هفته گذشته به قول خراسانیها «ناخوش احوال» بودم و نتوانستم بنویسم. از اول این هفته اما همچنان ستون تعطیل ماند، با آنکه شکر خدا، بیماری تمام شده بود... یکی دو ماه قبل وقتی پس از یک سال ننوشتن بنا شد بار دیگر «مشت بر سندان» در اینجا دایر شود، روزهای اول حیران مانده بودم درباره چه بنویسم؟ خبر زیاد بود، تحلیل خبر هم فراوان، اما همه مسئلهدار بودند! اگر بخواهم سرتان را درد نیاورم، باید بگویم دو تا مشکل اصلی داشتند. اول اینکه تقریباً تمام اخبار داغ و قابل بحث تأسفبار بود، این یکی از آن یکی تلختر. در حالی که من از شروع دوباره ستون عهدم با خودم این بود که چیزی و طوری بنویسم که حال خواننده مطلبم پس از مرور این چند خط، بدتر از قبل نشود.
میدیدم هزار و یک دردسر هست، هر که را میدیدی حرف و خبر مأیوس کنندهای داشت. گفتم اصلاً سهم این دو سه پاراگراف من و اصلاً رسانهها و اصولاً رسانه در این ممکلت و در زندگی شما که خواننده این جریده باشی چقدر است که باز همان هم صرف تلختر شدن کامتان شود. پس با قلمم قرار گذاشتم از خبرهای خوب حرف بزنم، اما در همان قدم اول... آهان! تازه یک مشکل را گفتم و آن اینکه همه خبرها ناخوش احوال بودند. مشکل دومی که بزرگتر از اولی بود، تکراری بودن همین چهار تا خبر موجود بود. یعنی تا نقلی میشد، به قول و تعبیر ادبیات نسل جدید، در سیم ثانیه عالم و آدم در 6 جهت جهان آن را شنیده و تحلیل و تفسیر هم کرده بودند و چیزی نمیماند که امثال من پیدا کند و درباره اثر نظری بدهد و برود برای بررسی و حروفچینی و چاپ و... تا روز بعد تازه به دست شما برسد کل قصه بیات شده و همان طعم تلخش هم رفته بود. می شد بی مزه محض! باری حالا که پس از یک هفته و اندی باز دست به قلم شدم، همین وقفه اندک، باز اسباب تجدید آن معضل شد. درمانده بودم بین این همه خبر بد، چه خاکی به سر بریزم تا اگر نمیتوانم حالتان را خوب کنم، بدتر نکنم. خیلی فکر کردم. انصافاً یکی از دلایل طولانیتر شدن این غیبت نیز همین بود. خلاصه به این نتیجه رسیدم که «گور بابای خبر»! خبر مرگ مفاجا نیست که، خبر را هم خودمان میسازیم دیگر. پس میتوان یک مدت، لااقل برای یادداشت نخست آن هم پس از چند روز ناپدید شدن از هیچ خبری حرف نزد. فضای مجازی و حقیقی لبریز از استرس و دروغ و لجبازی و... شده. این را بگویم و به قول اهل منبر، عرض امروزم خلاص! مادران ما خون فرزندانشان را پای غرور این خاک ریختند. این سرزمین قیمت دارد. مثل بعضی از این ممالک قلابی رایج، زاده امروز و دیروز نیست. نمی گذاریم قطرهای از آن خونها هدر شود. منتقدیم، معترضیم، حتی شاید خیلیهایمان از خیلی چیزها عصبانی هم باشیم، اما ناامید نیستیم، زیرا گردنههایی عجیب و غریب تر را پشت سر گذاشتهایم. اما این روزهای آزمون و دوست و دشمنان این روزها را نیز از یاد نمیبریم.
۲۰ تیر ۱۳۹۷ - ۱۱:۳۶
کد خبر: 609722
خبر مرگ مفاجا نیست که، خبر را هم خودمان میسازیم دیگر. پس میتوان یک مدت، لااقل برای یادداشت نخست آن هم پس از چند روز ناپدید شدن از هیچ خبری حرف نزد...
نظر شما