روایت، داستان زنی معتاد به نام مهسا (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده و مجدد ازدواج کردهاست. زن معتاد که به دروغ گفتهاند فرزندش (باران/گلی) مرده، متوجه میشود کودکش زنده است. پیگیریهای زن برای پس گرفتن فرزندش مشکلاتی را برای پدر، دختر و زن جدید (مهناز افشار) به وجود میآورد.
«دارکوب» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی بهروز شعیبی و به تهیهکنندگی سید محمود رضوی محصول سال 96 است. این فیلم داستان اجتماعی روابط انسانی افراد جامعه را در
رو در رویی با معضلات اجتماعی و اعتیاد روایت میکند. دارکوب، نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلم سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر شد و سارا بهرامی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را به خاطر بازی متفاوتش در این فیلم، گرفت. آخرین ساخته شعیبی، نظرات موافق و مخالف منتقدان را به همراه داشته است. جبار آذین، منتقد سینما معتقد است که این فیلم ساختار و محتوای خوبی دارد و بخشی از مشکلات جامعه را به تصویر میکشد. او با اشاره به فیلمشناسی کارگردان این اثر به خبرنگار ما میگوید: بهروز شعیبی فیلمساز جوان و مستعدی است که کار در سینما را با بازیگری در فیلمهای مختلف سینمایی و تلویزیونی آغاز کرد و اکنون در جایگاه کارگردانهای مطرح سینمای ایران ایستاده است. نخستین فیلم سینمایی او در مقام کارگردان با نام «دهلیز»، نشان داد که این فیلمساز میتواند نگاه تازهای از زوایای مختلف به مسائل اجتماعی داشته باشد. در ادامه فیلم «سیانور» نشان داد که شعیبی علاوه بر دغدغههای اجتماعی، به تاریخ و وقایع سیاسی ایران هم علاقه مند است.
■ نگاه تازه فیلمساز به موضوعی تکراری
دارکوب فیلمی اجتماعی است که در نگاه نخست و با توجه به موضوعات متعدد و محوری فیلم، اثری تلخ اما اثرگذار است. آذین میگوید: در سالهای اخیر در عرصه تولید فیلمهای اجتماعی، فیلمسازان زیادی فعال شدهاند، اما نگاه اکثر آنها به مسائل اجتماعی یکجانبه بوده که حاصل تولید آثار سینمایی آن ها، فیلم هایی تلخ و سیاه نما بوده است. البته به تعداد معدودی هم فیلم هایی با جنبههای مثبت اجتماعی ساخته شده است، اما یک فیلم اجتماعی شاخص باید جنبههای مثبت و منفی مسائل اجتماعی را مورد توجه قرار دهد.
این منتقد سینما توضیح میدهد: دارکوب اگرچه به لحاظ مضمون، تلخ است و تا مرز سیاه نمایی پیش رفته، اما با پرداختی که فیلمساز از این موضوع داشته از پرتگاه سیاه نمایی به سلامت عبور کرده است. موضوع محوری این فیلم، بارها در فیلمهای مشابه و مجموعههای تلویزیونی تکرار شده، اما زاویه نگاه فیلمساز و پرداختی که از آن صورت داده است، برای مخاطب تازگی داشته و تأثیرگذار است.
به گفته او، پرداختن به مسائلی همچون اعتیاد، بی خانمانی و مشکلات پیش روی زنان معتاد در فیلم دارکوب مد نظر بوده است، اما شعیبی تلاش کرده که ضمن بازگویی بخشی از واقعیتهای تلخ جاری، از امید و ایمان هم فاصله نگیرد به همین دلیل در پرداخت موضوع و انتخاب ساختار هنری، توجه لازم را داشته است. در فیلم علاوه بر خط روایی اصلی داستان، به شیوهای مستند گونه شاهد فراز و فرودهای زندگی شخصیت اصلی فیلم هستیم، زنی که با فقر واعتیاد دست و پنجه نرم میکند.
او با بیان اینکه شخصیت پردازی و موقعیت سازی؛ ویژگیهای دیگری هستند که کارگردان دارکوب در فیلم خود از آنها بهره برده است، خاطرنشان میکند: در این فیلم شاهد پردازش شخصیت اصلی فیلم هستیم، زنی معتاد و فروپاشیده که میان پس گرفتن فرزندش و ترس از بازگشت به زندگی آشفته اش، سرگردان است؛ اما نمایش فقر و اعتیاد در خدمت نشان دادن چهرهای سیاه و نامطلوب از جامعه نیست. شعیبی کوشیده که علاوه بر نشان دادن زنانی که در حاشیه جامعه زندگی میکنند، حرفهای تازه و هشداردهندهای را به مسئولان و مردم بگوید.
آذین معتقد است: فیلم دارکوب کوشیده که آیینهای برای نمایش گوشهای از مشکلات اجتماعی جامعه باشد. از این منظر فیلم شعیبی، فیلم منتقدانه، هشداردهنده و تأثیرگذاری است که میتواند زمینه ساز تولید آثار بهتر برای او و سینمای ایران شود. او یادآور میشود: در شرایطی که فیلمهای سینمایی از واقعیتهای زندگی مردم فاصله دارد و عمدتاً با نگاه به گیشه ساخته میشود، فیلم هایی همچون دارکوب با همه تلخی هایش، جامعه را امیدوار میکند، این امید که سینماگران منتقدی هستند که دلسوزانه برای جامعه فیلم میسازند و همه تلاششان این است که این فیلم مطابق با فرهنگ جامعه باشد و نه مبلغ فرهنگ غربی.
■ روایت دراماتیکی که لنگ میزند
محسن بدرقه، منتقد جوان سینما اما نظر دیگری درباره فیلم دارکوب دارد و آن را ضعیفترین اثر این کارگردان میداند. او به خبرنگار ما میگوید: بهروز شعیبی در سه فیلم دهلیز، سیانور و دارکوب، مسئله آدم هایی را به تصویر میکشد که این افراد به صورت ناخودآگاه و بنابر شرایط زیستی شان تصمیم به یک زندگی گرفتند، حالا که به خودآگاهی رسیدند و فهمیدند که این زندگی ناملایمت هایی را در پی خواهد داشت برای تغییر این وضعیت، مسائلی پیش رویشان قرار میگیرد که برای مخاطب، تعلیق ایجاد میکند. او با اشاره به آخرین ساخته شعیبی ادامه میدهد: دارکوب، مسئله مادری را نشان میدهد که تصمیم گرفته برگردد، ولی نه گذشتهای دارد که برای فرزندش قابل بیان باشد و نه آیندهای که به آن دل خوش کند. این آدمها تصمیم میگیرند که به سمت رستگاری پیش بروند و شاید رستگاری آنها به معنای رستگاری هنجارمند جامعه نباشد و در جایی تصمیم بگیرند که هنجارشکنی کنند یا با هنجارها کنار بیایند.
به باور بدرقه، فیلم دارکوب تکرار مکررات است و نتوانسته یک جهان خودبسنده داشته باشند. این فیلم در روایت دراماتیک، لنگ میزند و مخاطب را خسته میکند. این فیلم صرفاً دارد مسئله پروری میکند و مخاطب به جای اینکه درگیر شخصیتهای فیلم شود، بیشتر درگیر مسئلهای میشود که این سه نفر با آن درگیرند، این موجب لطمه به فیلم میشود یعنی به جای اینکه در این فیلم شاهد شخصیت پردازی، کنش و واکنشهای منطقی، چینش سکانسها و پرداخت دراماتیک به شخصیتها باشیم، صرفاً به مسئله ایثارها و عدم ایثارها میپردازد و چون جهان فیلم کامل نیست، مخاطب را به قضاوت وا میدارد.
او با اشاره به اتفاقات پایان فیلم، تصمیم مادر معتاد را غیرقابل باور و شعارگونه توصیف کرده و اضافه میکند: در واقع شخصیت تصمیم نمیگیرد، بلکه کارگردان تصمیم میگیرد که شخصیت چه کند. این سبب میشود که فیلم طراوت و منطق دراماتیک نداشته باشد. وقتی شخصیت را اینقدر سیاه نشان میدهیم، ناگهان معجزه میشود که شخصیت اینقدر تغییر میکند؟! کارگردان بایستی گزاره هایی از شخصیت را نشان میداد که او را قابل تغییر نشان دهد.
■ بهترین یا بدترین بازی سارا بهرامی؟
سارا بهرامی، بازیگر نقش مهسا که زندگی زنی معتاد را به تصویر میکشد، به خاطر بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را به دست آورد و بازی او توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرد، اما محسن بدرقه در این باره نظر دیگری دارد و میگوید: سارا بهرامی کلیشهایترین و بدترین بازیاش را در این فیلم داشت، زیرا این شخصیت به صورت غیرمعمول، کنش هایی را انجام میدهد که آن کنشها یک حس مجرد از فیلم را به مخاطب
میدهد.
به گفته او، این بازیها چون ربطی به فیلم ندارد، بازیگر تلاش کرده که خودش را نشان دهد از جمله کنشهای غیرمرتبط با فیلم همچون سوگواری مهسا که با بزرگنمایی بیش از حد نشان داده میشود و رفتارهای هیستریک او در سوپرمارکت، نشان از تلاش بازیگر برای نشاندن مخاطب روی صندلی سینما دارد. در واقع ما از این بازیگر، بازی یکدست با دیگر عوامل فیلم را شاهد نیستیم. این منتقد با بیان اینکه تصور غالب این است که بازی کردن در نقش یک معتاد، کار بسیار سختی است در حالی که چنین نیست و موفقیت یک نقش در تقابل با نقشهای دیگر در فیلم نمایان میشود، خاطرنشان میکند: اگر سارا بهرامی را از این فیلم بگیریم، بازی او جذاب است ولی بازی در این فیلم، کمک دراماتیکی به آن نکرده است. باید توازن در بازیها برقرار شود.
او اضافه میکند: شخصیت پردازی نقش اول فیلم، اشکال دارد و بازی نقش اول در بسیاری از صحنهها بسیار غلو شده است به بیان دیگر رفتارهای هیستریک نقش اول، نشانی از ایثارگری پایان فیلم ندارد. بدرقه با بیان اینکه کارگردان در این فیلم نگاه کلیشهای به اعتیاد داشته است، میگوید: روایتها در فیلم کامل نیست، اینکه چرا مرد، زن اولش را رها میکند؟ چرا زن دوم با اینکه میتوانسته مادر شود، از حق خودش گذشته؟ چرا شخصیت اول فیلم در پایان، اینقدر متحول میشود؟ چرا برای این تحول، زمینه سازی و مقدمه چینی نشده است؟
به باور او، در فیلم دارکوب رد پای فیلم به همین سادگی رضا میرکریمی و شعارزدگی سینمای فیلم فارسی را میتوان دید و مهمترین نکته در این فیلم، عدم ساختار درست پیرنگها و حادثهها بود که به جای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب، او را خسته میکرد.
نظر شما