این افکار برای پاسخ یافتن بیشتر به مکتب ائمه ـ علیهم السلام ـ رجوع می کرد و از سر چشمه علوم به تولید علوم مختلف منجر می شد چون پاسخ قانع کننده غیر از این نمی یافتند. چنانکه در صدر اسلام امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ تنها فردی بود که از عهده پاسخ واقعی پرسشگران بر آمد.
در دوره عباسیان بیان مسائل کلامی و عقلی و فلسفی پر رونق و گرایش عمومی در جامعه به عقلگرایی بیشتر بود. معتزله در این بستر اجتماعی شکل گرفت، و مورد حمایت خلیفه عباسی واقع شد، این گرایشات جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می داد تا مردم نیز به این علم گرایش داشته باشند. امام رضا ـ علیه السلامـ نیز در این دوره شیعه را از جهات تعقل تقویت می کرد از عبدالسلام هروی نقل شده که به مإمون اطلاع دادند امام رضا مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می شوند مإمون به محمدبن عمرطوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید پس از این قضیه امام به مأمون نفرین کرد و فرمود:[1] (خدایا) ای پدید آورنده زمین و آسمان و... کسی که شیعه مرا از درم راند از او انتقام بگیر.
امام رضا ـ علیه السلام ـ در این دوره از اسلام اصیل و اندیشههای ناب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ دفاع کرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضیات زمان این وظیفه الهی خود را عملی کرد. اندیشههای کلامی در این دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافاتی نیز در آنها وجود داشت که به نام دین تمام می شد، لذا امام ـ علیه السلام ـ با این زمینه می خواست مبارزه و راه روشنی از اسلام ناب برای مردم ارائه کند، که از چند روش بهره برد:
1. روش علمی:
1ـ1. پا سخگویی به شبهات علمی و عقیدتی مردم.
2ـ1. برگزاری جلسات علمی برای اصحاب و شاگردان.
3ـ1. شرکت در مناظرات علمی و کلامی که با حضور رهبران مذاهب فراهم می شد.[2]
2. روش عملی:
1ـ2. دفاع از امامت در برابر واقفه.
2ـ2. مواضع کلامی در برابر مامون.
روایات کلامی امام ـ علیه السلام ـ در باب توحید:
1ـ1ـ آفرینش:
برخی از مادیون برای آفرینش، آفریننده قائل نیستند. و اساس افکار آنها بر روی همین فکر و اندیشه شکل می گیرد لذا درباره تمام مسائل بر محور مادی بحث و نظر می دهند، مکاتب، سرمایه داری و امپریالیستی نیز چنین تحلیلی از هستی دارند.
در عصری که آن حضرت زندگی می کرد عده ای بر این نظریه معتقد بودند لذا مباحثی پیشامد می نمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادی جهان و علل حدوث و آفرینش بیان می فرمودند، این گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند ـ روزی ـ جماعتی از زنادقه به حضور حضرت رسیدند و درباره خداوند سئوال کردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسائل فلسفی نظیر، این و کیف و ادراک و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاکم بر آفرینش و وجود انسان و کهکشان سخن گفتند.[3]
فردی درباره حدوث عالم در آفرینش سؤال کرد آن حضرت پاسخ داد، تو پیش از این نبودی و خود میدانی که خودت را هستی ندادی و وجود خود را مدیون کسی هستی که او نیز محتاج به یک آفریننده است.[4]
مسائلی از این قبیل درباره آفرینش و خلقت و حدوث و قدم عالم سؤال می کردند و آن حضرت پاسخ می داد: اینها از مسائل عقلی و فلسفی بودند که بر اثر ترجمه دانشهای یونانی در جامعه بروز کرده بود و برای مردم تازگی داشت، اگر چه این مباحث در کلام معصومین پیشین وجود داشت ولی چندان مطرح نبود امام همه را احیا کرد.
2ـ1ـ صفات خدا:
درباره صفات خداوند مسائل و شبهاتی بین معتزله و اشاعره و اهل حدیث، رواج داشت[5] و شیعه در این بحثها به خطر فکری دچار بود که امام با بیانات روشنگرانه آنها را هدایت و راه روشنی برای شیعه ارائه و از تزلزل نجات داد.
3ـ1ـ رؤیت خدا:
درباره رؤیت خداوند نیز که از مباحث داغ فرق مختلف بود روایاتی از حضرت نقل شده ابومره روزی به حضور حضرت رسید و سئوال کرد و گفت ما رؤیت خداوند و کلام او را تقسیم کردیم بین انبیا: موسی و محمد.
حضرت فرمود: این ایده، هرگز درست نیست او را چشمها نبیند و علوم نتواند احاطه کند.
با استناد به آیه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببیند ماهیت باید داشته باشد، یعنی علوم او را احاطه خواهد کرد چشم باید او را هرگز نبیند بلکه با قلبش آیاتی از خداوند را مشاهده نماید.
در این بحث آن حضرت به ماهیت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به کیف و این اشاره فرموده است درباره رویت خداوند 6 روایت ذکر شده.[6]
4ـ1ـ مشیت و اراده:
این مسأله هم مسأله کلامی و هم مسأله فلسفی است از مباحث مهم بین فرقههای مختلف اسلامی بود از آن حضرت درباره اراده و مشیت 5 روایت نقل شده[7] در حالی که رهبران فرق دیگر این مسائل را بدرستی درک نمی کردند.
5ـ1ـ ابطال جسمانیت و مکان برای خداوند:
برخی از فرقههای کلامی اهل سنت، مثل اهل حدیث می گفتند خداوند در عرش نشسته و مقداری نیز جای (به اندازه چهار انگشت) برای پیامبردرکنارخدا باقی می ماند تا در آن بنشیند.[8] این نظریه را ابومسلم از اهل حدیث ارائه می کرد که نمونهای از عقاید سخیف بود. درباره عرش خداوند نیز نظریه خاصی داشتند. وقتی این مسائل در محضر آن حضرت مطرح شد. به شدت برخورد کرد و فرمود: من شبه الله بخلقه فهو مشرک و من وصفه بالمکان فهو کافر و من نسب الیه ما نهی عنه فهو کاذب»[9]
ترجمه: هر کس خدا را به مردم شبیه کند مشرک است و هر کس او را مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبتهای ناروا بدهد دروغگو است.
در پایان کلام نیز به قرآن کریم استناد فرمود و آیه 105 سوره نحل را تلاوت کرد.
یکی از شیوههای پاسخگویی به شبهات که امام رضا علیهالسلام به کار می گرفت استناد به قرآن و کلمات و سیره پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله )و خطبههای امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که برای سئوال کننده قانع کننده و قابل قبول بود. و امام بدین جهت به سیرهی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ استناد میکرد تا بفهماند هر کس به این عقاید معتقد باشد از امت اسلام خارج شده چون قرآن و پیامبر این افکار را مردود میداند. اهل حدیث برای خداوند اعضا تصور می کردند امام ـ علیه السلام ـ تفسیر درستی از آن ارائه کرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نیز مثل دین مسیح منحرف میشد و پیامبر مثل مسیح پسر خدا نامیده میشد.(ریشههای بت پرستی دراسلام توسط ائمه خشکانده شده است)
6ـ1ـ علم و قدرت خداوند:
درباره این مسأله که از جمله مسائل مهم دوره امام رضا ـ علیهالسلام ـ بود. امام ـ علیهالسلام ـ مواضع صریح و هدایتگر و شفاف امام در دفاع از دین اسلام و عقاید توحیدی مسلمانان علاوه بر ترویج تشیع علوم اسلامی را غنا میبخشید. روزی فردی از بلخ به حضور امام آمد و گفت اگر به سؤالم پاسخ دهی، مؤمن به امامت خواهم بود. حضرت درباره خداوند و قدرت او و کیفیت بحث از خداوند مسائلی مطرح کرد و آن مرد شیعه شد، [10] از ماوراءالنهر نیز جمعی آمده و در این زمینه سؤال کردند که پاسخ حضرت برای آنها راهنما بود.[11]
دهها روایت در زمینه پاسخ به شبهات از حضرت رسیده است.[12]
حضور امام در ایران سبب شد که تمام شبهات عقیدتی که توسط فرقههای گمراه منتشر میشد رفع شود و مردم از اسلام ناب آگاهی یابند و با خاندان پیامبر آشنا شوند، بدین ترتیب بنیانهای تشیع اصیل بوجود آمد.
7ـ1ـ قضا و قدر و جبر و اختیار:
از جمله مسائل مهم و ریشه دار دوره امام رضا علیهالسلام که از صدر اسلام وجود داشت؛ هر یک از فرقهها به این مسائل توجه خاص داشتند امویان جبر را توسعه می دادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حدیث نیز که ریشه آنها در زمان امویان شکل گرفته بود طرفدار این اندیشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفویض و اختیار کامل بودند، امام علیه السلام در این باب نیز ارائه نظر و ارشاد و هدایت فرمود. آن حضرت همان موضع امام صادق علیهالسلام را در مقابل آنان مطرح و مفهوم آنرا برای آنان بیان، و استناد به حدیثی از امام زین العابدین علیهالسلام کرد. محمد بن ابی نصر بزنطی پرسید، برخی از شیعه قائل به جبر و برخی به تفویض شده اند (استطاعه) اختیار، حضرت در پاسخ به او فرمود بنویس: به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علی بن الحسین. ای فرزند آدم به مشیت من و به قدرت من فرائض را انجام میدهی و با نعمتی که به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام میکنی تو را بینا و شنوا قرار داده ام گناهان از تو و به اختیار توست نیرویی که به تو دادم حسنات را بوسیله آن انجام میدهی و نسبت دادن کارهای نیک به من شایسته است چون من قدرت را در تو برای اعمال خیر دادهام...[13]
امام علیه السلام در مقابل جبریه موضع سر سخت می گرفت و می فرمود: «کسانی که جبری هستند به آنها زکات و صدقات ندهید و شهادتش را نپذیرید.»[14]
و در کلامی دیگر می فرماید: هر کس قائل به جبر و تشبیه باشد (مشبهه) کافر و مشرک است ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.[15] به خاطر اینکه اینها فاسدالعقیده می شوند لذا شهادتشان مشروع نیست از اینرو امام شهادت آنها را باطل می داند.
در زمینه جبر و تفویض نیز دهها روایت مهم و پر مغز از آن حضرت رسیده است.[16] اگر روشنگریهای امام نبود نه تنها اسلام از بین میرفت بلکه با تفاسیر غلط قرآن را نیز در معرض تحریف قرار میدادند.
در باب توحید که اساس و پایه علم کلام است 72 روایت از آن حضرت نقل شده است و این موارد غیر از جلساتی است که حضرت با دیگران مناظره نمود. اینها بیشتر در میان اصحاب خود و شیعه مطرح گردیده است، و گاهی نیز افرادی جهت استرشاد به حضور حضرت رسیده و طلب راهنمایی کرده اند، که پاسخ خود را از حضرت رضا علیه السلام گرفته اند.
بدین سان میبینیم تمام اصول مسلم اسلام از توحید و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هیچ یک از مدعیان خلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) این وظیفه را انجام نداده و نمیتوانستند انجام بدهند چون توانایی نداشتند، لذا خلیفه واقعی پیامبر ائمه اند.اگردر راس حکومت و سیاست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار این همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نیز ترویج مییافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هیچ کس با آزادی نمیتوانست به حضور آنها برسد و سئوالات دینی خود را پاسخ بگیرد، همه ائمه تحت نظارت شدید و مراقبت خلفای اموی و عباسی بودند. علت غیبت امام زمان(عج) همین جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودی آگاه نشدند.
2ـ ایمان و کفر و مراتب ایمان:
یکی از مباحثی که در عقاید فرقههای مختلف مطرح شده و آنها بدون توجه به فضیلت ایمان با علوم ناقص خود درباره آن نظر داده اند مسئله ایمان است. برخی گفتهاند بین ایمان و کفر جایگاهی است که نه کفر است نه ایمان. برخی گفتهاند ایمان دارای مراتب و برخی آن را غیر قابل ترقی و نقصان دانستهاند. از اینرو ائمه علیهم السلام هر یک به مناسبت ضرورت و اقتضای حال در این باره روایات فراوانی ذکر کردهاند که در منابع شیعه این بحث به عنوان یک باب مجزّا و یک بخش مهم ذکر شده است مرحوم مجلسی بخشهایی از بحار الانوار خود را به این موضوع اختصاص داده است تاریخچه ورود این مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[17] آنها بدون تامل در آیات قرآن گرفتار تناقض در این مسئله شده و به تاخر عمل از ایمان و مباحثی از این قبیل گرفتار شدند، لذا این مسئله بحث دامنه داری در اندیشه اسلامی شد و هر یک از فرقهها در این زمینه به ارائه نظریات خود پرداختند.
روایاتی نیز از امام رضا علیه السلام درباره این بحث وارد شده که شیعه و مسلمانان را به رأی صواب در این مسئله هدایت فرمودند، آن حضرت، ایمان را مقدم و افضل از اسلام و دارای درجاتی دانسته که برای کسب هر یک از درجات، عمل لازم است ذکر خصایص مومن و کسی که به درجه ایمان رسیده از جمله مواردی است که برای تبیین ایمان و درجات آن به کار برده شده، در تعریف ایمان با استناد به روایات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمودند: ایمان شناخت قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان است[18]
3ـ خلق القرآن:
این بحث نیز از جمله مباحث کلامی مهم بود که تاریخچه و پیدایش آن قبل از دوره امام رضا علیه السلام بود. امام علیهالسلام جهت مصون ماندن افکار شیعه و پیروان خود در این راستا مواضع روشن و راهنماییهایی از خود ارائه داد، از جمله، نامه ای به برخی از شیعیان نوشت و هشدار داد که از این مسائل پرهیز کنند و در مناقشات لفظی درباره قرآن وارد نشوند که به گمراهی کشیده می شوند، قرآن کلام الهی است برای هدایت انسان نه مخلوق خدا هر کس ملتزم این قول شود به کفر کشیده خواهد شد، این بحث درباره حادث بودن یا قدیم بودن قرآن بود که بعدها نیز استمرار یافت ولی شیعه به برکت ائمه از این بحران فکری نیز رها شد.[19] بدین ترتیب ، ائمه ـ علیهم السلام ـ دین اسلام را از بحرانهای فکری و اجتماعی مصون داشته و شیعه را حفظ و علوم مختلف اسلامی را تأسیس و استحکام و مبانی رونق و رشد تمدن اسلامی را به وجود آوردهاند.
4ـ نبوت
یکی از موضوعات و مباحث مهم علم کلام پس از مباحث توحید نبوت است، که علمای اسلام در آن آرای مختلف داده اند، مباحث کلامی حضرت در این باب دو دسته است: 1 ـ نبوت عامه 2 ـ نبوت خاصه. در بحث عامه از مسائلی نظیر وجود نبی، تعریف نبی، عصمت نبی، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پیامبران و نسخ ادیان و مسائل دیگر بحث می شود.[20]
از مهمترین مسائل کلامی که مورد اختلاف بین فرقههای اسلامی است «عصمت» انبیاء است، معتزله درباره عصمت انبیاء معتقدند که انبیا در دوره قبل از بعثت گناه کبیره انجام می دهند و برخی از معتزله عقیده دارند که گناه صغیره را پس از بعثت نیز مجازند مرتکب شوند.
از جمله بزرگان معتزله ابو علی جبائی و قاضی عبدالجبار هستند که طرفدار این نظریهها هستند.[21]
اشاعره که قوشجی از بزرگان آنهاست عقیده دارند انبیا از ارتکاب معاصی کبیره و صغیره منع شده اند پس از بعثت ولی گناهان صغیره غیر عمدی از آنها پس از بعثت از آنها سر می زند.[22] برخی از فرقههای اهل سنت معتقدند که پیامبر پس از بعثت نیز مرتکب گناه میشود. این نظریهها را با قصد تبرئه برخی از صحابه و بنی اسد ارائه دادهاند تا افرادی چون معاویه و... را که مورد نفرین پیامبر بودند تبرئه کنند.
شیعه در این باره عقیده دارد که پیامبر اکرم قبل و بعد از بعثت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به این مورد که معتزله و اشاعره به آن راه رفته اند، تالی فاسد فراوان دارد. پیامدهای این نظریات، تمام دست آوردهای انبیاء را می تواند زیر سئوال ببرد. لذا شیعه این عقیده را با توجه به براهین منطقی و عقلی و با استفاده از پشتوانههای نقلی با استدلال قبول و طرفدار آن است ائمه علیهم السلام این راه را در پیش شیعه قرار داده اند. آنها از مفاسدی که بر این اندیشهها مترتب بود آگاه بودند و میدانستند تمام اصول اسلام را با این افکار میتوان به زیر سئوال برد، چنان که میبینیم مستشرقین با این افکار چه اهانتهایی به قرآن و پیامبر میکنند و عدهای مریض و مغرض برای اسلام از این انکار سود میبرند.
از امام رضا علیه السلام روایات زیادی در باب نبوت عامه وارد شده که بخشی از آنها درباره اثبات نبوت و ذکر انبیای بزرگ الهی است که به بیان ویژگیها و خصوصیات آنها پرداخته و درباره نسخ کتابهای آسمانی آنها با وجود اسلام و رسالت انبیای اولوالعزم نیز روایاتی وارد شده که از جمله، پیامبران بزرگی چون آدم تا نوح، ابراهیم، اسماعیل، یوسف، موسی یوشع، دانیال، خضر، سلیمان، عیسی و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مورد توجه است. امام رضا ـ علیه السلام ـ به پیامبر اسلام و ویژگیهای آن حضرت بیشتر میپردازد و با طرح مسائلی استمرار نبوت را در خاندان پیامبر تبیین میکند.
1ـ4ـ عصمت انبیاء:
درباره عصمت انبیا مباحث مفصلی از امام بصورت پرسش و پاسخ مطرح شده. روزی مامون از امام ـ علیه السلام ـ پرسید: شما که انبیاء را معصوم می دانید، معنای این آیه چیست؟ فعصی آدم ربه فغوی...
حضرت فرمود این داستان قبل از پیامبری آدم بوده است و این گناه کبیره نیست. مأمون سؤال خود را درباره عصمت ابراهیم، موسی و دیگر انبیا ادامه داد[23] و از امام رضا علیهالسلام پاسخهای بسیار قانع کنندهای شنید با توجه به اینکه مامون گرایش به اعتزال داشت، این سئوال و جواب تمام عقاید معتزله را درباره عدم عصمت انبیا ابطال نمود و مأمون فهمید آن چه را که بهترین راه برای خود در پیش گرفته باطل و گمراه بود.
پاسخهایی که حضرت رضا علیهالسلام به مأمون داد، مستند به آیات قرآن بود و سؤالات مأمون نیز از تفاسیر آیاتی بود که ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پیامبران را نشان میدهد لذا حضرتش آنها را به زیباترین بیان و شیواترین استنادات قرآنی پاسخ فرمودند، و مأمون به شگفتی فراوان از پیش حضرت خارج شد. در حالیکه روایتی از پیامبر درباره فضیلت خاندان امامت و رسالت زمزمه میکرد.[24]
5ـ امامت:
اولین اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امامت و خلافت بود و بر سر همین مسأله مردم دو دسته شدند فرقهای پیروی علی علیهالسلام کردند و شیعه علی نامیده شدند، و فرقهای راه دیگر گرفتند و تابع خلفای دیگر شدند. پس از گذشت دوران خلفا بر این مسأله اختلاف شد که جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را خلیفه باید دانست یا امام؟
مسأله دوم نیز پیش آمد که مرجع مسائل علمی که اختلاف داشت پس از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چه کسانی هستند؟ آیا خلفا علمای زمانشان بودند، و می توانستند مثل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تمام سئوالات دینی را پاسخ بدهند؟ یا مردم به کسی دیگر مراجعه می کردند؟ و یا اگر خلفا پاسخ می دادند چگونه پاسخ می دادند منبع پاسخگویی آنها چه بود؟ تاریخ نشان میدهد سئوالات علمی را غیر از علی کسی قادر به پاسخگویی نبود.
لذا یکی از مباحث اختلاف برانگیز علمی و غیر علمی (سیاسی) این بحث بوده که خونهای بسیاری بر سر این مسئله ریخته شده است. در حالی که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ این بحرانها را پیش بینی و برای آن راهحل نشان داده بود، اهلبیت خود را بهترین راه نجات از تفرقه معرفی کرده بود.
اهل سنت عقیده دارند که امامت پس از پیامبر از سه راه ثابت می شود. 1 ـ نص پیامبر 2 ـ نص امام سابق 3 ـ اجماع بیعت، آنها امامت ابوبکر را با بیعت ثابت میکنند و بقیه را با نص ابوبکر و ...[25] این نظریه همان نظریه انتخابات است مثل ریاست جمهوری که با رأی چند نفر یا با اجماع امت انتخاب می شود.
عصمت امام نیز از جمله مسائلی بود که بین فرقههای اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علمای بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمیدانند، چون امامانی که آنها به آن قائلند معصوم نیستند، فرقهای از اهل سنت امامت را در قریش و فرقه ای به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[26] تا امامت ابوبکر و دیگران را توجیه کنند ـ (توجیه عقیده غلط) معتزله نیز این نظریه را داشتند. آنها آرایی از خود میدادند که در توجیه ماوقع بود در حالی که اندیشه و افکار اسلام بر اساس آن چه که در قرآن و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ترسیم کردهاند باید تبیین شود. نه بر اساس آن چه که دیگران انجام دادهاند و واقع شده.
شیعه عقیده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پیامبر و قرآن کریم میگیرد و ائمه نیز این اندیشه را در طول تاریخ صیانت نموده اند در عصر امام رضا علیه السلام از جمله مباحث مطروحه همین بحث بوده است که امام با توجه به این جوّ با شیوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دین و امامت را پاسخ میفرمودند که نمونههایی در پی می آید، است و دفاع از آن حضرت از امامت خویش در مقابل واقفه افرادی چون بطائنی و... [27]
2ـ5ـ عصمت امام:
یکی از مسائل در باب امامت، که در روایات امام رضا ـ علیه السلام ـ مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشین پیامبر در میان امت است و عصمت نبی ضروری است. جانشین نبی نیز باید مثل خودش با آن ویژگی باشد. از این روی آن حضرت در روایاتی طولانی اوصافی برای امام ذکر می کند که در هیچ مخلوقی یافت نمی شود. کلینی روایت کرده از عبدالعزیز: روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. که حضرت با تبسم وارد شد و شروع کرد به تشریح امامت و مطرح کردن بحث غدیر و اوصاف امامت با این جملات.... الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یقیم حدود الله... البدر المنیر... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العیوب... و احد دهره... ولا یوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب...)[28] اینجا امام به بیان اختیارات و ویژگیهای امامت می پردازد:
1ـ حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام (قدرت تشریع و قانون گذاری).
2ـ اقامه حدود الهی می کند (برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات لازم برای این امر چون اقامه حدود).
3ـ امام بسان ماه تابان است.
4ـ پاک از گناهان (عصمت).
5ـ نظیری ندارد (هر زمان یک امام وجود دارد).
6ـ فضایلش اکتسابی از دیگران (غیر امام) نیست.
3ـ5ـ نصب امام توسط پیامبر به دستور خدا:
در میان فرقههای اهل سنت این نظریه رواج داشت که خلیفه توسط اجماع امت یا شوری و... از میان قریش یا... انتخاب می شود و فرقههایی از شیعه نیز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شیعه از دیرباز با استناد به قرآن کریم و آیه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک... و الیوم اکملتُ لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دینا...» معتقد است که پیامبر در واقعه غدیر این دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله مسائلی که امام درباره آن مباحثی مطرح می فرماید، تأکید بر واقعه غدیر و امامت و فضایل امیرمؤمنان است، که درباره علوم آن حضرت که در این دوره نیاز به مطرح کردن و تأکید بود از آن جهت که فرصت مناسبی برای امام رضا ـ علیه السلام ـ در میان مردم فضای مناسبی به وجود آمد تا این مسائل مطرح شود. لذا حضرت در این زمینه مباحثی فراوان مطرح می کرد و به اثبات حقانیت خلافت علی ـ علیهالسلام ـ در مقابل نظریه تقدم مفضول بر فاضل می پرداخت. چنان که نقل شده مأمون نیز این بحث را با علمای اهل سنت مطرح و آنها را در این زمینه با اقامه ادله محکم ساکت و نظر آنها را باطل کرد و برتری و امامت امیرمؤمنان را بر آنان ثابت کرد.[29]
امام رضا ـ علیه السلام ـ در مقابل ناصبین واقفیه زیدیه و فرقههای منحرف از شیعه و فرقههای کلامی اهل سنت مثل اهل حدیث و معتزله اکثر روایاتی را که از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره دوستی و ولایت و امامت و برتری و وجوب اطاعت امیر مؤمنان بود مطرح و تشریح می فرمود و بیشتر این مباحث فرصت استثنایی در مرو به وجود آمد، که حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت خود و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بیان کرد، چنان که در حدیث سلسلة الذهب پس از بیان توحید مساله امامت خویش را مطرح و خود را از شرایط ورود به حصن الهی دانست که مردم گمان می کردند پس از توحید نبوت و بعد از آن خلافت راه درستی است که انتخاب کرده اند. امام این گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلی تحقق توحید و ماندگاری راه رسالت بیان کرد.
از امام رضا ـ علیه السلام ـ در زمینه اثبات اساس امامت که از علی آغاز می شود 73 روایت نقل شده[30] علاوه بر آن که در مناظرات و پاسخ به سئوالها این مساله را مطرح و در هر فرصت این اصل را بیان می فرمود. امام ـ علیه السلام ـ در احادیث خود به ترتیب از امامت عامه و اصل امامت شروع و به امامت خاص و ویژگیهای امیر مؤمنان و سایر ائمه از خود می پرداخت و آشکارا خود را امام معرفی می کرد در حالی که زمینه در دورههای قبل به این صراحت روشن نشده بود و لقب رضا به آن حضرت به این مناسبت از طرف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ داده شده است چون همه امت راضی شدند و ولایتش حتی مخالف بزرگی چون مأمون به فضلش اعتراف کرد.[31]
4ـ5ـ استمرار امامت:
درباره امام موسی بن جعفر ـ علیهم السلام ـ که عده ای گمان می کردند آن حضرت زنده است، امام رضا ـ علیه السلام ـ برای اینکه شبهه آنها را پاسخ دهد فرمود: رسول خدا از دنیا رحلت فرمود، پدرم نیز رحلت فرموده است. واقفه به همین بهانه از قبول امامت امام کاظم طفره می رفتند تا امامت امام رضا علیه السلام را انکار و بدین وسیله به آرزوی مادی خود نایل شوند لذا امام در مقابل آنها جبهه گیری کرد وبه صراحت فرمود که امام بعد از او من هستم چنان که امام پیش از او وفات کرد و خود او نیز وفات کرد.[32] عدهای از واقفه به امامت امام قائل شدند و به عقیدهی خود برگشتند.
5ـ5ـ استمرار امامت (امام زمان و غیبت):
روایات مهم آن حضرت درباره غیبت امام دوازدهم نیز از جمله روایات کلامی نقل شده در منابع مهم شیعه است. این مساله نیز که از طرف حضرت برجسته شد به نظر می رسد به خاطر رفع این شبهه بود که عده ای از شیعه قائل به غیبت و زنده بودن امام کاظم ـ علیه السلام ـ شدند. امام رضا ـ علیه السلام ـ جهت دفع این شبهه و پاسخگویی به سئوالاتی که در این زمینه بود، اقدام می فرمود تا بدین وسیله هم غیبت امام زمان(عج) را یادآوری و آن را مهم نشان دهد و هم مدعیان دروغین مهدویت و پیروی امام مهدی(عج) را رسوا نماید، در سرودهی، دئبل خزاعی شاعر اهل بیت نیز این مساله مطرح گردید، که حضرت به شدت گریست و فرمود ای دعبل این بیت شعر را روح القدس به تو الهام کرده است. «خروج امام لامحاله خارج ـ یقوم علی اسم الله و البرکات» پس از آن امام شروع کرد، نام ائمه بعد از خودش را تا حضرت مهدی(عج) ذکر کرده و به حدیث پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این مورد اشاره و مشخص کردن وقت (توقیت) (تعیین وقت ظهور) آن را نیز بر اساس حدیث نبوی نهی نمود.[33] روایتی دیگر در پایان ذکر شده که کسی از امام سئوال کرد تو صاحب این امر هستی، حضرت فرمود من صاحب این امرم ولی کسی که جهان را پر از عدل و داد کند فردی است که دارای خصوصیات برجسته از جمله خصوصیات ظاهری که امام به برخی اشاره فرمود: در سن پیران با سیمای جوانان ظهور نماید، دارای هیکلی قوی و قدرتمند است... عصای موسی و انگشتر سلیمان با اوست چهارمین نسل از فرزندان من است غیبت او را خداوند تا هر وقت که اراده فرماید طولانی خواهد کرد.[34]
روایاتی که درباره امام زمان (عج) از امام رضا ـ علیه السلام ـ وارد شد ناظر به موضوعات ذیل می باشند: 1. پنهانی ولادت آن حضرت، 2. نسب او روشن و پدر و مادرش کاملاً معلوم، 3. حضرت فرمود به اسم خود معروف نباشد و اسم او برای اکثر مردم مخفی است، 4. اشاره به وضع اجتماعی و فرهنگی عصر غیبت و آشوبهای عراق و تقیه شیعه تا عصر ظهور، 5. نامعلوم بودن وقت ظهور.[35]
[1] . شیخ صدوق عیون اخبار الرضا (ترجمه) علی اکبر غفاری و حمید رضا مستغید، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380، ج 2 ص 398 ـ 401.
[2] . از مقالات مجموعهی آثار دومین کنگرهی جهانی حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 ج 1 ص 383 ـ و صفحات 417 و 488 و 416 ـ 365.
[3] . شیخ صدوق، امالی «پیشین» ج 1 ص 240 کلینی کافی چاپ بیروت، دارالاضواء 1405 ج 1 ص 78.
[4] . کلینی همان ج 1 ص 78 و شیخ صدوق، التوحید، با تطبیق سید هاشم حسینی و مقدمه غفاری، چاپ قم، جامعه مدرسین، 1357 ش ص 250 ـ 251.
[5] . صدوق، توحید ص 124 ـ 125 و 140 و امالی 167 و عیون ج 1 ص 119.
[6] . عطاردی همان ص 15 ـ 20.
[7] . همان ص 20.
[8] . همان ص20
[9] . شیخ صدوق توحید، تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، چاپ قم، جامعه مدرسین، بیتا، ص 69.
[10] . کلینی، کافی، چاپ بیروت، دارالاضواء 1403 ج 1 ص 88.
[11] . شیخ صدوق همان توحید، ص 125.
[12] . عطاردی پیشین ج 1 ص 32.
[13] . کلینی کافی، بیروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160.
[14] . صدوق توحید پیشین ص 362.
[15] . همان ص 364.
[16] . عطاردی پیشین ج 1 ص 35 ـ 37.
[17] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307.
[18] . کلینی پیشین، ج 2 ص 200 و خصال شیخ صدوق ص 178 ـ 179 و برقی، محاسن، چاپ دوم قم دارالکتب الاسلامیه ص 131.
[19] . صدوق، توحید پیشین ص 224 (ظاهراً بحث خلق قرآن از دوره امویان شروع شد. و تا دوران امامت امام هادی خیلی داغ بود معتزله طرفدار حادث بودن قرآن ـ اشاعره قدیم بودن آن را ترویج میدادند) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام ترجمه جواهر ـ امیر کبیر 1366 ج 3 ص 214.
[20] . میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ دوم، قم، مرعشی نجفی 1406 ص 121 ـ 171.
[21] . جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات چاپ دوم، قم، مدرسین 1415 ص 409.
[22] . عطاردی پیشین ج 1 ص 48 و 76.
[23] . همان ج 1 ص 410 ـ 417.
[24] . همان ص 417.
[25] . جعفر سبحانی پیشین، ص 506 ـ 505.
[26] . محمد جواد شکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقی، 1362 ص 46.
[27] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج1، ص225.
[28] . کلینی، کافی، پیشین، ج1، ص198؛ عیون، پیشین، ج1، ص450.
[29] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص74 ـ 130.
[30] . عطاردی، پیشین، ج1، ص112 ـ 138.
[31] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص24 ـ 26.
[32] . همان، ج1، ص225.
[33] . شیخ صدوق، اکمال الدین، پیشین، ج2، ص372 ـ و از ص370 ـ 376.
[34] . همان، ص376 و لطف الله صافی، منتخب الاثر، چاپ دوم، قم، مکتبه الصدر، (چاپ هفتم مکتبه الداوری) ص220.
[35] . شیخ صدوق، کمال الدین، پیشین، ج2، ص370 ـ 376.
نظر شما