ماه اطلاعی از این موضوع نداشتم.
■ چطور شد که دست به قتل فرزندت زدی؟
آن روز، در خانه تنها بودم که نوزادم در دستشویی و هشت ماهه به دنیا آمد. تا بچه ام- که پسر بود - به دنیا آمد و صورتش را دیدم که با پدرش مو نمیزد، یک باره تمامی خاطرات تلخ زندگی مشترک با شوهرم، آن تهمتهای ناروا و کتکهایی که خورده بودم، جلوی چشمم زنده شد، داخل خانه رفتم و قیچی برداشتم و بند ناف بچه را در دستشویی قطع کردم. وقتی بند ناف را قطع کردم، دست هایم را دور گلویش فشردم و خفهاش کردم.
■ در ادامه چه کردی؟
پس از آن هم با همان قیچی که نافش را قطع کرده بودم، یک ضربه هم به شکمش زدم. آنقدر از شوهرم نفرت داشتم که دوست داشتم بچه را قطعه قطعه کنم.
■ حتی یک لحظه هم حس مادری و ترحم به سراغ تو نیامد؟
چون واقعاً از شوهرم متنفر بودم این فکر هرگز به سراغم نیامد. هیچ احساسی به بچه نداشتم.
■ چطور ماجرا لو رفت و دستگیر شدی؟
وقتی که جفت را بیرون کشیدم، از حال رفتم و بی هوش شدم. چند ساعت بعد همسرم به خانه آمد و متوجه ماجرا شد و موضوع را به پلیس اطلاع داد. من را به بیمارستان بردند، سه روز بیهوش بودم و زمانی که حالم بهتر شد، به زندان منتقل شدم.
■ از قتل کودکت پیشمان نیستی، اگر به گذشته برگردی باز هم این کار را خواهی کرد؟
اگر شوهرم بد باشد باز هم همین کار را میکنم، نمیتوانم دروغ بگویم هنوز هم از شوهرم کینه دارم. من در این دنیا هیچ کس را ندارم، زمانی که من به دنیا آمدم مادرم من را رها کرد و رفت. پدرم هم وقتی پنج سالم بود به جرم قتل، قصاص شد. جرم پدرم هم قتل برادر داماد در یک مجلس عروسی بود.
نظر شما